آن سیاستمدار و استاد دانشگاه ایرانی، آن تحصیل کرده در دبیرستان علوی، آن محصلِ رشته ریاضی، آن صاحب مدرک دکتری اندر فلسفه و کلام اسلامی، آن فرزند استاد “مرتضی مطهری“ و برادر همسر “علی لاریجانی“، آن عضو هیأت مدیره بنیاد علمی فرهنگی “مرتضی مطهری“، آن صاحب کرسی های نمایندگی اندر مجلس شورای اسلامی، آن “جبهه صدای ملت“ را از برای انتخابات مجلس نهم کرده پایه گذاری، آن پیگیرِ اجدادِ برخی نمایندگانِ دیگر از روسیه یا قفقاز تا موریتانی، آن افشا کننده روی آوردنِ زنانِ اروپایی به مردان آفریقایی، مولانا “علی مطهری“.
علی زراندوز
آن سیاستمدار و استاد دانشگاه ایرانی، آن تحصیل کرده در دبیرستان علوی، آن محصلِ رشته ریاضی، آن صاحب مدرک دکتری اندر فلسفه و کلام اسلامی، آن فرزند استاد “مرتضی مطهری“ و برادر همسر “علی لاریجانی“، آن عضو هیأت مدیره بنیاد علمی فرهنگی “مرتضی مطهری“، آن صاحب کرسی های نمایندگی اندر مجلس شورای اسلامی، آن “جبهه صدای ملت“ را از برای انتخابات مجلس نهم کرده پایه گذاری، آن پیگیرِ اجدادِ برخی نمایندگانِ دیگر از روسیه یا قفقاز تا موریتانی، آن افشا کننده روی آوردنِ زنانِ اروپایی به مردان آفریقایی، مولانا “علی مطهری“.
در باره عقده های فرو خورده جنسی نظریاتش صائب تر بود از “یونگ“ و “فروید“ و “ایرج میرزا“ و اگر سالی با سخنانش جنجالی بر پا نمی کرد، آن سال را در شماره عمر خویش محاسبه نمی کرد!
نقل است ابتدای کار وی چنان بود که چون به مکتب همی رفت، روزی اندر دیوان اشعار “اوحدالدین کرمانی“ به این بیت همی رسید که: «ای دل تو گر از غبار تن پاک شوی/ تو روح “مطهّری“ بر افلاک شوی»، پس در کار رفتنِ به افلاک و جدا شدن از خاک بود که ناگاه خاک سیاست بر دامنش نشست و دانست “اوحدالدین کرمانی“ را خبر از خاصیت و جذبه خاک سیاست نبوده وگرنه او نیز از افلاک با سر به خاک سیاست فرو همی می شد، فرو شدنی!
نقل است چون ابتدا، صلاحیت مولانا “علی مطهری“ برای نامزدی اندر انتخابات مجلس هشتم رد شد، برخی معاندان او را بسیار طعنه همی زدند به این رد صلاحیت. پس مولانا مطهری بگفت: «انگور نو آورده ترش طعم بود / روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد!». آن گاه که چند روز بعد در پس پرده رایزنی ها بشد و صلاحیتش ناگهان تأیید شد، گفت: «بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تأییدِ آسمانی نیست!».
او را جملات عالی و دارای معانی متعالی بسیار است. و (در باره سریال تاسیان) گفت: «مسئولان ساترا و صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمر همت بستهاند برای این که به تدریج، رقص مختلط و مانند آن را عادی جلوه دهند!». و (در پاسخ به سؤالی در مورد استفاده از شبکه ایکس) گفت: «همه میتوانند فعالیت کنند؛ کاری ندارد که باید فیلترشکن داشته باشند!». و گفت: «مخالفان رفع فیلترینگ در شورای عالی فضای مجازی، بیش تر نگاه امنیتی به موضوع دارند و کمتر مسائل اخلاقی دغدغه اصلیشان است!». و گفت: «ترامپ باید قصاص شود؛ اما مذاکره لازم باشد، انجام میدهیم!». و (در باره سیاسی کاری هایی که با لوایح مرتبط با ”.F.A.T.F” انجام شد) گفت: «همیشه رقابتهای سیاسی وجود داشته است؛ اما حالا دیگر احساس کردهاند که ایستادگی در مقابل عقل و منطق کار درستی نیست!». و گفت: «یکی از مسائل مهم دیگر در کشور که تشدید شده، رواج کلمات بیگانه است. در قانون هم استفاده از کلمات بیگانه ممنوع است؛ در حالی که در شهر تابلوهای انگلیسی میبینیم و این باعث شرم میشود!». و گفت: «این که میگویند رأی ندهیم این ها بروند، یک رؤیاست!». و گفت: «خالصسازی این است که نظام را از افراد فاسد پاک کنیم!». و (در باره ممنوعیت فعالیت زنهای بازیگر به دلیل کشف حجاب) گفت: «سن برخی از این افراد در حدی است که حجاب بر آن ها واجب نیست!». و گفت: «اگر تسخیر سفارت آمریکا را با شرایط ویژه اول انقلاب توجیه کنیم، ادامه ۴۴۴ روزه آن را نمیتوانیم به عنوان یک کار ضروری و مفید توجیه کنیم!». و گفت: «مردم احساس می کنند مجلس دکور است!». و گفت: «تندروهای فعلی کم تجربه تر هستند و ترمز آن ها در مواقع حساس کشیده می شود!». و گفت: «این تفکر که همه غربی ها خائناند و فقط ما خوبیم و بعد هم به دامن روسیه و چین بیفتیم درست نیست!». و (پس از جدایی “کی روش“ از تیم ملی) گفت: «آقای “تاج“ باید به مردم پاسخ بدهد که چرا مربیای که در کارش موفق بود باید در آستانه این جام عوض میشد!». و گفت: «این که جوان ما با دیدن دست یک خانم تحریک می شود، خوب است. الان در اروپا مشکل دارند با این مساله و تحریک نمی شوند. مردها تحریک نمیشوند و زنها رو میآورند به مردهای آفریقایی!».
نقل است روزی جمله مریدان خاص را گفت: «معلوم نیست که چرا مقامات کشور اصرار بر مذاکره غیر مستقیم دارند که در آن واسطهها به دنبال منافع خود هستند؛ ما یک لامپ برای فرو کردن اندر سرپیچِ چراغ مطالعه میز کارمان می خواستیم بخریم، در اپلیکیشن های دیوار و شیپور و نیازمندی های روزنامه همشهری و غیره؛ بی واسطه وصل شدیم به فروشنده لامپ چراغ مطالعه، حال چگونه برخی برای روشن شدنِ چراغ مذاکرات، دل به واسطه ها خوش کرده اند، سِرَّش ندانم!».
پس چون اندر نمایشگاه کتاب تهران همی گفت: «سیاست نظام این است که در بحث حجاب در خیابانها سخت گیری نکند و فقط با ناهنجاری توسط پلیس برخورد شود؛ کما این که زمان شاه اگر کسی با زیرپوش رکابی بیرون میآمد، پلیس بازداشتش میکرد!».
رِندی اندر میانه مجلس، آواز بداد که: «یا علی! ما را بازگو که چگونه دانستی حالِ رکابی پوشان را اندر زمان شاه؟». پس مولانا مطهری که مقصودِ رندِ بی محل (ظنّ: چیزی شبیه خروس بی محل!) دریافته بود، گفت: «در این مقام؛ ما از دیدنی های مان نگفتیم، از شنیدنی های مان گفتیم!».
نقل است روزی در مجلسی همی گفت: «باید به مردم حق اعتراض بدهیم!». ناگاه فردی در میان جمعیت صدا برآورد که: «من اعتراض دارم!». پس مولانا مطهری گفت: «نفهمیدی ما چه گفتیم… این که مردم حق اعتراض داشته باشند، دلیل بر آن نیست که هر گاه و هر جا که خواستند اعتراض همی کنند… حقش را ما بِدادیم، زمان و مکان و شیوه و نحوه و پروتکلش را هم ما می دهیم!». بیت: «میان حاکم و مردم هیچ حایل نیست / تو خود حجاب خودی معترض از میان برخیز!».
روزی او را پرسیدند از وضعیت حافظ شیرازی، پس مولانا علی مطهری قسخت او را بنواخت و رد کرد که: «طرفدار برداشتن حجاب بوده است!». دلیلی بخواستند، این بیت از دیوانش بخواند: «ز مُلک تا ملکوتش “حجاب“ بردارند / هر آن که خدمتِ جامِ جهاننما بکند!».
نقل است روزی مولانا علی مطهری اندر مجلس، از بد حجابی برخی نسوان شکوه همی کرد و سپس از اتاق کنترل همی خواست تا تصاویری را که از برخی دختران بد حجاب و ساپورت پوش تهیه کرده است از مانیتورهای مجلس پخش شود. به محض پخش این تصاویر هیاهو و غلغله ای اندر مجلس اوفتاد. مولانا مطهری در واکنش به هیاهوی برخی نمایندگان، به مزاح همی گفت: «به نظر میرسد دوستان با دیدن این تصاویر به “وجد“ آمده باشند!». بیت: «مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع / بر اهل “وجد“ و حال، درِ های و هو ببست!». پس چون چندی بگذشت و درهای های و هوی و وجد و حال بسته شد، مولانا مطهری در مصاحبه ای بگفت: «با اصل ساپورت پوشیدن مخالف نیستم!». مصرع: «…که تو در اصل جوهری نابی!».
پس چون رخت از عالم خاکی بر عرصه باقی برکشید، کسی را خبر نبود که او را منزل در بهشت باشد یا جایی دیگر؛ پس شبی مریدی رؤیایی بدید و چون صبح از بستر برخاست، جمله مریدانِ دیگرِ مولانا علی مطهریرا خبر بدادند که مولای شان به بهشت اندر شده است. مریدان دیگر او را پرسیدند که آیا اندر خوابِ دیشب، مولانا علی مطهری را اندر فردوس بدیدی؟ پس مرید، پسِ کله بخاراند و بگفت: “خودش را که ندیدم، لیک از آن جا دانستم که مولانا علی مطهری به بهشت اندر شده است که حوریان بهشتی را بدیدم که در نوبت، جملگی با ساپورت در رفت و آمد و جلوه و کرشمه همی بودند!».