اگر موزیسینی که رزومه 40 ساله دارد، آهنگ بدی بسازد با قیمت بالا خریداری میشود اما آهنگ موزیسینی که شاید سومین اثرش را میسازد اما به یکباره خلاقیت به خرج داده و موسیقی بسیار خوبی میسازد که شاید از موسیقی موزیسین رزومهدار بسیار بهتر باشد، بسیار ارزان خریداری میشود ولی علم اقتصاد میگوید اگر همین موزیسین تازهکار کار دوم و سومش در یک خط فزایندهای از کیفیت و اعتبار باشد، میتواند خودش قیمتش را تعیین کند.
اگر موزیسینی که رزومه 40 ساله دارد، آهنگ بدی بسازد با قیمت بالا خریداری میشود اما آهنگ موزیسینی که شاید سومین اثرش را میسازد اما به یکباره خلاقیت به خرج داده و موسیقی بسیار خوبی میسازد که شاید از موسیقی موزیسین رزومهدار بسیار بهتر باشد، بسیار ارزان خریداری میشود ولی علم اقتصاد میگوید اگر همین موزیسین تازهکار کار دوم و سومش در یک خط فزایندهای از کیفیت و اعتبار باشد، میتواند خودش قیمتش را تعیین کند.
بنابراین اندازهگیری در اقتصادهنر بر حسب مصرفکننده تغییر میکند درحالی که در اقتصاد معمولی این طور نیست و هر کالایی قیمتی دارد و هر چیزی را که بخواهید بخرید باید قیمت آن را بپردازید ولی ممکن است یک اثر هنری را من با بهای بسیار گزافی بخرم و شما همان اثر را با قیمتی مناسب و شخص دیگری همان را با بهایی نازل. بنابراین موضوع اصلی این است که بخش اصلی اقتصادهنر را نمیتوان به صورت کمی اندازهگیری کرد و دلیل اصلی اینکه نمیتوانیم آمار داشته باشیم این است که اختصاصات کالاهای فرهنگی، با اختصاصات کالاهای عمومی فرق دارد. این اختصاصات است که باعث میشود بسیاری با طرح مقولهای به عنوان اقتصاد فرهنگ و هنر مخالف باشند. این افراد میگویند در فرهنگ و هنر، چیزی به نام اقتصاد وجود ندارد و همچنین میگویند مبحثی به نام مدیریت فرهنگ و هنر نیز وجود ندارد. اینها کسانی هستند که در عرصه فرهنگ و هنر انضباط یا اصولی شدن را خلاف خلاقیت میدانند. ازاینرو وارد شدن اصول در حوزه فرهنگ و هنر را جایز نمیدانند. در ایران هنوز بخش اقتصاد فرهنگ و هنر در حوزه تولید ناخالصی ملی، درآمد عمومی و سایر محاسبات ملی محاسبه نمیشود.