رضا بهکام در اولین پروژه کارگردانی خویش به سراغ نمایشنامه «یخزده» بریانی لاوری رفته و با خوانشی متفاوت، فضایی دیالوگمحور از مناسبات شخصیتهای درگیر در ماجرای به قتل رسیدن دختربچهای ده ساله را سامان داده است.
نوشته محمدحسن خدایی/ منتقد تئاتر
رضا بهکام در اولین پروژه کارگردانی خویش به سراغ نمایشنامه «یخزده» بریانی لاوری رفته و با خوانشی متفاوت، فضایی دیالوگمحور از مناسبات شخصیتهای درگیر در ماجرای به قتل رسیدن دختربچهای ده ساله را سامان داده است. بنابراین از فضای تکگوییهای نمایشنامهنویسی چون لاوری فاصله گرفته شده و تلاش میشود صحنهها مبتنی بر حضور دو الی سه بازیگر در صحنه و شرح مجادلات کلامیشان اجرایی شود. نتیجه این رویکرد روایی، کاستن از خرده روایتهای مستتر در تکگوییها و عزیمت به سوی عینی کردن وقایعی است که در بیانگری شخصیتها نمود مییابد. نمایشنامه «یخزده» به مولفههای الهیاتی بخشایش و انتقام میپردازد و امکان یا امتناع هر کدام را به امری اخلاقی تبدیل میکند. به هر حال برای بخشیدن، ابتدا باید خطاکار پشیمان شده باشد و احساس ندامت کند تا از طرف آسیبدیدگان امکان بخشایش وجود داشته باشد. نکتهای که در نمایشنامه «یخزده» بریانی لاوری محقق نمیشود چراکه بخشایش از جانب مادر مقتول، یکطرفه بوده و به اصرار دختر خانواده که مدتی به تبت سفر کرده و زیست عارفانه مردمان آن منطقه را تجربه کرده مطرح میشود تا وجدان معذب مادر از بار سنگین گذشته رها شود.
رضا بهکام در شیوه کارگردانی، به سمت کمینهگرایی پیش رفته و تلاش دارد فضایی درهمتنیده مابین خلوت خانه خانواده مقتول با محیط تحت کنترل قاتل زندانی بسازد. استفاده از ویدئومپینگ و موسیقی الکترونیک، به ساختن یک فضای معمایی و ملالزده یاری رسانده و به لحاظ بصری، تجربه به نسبت تماشایی را ممکن ساخته است. به هر حال نمایشنامه تحسینشده «یخزده» لاوری با دراماتورژی و کارگردانی رضا بهکام به اثری متفاوت بدل شده که بیش از آنکه حوادث را از طریق کلمات رویتپذیر کند به بدنها و حضورشان تکیه کرده و به نظر میآید تا حدودی تخیل تماشاگران را با این رویکرد، محدودیت بخشیده و به مسیری مشخص هدایت کرده است که نمیتوانسته سیاست نوشتاری بریانی لاوری بوده باشد.