از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲، اقتصاد ایران تنها ۱۰ درصد رشد کرده است؛ یعنی بهطور متوسط کمتر از ۱ درصد در سال! در همین مدت، شاخص قیمتها ۲۳ برابر شده، دستمزدها از تورم عقب مانده و درآمد سرانه کاهش یافته است. همزمان، بحران بیکاری با ورود متولدین دهه ۶۰ به بازار کار تشدید شده است. این آمارها نشان میدهد که اقتصاد ایران نهتنها از ظرفیتهای خود بهره نبرده، بلکه فرصتهای بسیاری را از دست داده است. اما ریشه این بحران چیست و چگونه میتوان از آن عبور کرد؟
از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲، اقتصاد ایران تنها ۱۰ درصد رشد کرده است؛ یعنی بهطور متوسط کمتر از ۱ درصد در سال! در همین مدت، شاخص قیمتها ۲۳ برابر شده، دستمزدها از تورم عقب مانده و درآمد سرانه کاهش یافته است. همزمان، بحران بیکاری با ورود متولدین دهه ۶۰ به بازار کار تشدید شده است. این آمارها نشان میدهد که اقتصاد ایران نهتنها از ظرفیتهای خود بهره نبرده، بلکه فرصتهای بسیاری را از دست داده است. اما ریشه این بحران چیست و چگونه میتوان از آن عبور کرد؟
برای تحلیل وضعیت کنونی، باید مسیر سه دوره متفاوت را بررسی کرد:
دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰؛ ورود به بحران تحریم و تنشهای داخلی
در این دوره، کشور با درآمدهای ارزی بیسابقهای از محل صادرات نفت روبهرو شد، اما این منابع بهجای سرمایهگذاریهای زیرساختی و تولیدی، عمدتاً صرف هزینههای جاری و طرحهای یارانهای شدند. از سال ۱۳۸۹، با آغاز تحریمهای شورای امنیت، مشکلات اقتصادی نمایانتر شد. رشد اقتصادی این دوره نسبتاً مثبت بود، اما بنیانهای آن شکننده بود.
دوره ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶؛ تشدید تحریمها و یک دوره ثبات نسبی
با آغاز دهه ۹۰، تحریمهای گستردهتری علیه ایران اعمال شد که منجر به رکود اقتصادی شد. در این دوره، نرخ تورم به اوج رسید و ارزش پول ملی سقوط کرد. با روی کار آمدن دولت جدید در سال ۱۳۹۲ و امضای برجام، اقتصاد تا حدودی از فشارها کاسته شد و در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ رشد اقتصادی بهبود یافت. اما وابستگی شدید به نفت و فقدان اصلاحات اقتصادی، همچنان آسیبپذیری کشور را حفظ کرد.
دوره ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۲؛ بازگشت تحریمها و سقوط شاخصهای کلان
خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷، بازگشت تحریمهای سنگین و تشدید سیاستهای انقباضی داخلی، اقتصاد را به سمت رکود بیشتر سوق داد. در این دوره، تورم سرسامآور، افزایش نابرابری و کاهش قدرت خرید مردم، اقتصاد ایران را وارد مرحلهای جدید از بحران کرد. شاخص قیمتها ۲۳ برابر شد، اما افزایش دستمزدها نتوانست این رشد را جبران کند. در نتیجه، فشار معیشتی بر خانوارها به بالاترین سطح خود رسید.
رکود تورمی؛ چرا اقتصاد ایران گرفتار شد؟
رکود تورمی یعنی همزمانی رشد پایین اقتصادی و افزایش شدید قیمتها. ایران در ۱۲ سال اخیر بهشدت با این پدیده مواجه بوده است. اما چرا؟
وابستگی به نفت و تحریمها
اقتصاد ایران بهشدت به صادرات نفت متکی است. با اعمال تحریمها، درآمدهای ارزی کاهش یافت و دولت برای جبران این کمبود، به چاپ پول و افزایش نقدینگی متوسل شد که نتیجه آن تورم افسارگسیخته بود.
سیاستهای نادرست اقتصادی
عدم اصلاح ساختارهای مالیاتی، رشد بیرویه نقدینگی، کنترلهای دستوری بر قیمتها و فقدان برنامه مشخص برای حمایت از تولید، موجب شد که اقتصاد نتواند از ظرفیتهای خود استفاده کند.
کاهش سرمایهگذاری و فرار سرمایه
نااطمینانیهای اقتصادی، خروج سرمایه از کشور و کاهش سرمایهگذاریهای خارجی باعث شد که رشد اقتصادی پایدار شکل نگیرد. طبق آمارهای رسمی، در این ۱۲ سال، نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص کشور به کمترین میزان خود رسیده است.
بحران بیکاری و ناتوانی در ایجاد شغل
در این مدت، تنها ۳ میلیون شغل جدید ایجاد شده است (یعنی سالانه ۲۵۰ هزار شغل)، درحالیکه موج عظیمی از فارغالتحصیلان دانشگاهی و متولدین دهه ۶۰ به بازار کار وارد شدهاند. این ناتوانی در ایجاد اشتغال، موجب افزایش بیکاری پنهان و کاهش بهرهوری نیروی کار شده است.
راه برونرفت از بحران اقتصادی؛ چه باید کرد؟
۱. اصلاح نظام بانکی و کنترل نقدینگی: یکی از اصلیترین دلایل تورم، رشد نقدینگی بدون پشتوانه است. باید نظام بانکی اصلاح شود تا خلق پول بیضابطه کاهش یابد.
۲. جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی: برای رشد پایدار، سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی ضروری است. دولت باید با کاهش ریسکهای اقتصادی و ایجاد بسترهای حقوقی مناسب، سرمایهگذاران داخلی و خارجی را تشویق کند.
۳. تقویت تولید و کاهش وابستگی به نفت: باید سیاستهای حمایتی از تولید و صنایع داخلی تقویت شده و اقتصاد از وابستگی به درآمدهای نفتی فاصله بگیرد. صنایع دانشبنیان، کشاورزی مدرن و فناوریهای جدید میتوانند نقش کلیدی در این مسیر داشته باشند.
۴. بهبود روابط بینالمللی و رفع موانع تجاری: تحریمها و محدودیتهای تجاری، توان رقابت اقتصاد ایران را کاهش دادهاند. بهبود روابط بینالمللی و کاهش موانع تجاری میتواند بازارهای صادراتی جدیدی را برای کشور ایجاد کند.
۵. سیاستهای رفاهی و بهبود قدرت خرید مردم: افزایش واقعی دستمزدها، کنترل قیمتها از طریق سیاستهای اصولی (نه دستوری)، و حمایت از دهکهای کمدرآمد، میتواند قدرت خرید خانوارها را بهبود بخشد و موجب رونق تقاضا در اقتصاد شود.
عبور از بحران با اصلاحات اساسی
آمارها نشان میدهد که اقتصاد ایران در ۱۲ سال اخیر، با چالشهای عمیقی دستوپنجه نرم کرده است. رشد اقتصادی پایین، افزایش ۲۳ برابری شاخص قیمتها، کاهش درآمد سرانه، و ضعف در ایجاد اشتغال، نشانههای یک اقتصاد بیمار است که نیازمند اصلاحات اساسی است. بدون تغییر در سیاستگذاریهای اقتصادی، خروج از رکود تورمی ممکن نیست. انتخاب میان ادامه وضعیت کنونی یا اصلاحات ساختاری، مسیری است که آینده اقتصاد ایران را رقم خواهد زد. به نظر شما، مهمترین اصلاحی که باید انجام شود، چیست؟