اگر کمبود فضا و امکانات سختافزاری و نرمافزاری را به عنوان یک معضل اساسی «تئاتر دانشگاهی» به حساب آوریم، درخواهیم یافت که «نبود فضای کافی و شرایط لازم برای انجام فعالیتهای تئاتری» و «کمتوجهی به اهمیت فعالیتهای زیرساختی» سبب خساراتی عظیمتر در عرصه اجرایی شده است.
اگر کمبود فضا و امکانات سختافزاری و نرمافزاری را به عنوان یک معضل اساسی «تئاتر دانشگاهی» به حساب آوریم، درخواهیم یافت که «نبود فضای کافی و شرایط لازم برای انجام فعالیتهای تئاتری» و «کمتوجهی به اهمیت فعالیتهای زیرساختی» سبب خساراتی عظیمتر در عرصه اجرایی شده است.
این خسارت عظیمتر عبارت است از تاثیرپذیری بدنه «تئاتردانشگاهی» از فضای «تئاتر رسمی» و روی آوردن دانشجویان به راهها، شیوهها و نگاههایی است که در آن «جدیت»، «نوآوری» و «اندیشه» جایشان را به نوعی طرز تلقی و تلاش برای راه یافتن به بدنه «تئاتر رسمی» داده است.
اینگونه است که شاهد رواج باوری هستیم که بیشتر بر حول ایده نمایشهایی با حداقل دغدغه «اندیشهورزی» و حداکثر تلاش بیرونی برای «بهتر دیده شدن»، «مورد تایید جریان رسمی قرار گرفتن»، «مناسبتی» شدن و رویکرد به «فرمگرایی صرف» به جای پیوند فرم با محتوا میچرخد.
بیهیچ تردید تئاتر حرفهای و رسمی کشور همواره وامدار «تئاتر دانشجویی» بوده است. نیازی به اثبات این مدعا نیست؛ کافی است به پیکره پویا، خلاق و تاثیرگذار تئاتر نگاهی بیندازیم و دریابیم خاستگاه بخش عمدهای از نویسندگان، کارگردانان و بازیگران، طراحان صحنه و طراحان لباس و آهنگسازان تئاتر ما «تئاتر دانشگاهی» بوده است.
سوی غمانگیزتر این تغییر ذائقه، «خنثی شدن» و «خودسانسوری» است که صدالبته آن هم ملهم از فضای پر فراز و نشیب «تئاتر حرفهای» است. تا هنگامی که درک کاملی از تئاتر بهعنوان هنری «منتقد»، «پویا» و «عمیق» وجود ندارد و بسیاری از مدیران و تصمیمگیرندگان بدون مطالعه و صرفا بر اساس دریافتهای شخصی، غریزه یا توصیه تصمیم میگیرند، باید شاهد ترسها و بیم و گمانهایی باشیم که تنها «محدودیتآفرین» است.
پدید آمدن روحیه محتاط و عافیتطلبی، حاصل از دست رفتن اهمیت و جایگاه تئاتر در دانشگاهها و کمکاری نهادهای مسئول در ایجاد و حفظ شرایط لازم برای استقلال «تئاتر دانشگاهی» از دخالتهای مضر و ناثواب است. حال آنکه اگر تئاتر دانشگاهی دارای جایگاه شایسته و پرقدرت باشد، بیتردید توانایی پاسخگویی در برابر انتقادات و نیز دفاع از داشتههای خود را خواهد داشت. همواره باید به یاد داشته باشیم اگر تئاتر دانشگاهی روح جستوجوگر خود را از دست بدهد و رویکرد آفرینشگرانهاش در «انتقاد» و «تولید اندیشه» را با «خنثی شدن» و «در سطح معمول قرار گرفتن» عوض کند، بیگمان آیندهای تاریک برای تئاتر کشور رقم خواهد خورد.