اهمیت موسیقی فیلم و آهنگهایی که در خلال فیلمها و یا در تیتراژ (ساوند تراک) آنها پخش میشود در چگونگی کیفی ساختار خود فیلم بسیار بالاست اما آنچه که معمولا مغفول قرار گرفته میزان تاثیر این پدیده در عالم موسیقیست.
علی خونساری
اهمیت موسیقی فیلم و آهنگهایی که در خلال فیلمها و یا در تیتراژ (ساوند تراک) آنها پخش میشود در چگونگی کیفی ساختار خود فیلم بسیار بالاست اما آنچه که معمولا مغفول قرار گرفته میزان تاثیر این پدیده در عالم موسیقیست. گاه خواندن قطعه تیتراژ یا کلیپ یک فیلم برای یک خواننده بسیار کارساز و مثمر ثمر بوده و توانسته است او را به بسیاری از مردم و اهالی هنر بشناساند و گاه حتی دیده شده که بر روی سبک و سیاق کار خود آن خواننده نیز تاثیر بسیار مطلوبی گذاشته است. البته میزان تاثیر پدیده موسیقی فیلم بر روی چرخه اقتصاد موسیقی بسیار میتواند پررنگ باشد چراکه از یک سو نقش تلویزیون در زمینه شناساندن چهرههای مستعد و جدید عالم موسیقی بسیار ضعیف و کمرنگ بوده است و از سوی دیگر تجربه نشان داده که آهنگهای فیلمهایی که حتی با اندک استقبالی از سوی تماشاگران سینما و شبکه نمایش خانگی روبرو شدهاند بلافاصله در افواه مردم زمزمه شده است و آن آهنگ یا آهنگها به سرعت گل کرده و خواننده و یا خوانندگانش معروف و محبوب واقع شدهاند.
در این میان نقش کارگردانان سینما میتواند بسیار دراینباره راهگشا باشد. به عنوان مثال نقش مسعود کیمیایی در شناساندن خوانندگانی همچون مانی رهنما و همچنین رضا یزدانی بیبدیل بوده است و امروز کسی نمیتواند جایگاهی را که این دو خواننده در میان هواداران موسیقیشان به دست آوردهاند کتمان کند و البته تاثیر کیمیایی در برجسته شدن و دیده شدن این خوانندگان نیز تاثیری کتمانناپذیر است.
همچنین یکی از بارزترین نمونههای این موضوع را که حتی توانسته در سبک کاری خود آن خواننده هم تاثیر بگذارد ، استفاده زندهیاد داریوش مهرجویی از صدای محسن چاووشی برای فیلم «سنتوری» بود که به نوعی آثار این خواننده را به آثار پیش از سنتوری و آثار پس از سنتوریاش تقسیم کرد. به بیان دیگر اگرچه محسن چاووشی پیش از خواندن ترانههای فیلم سنتوری هم معروف بود و هم هوادار داشت اما با خواندن ترانههای این فیلم، در اجرای آثار او با نوعی دگردیسی مواجه شدیم و او توانست به دستخط خودش در موسیقی پاپ نزدیک شود و پس از این فیلم روزبهروز این دستخط خوانندگی را بهبود ببخشد.
همچنین میتوان به حضور همایون شجریان و ساوندتراکهای فیلم «آرایش غلیظ» به کارگردانی حمید نعمتالله اشاره کرد که با صدای همایون شجریان که پیش از خواندن این قطعات نیز بسیار شناخته شده بود همراه شد، علاوه بر اینکه این آلبوم توانست به طور مستقل نیز در بازار موسیقی به فروش مطلوبی دست پیدا کند، همایون شجریان نیز در بروز جنس متفاوتی از صدا و شکل و شمایل اجرای وکال، بسیار موفق عمل کرد و به رغم همه انتقادهای درست یا نادرستی که به کار او وارد شد، توانست فاز جدیدی از قابلیتهای خواندنش را به رخ مخاطبان عرصه موسیقی و سینما بکشد و سرنوشت پرونده خوانندگیش را به مدخلهای جدیدی بکشاند.
با این همه اما شاید اگر بخواهیم در سینمای ایران گشتوگذار کنیم، نظیر این موارد را به تعداد انگشتان دست هم پیدا نکنیم که کارگردانانی توانسته باشند با انتخابهای درستشان خوانندگانی مستعد اما گمنام را به اهالی سینما و موسیقی معرفی کرده باشند و یا خوانندگان دیگری را با پیشنهاد سیاقی از موسیقی وارد فاز جدیدی از فعالیت موسیقی کرده باشند و اینطور به نظر میرسد که اهمیت این موضوع از سوی کارگردانان سینمای ایران بهتر است بیشتر درک شود.