ابتدای کار وی چنان بود که چون به مکتب برفت، اوستاد روزی کودکان مکتب را همی گفت: «سه چیز پایدار نماند؛ مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست».
علی زراندوز
آن در روستای رستم آباد محله شمیران پا گذاشته به عرصه گیتی، آن عاشق خواندن کتاب های تاریخی، آن معلم بچه های دبیرستانی، آن صاحب پرونده اندر ساواک تهران در 17 سالگی، آن پزشک کودکان و فوق تخصص بیمارىهاى عفونى، آن تحصیل کرده در دانشگاه “جان هاپکینز” امپریالیستی، آن از دانشگاه های قزاقستان و گرجستان و تاجیکستان دارای دکترای افتخاری، آن پس از پیروزی انقلاب معاون وزارت بهداری، آن 16 سالِ پیاپی وزیر امور خارجه بی اندکی استراحت و راحتی، آن عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، آن رئیس هیات مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی، آن کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، آن پای ثابت روی جلد مجلات طنز گل آقا به قلم “احمد عربانی”*، آن تجسم عینی کتاب “ابوالمشاغل” به قلمِ “نادر ابراهیمی”، مولانا “علی اکبر ولایتی”.
پشتیبان مولانا “ناطق نوری” بود اندر انتخابات ریاست جمهوری و کنار کشیده از انتخابات بود به نفع “هاشمی رفسنجانی” و این گونه شد که تنها پست “ریاست جمهوری” را کم داشت، اندر کلکسیون مشاغل دولتی!
ابتدای کار وی چنان بود که چون به مکتب برفت، اوستاد روزی کودکان مکتب را همی گفت: «سه چیز پایدار نماند؛ مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست».
پس مولانا ولایتی با همه خُردیِ سن و سال، بدانست که حتی مال و تجارت و علم و بحث هم بی سیاست حاصل نشود، پس این سخن آویزه گوش همی کرد و چندی بعد به قدرتِ سیاست، هم دکتر بود، هم متخصص، هم عالم، هم رئیس هیأت مؤسس دانشگاه و هم صاحب مال و بحث و هم صاحب “وغیره”!
او را سخنان عبرت آموز و نغز و پُرمغز بسیار است. و (در مناظره انتخابات ریاست جمهوری یازدهم) گفت: «جناب آقای جلیلی، بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید آن جا و بگویید منطق ما قوی بود و آن ها هم محکوم شدند!». و گفت: «اصولگرایی این نیست که انسان انعطاف ناپذیر باشد!». و (درباره مواضع روسیه در مورد جزایر سه گانه) گفت: «سادگی هایی بعضاً از روس ها دیده شده، علی الخصوص در نقاطی از منطقه که آشنایی و شناخت عمیقی بین روسیه و آن کشورها وجود ندارد!». و گفت: «از یمنیها مقاومت یاد بگیریم؛ به جای لباس لُنگ میپوشند و نان خشک میخورند!». و گفت: «این مرد (ترامپ) مخبط، کاباره دار و کازینو دار به جان دنیا افتاده است!». و (درباره واکنش هایی که به گفته هایش درباره مقاومت یمنی ها، مطرح شده بود در اطلاعیه ای) گفت: «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت / گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت / بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم / یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت!». و گفت: « عقل چه میگوید؟ به سمت غرب برویم که همواره دشمنی کرده یا روسیه که تا توانسته کمک کرده؟». و گفت: « رفتار آقای “پوتین” و اعتقاداتش که در اعمالش بروز میکند، اعتقاد به معنویت است!». و (در پیام تبریک انتصاب “محسن رضایی میرقائد” به سمت معاون اقتصادی در دولت “سید ابراهیم رئیسی”) گفت: «یقیناً دانش، تجربه و سوابق ارزنده جناب عالی زمینه ساز توفیقات روز افزون برنامه های تحول گرای دولت سیزدهم به ویژه در حوزه های اقتصادی خواهد بود». و گفت: «هیچ بیماری به دلیل نداشتن بیمه یا هزینه از درمان محروم نشود!».
نقل است روزی جمله مریدان، مولانا ولایتی را خبر دادند که درویشی را شنیدیم که در آتشِ فاقه میسوخت و رُقعه بر خِرقه همی دوخت و تسکینِ خاطرِ مسکین را همیگفت: «به نانِ خشک قناعت کنیم و جامهٔ دَلْق / که بارِ محنتِ خود بِهْ که بارِ منّتِ خَلق!» پس مولانا ولایتی را وقت خوش گشت و با خویشتن گفت: «باشد که این درویش، از مردم یمن هم کم خرج تر و لازم المثال تر باشد به جهت خَلقِ ولخرج و متوقع و اهل ریخت و پاش خودمان!».
گویند چون مریدان کلیپهای انتقادی یکی از پزشکان بیمارستان “مسیح دانشوری” از قطعی برق را به مولانا ولایتی که ریاست این بیمارستان را هم در کارنامه دارد، نشان همی داد، مولانا ولایتی آشفته شد و پیام همی داد که: «در صورت تکرار، ناچارم تصمیمات جدیتری بگیرم!». پس مریدان شاد شدند و پرسید: «یا علی اکبر! گُل گفتی و دُرّ سفتی که این گونه سفت و سخت، عاملانِ قطعی برق را گوشمالی بدادی!». پس مولانا ولایتی که در واقع این پیام را از برای پزشک منتقد بیان همی کرده بود، به روی خویشتن نیاورد و گفت: «حال صبر کنید تا در ناترازی های پیش رو، لحن ما را در هنگامه قطع آب و گاز بیمارستان نظاره کنید!».
نقل است او را پرسیدند از «گرگ وال استریت»؛ پس لبِ پایین به قدرتِ دندان بالا فشرد و گفت: «حاشا و کلا که ما این فیلم را که “لئوناردو دیکاپریو”، “جونا هیل”، “مارگو رابی” و “متیو مککانهی” در آن ایفای نقش کرده و بر پایه کتابی به همین نام به قلم “جردن بلفورت”، توسط آقای “مارتین اسکورسیزی” ساخته شده است را دیده باشیم؛ ولی شنیده ایم در این فیلم، برخی بازیگران از شدت فقر، حتی لُنگی ندارند که بر تن کنند!».
پس گفتند: «یا علی اکبر! ما را مقصود این فیلم نبود، بلکه منظور فیلمی بود که از ضیافت شامِ همایش “گرگ والاستریت” که در ترکیه برگزار همی شده بود منتشر گشته و در آن، دو جوانِ آقازاده ایرانی با اشاره به موفقیتهای شان در حوزه “برجسازی” مورد تشویق حاضران قرار میگیرند و … ». پس مولانا ولایتی گفت: «دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش / که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد!». و چون دید طعنه زنندگان از رو نمی روند، باز گفت: «گر از “برج” معنی پرد طیرِ او / فرشته فرو ماند از سیرِ او!». پس جمله طعنه زنندگان دانستند که باید بروند و برای رساندن حقوقِ بخور و نمیر کارمندی شان تا سر “برج”، سماق ها مکیده و کشک ها بسایند، مکیدنی و ساییدنی!
نقل است روزی مردی بیکار، او را پرسیدن: «یا علی اکبر! چگونه باشد که به روایتی گویند تو را بر 37 شغل دست بند باشد؛ لیک برخی جوانان مملکت هم چو من، با همه تحصیلات و توانایی ها، بیکار و علاف؛ خیابان متر همی کنند و اوقات فراغت در پارک ها راه همی روند و چنار همی شمارند؟». پس مولانا ولایتی گفت: «به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو / فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست!». پس مرد بیکار، به توصیه مولانا ولایتی عمل همی کرد و نزد حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص برفت و گفت آن چه باید بگوید و از فردایش، دست او نیز به کاری نان و آبدار بند همی شد، بند شدنی!
پس او را پرسیدند از عمل ناپسند فیلمبرداری از اماکن ممنوعه، آن گاه سائل (سؤال پرسنده) را پاسخ همی داد: «پاپاراتزی هنرپیشه ها و خواننده ها و سایر سلبریتی ها دیده بودیم؛ لیکن پاپاراتزی ویلاهای مردم در نقاط خوش آب و هوای پایتخت ندیده بودیم که دیدیم!».
نقل است چون از دیار فانی به عالم باقی رخت برکشید، منکر و نکیر را ندا همی داد که: «باشد که این همه فشارِ شغلی بر شما دو تن، روا نباشد و اگر حکمی صادر کنید، ما را هنوز تا چهل شغله شدنِ همزمان، 3 کرسی ریاست و مدیریت و عضویت و مشاورت و هیات امنایی خالی باشد!».
—————————
پاورقی:
* کاریکاتوریست و انیماتور مطرح ایرانی که همکاری مستمر با نشریات طنز مختلف از جمله “توفیق” و “گل آقا” را در کارنامه خود دارد.