آن گیرنده دکتری در رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی با عرق جبین، آن مدیرعامل اسبق بانک کارآفرین، آن پست معاونت امور اقتصادی و دارایی وزارت اقتصاد را در کمین، آن مردم را به شبکه بانکی و قدرت پولی اعتماد آفرین(!)، آن بالا رفته در زمان ریاستش بر بانک مرکزی مصرفِ قرصِ زیر زبانی و آسپیرین، آن پیش بینی کننده نرخ آینده دلار و سکه دقیق تر از هر رمال و آینه بین، آن اندر دولت دهم دبیر ستاد هدفمندسازی یارانهها شده از برای مردم مسکین، آن دارای روابط حسنه با بانک مرکزیِ “ولادیمیر پوتین“، آن مخالف کانال های اعلام کننده نرخ دلارِ بحران آفرین، مولانا “محمد رضا فرزین“، مشتاق بود به ارزپاشی اندر بازار و حذف صفرهای اضافی از پول ملی و سایر حرکت های غیرنمادین اقتصادی، چنان که افتد و دانی!
علی زراندوز
آن گیرنده دکتری در رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی با عرق جبین، آن مدیرعامل اسبق بانک کارآفرین، آن پست معاونت امور اقتصادی و دارایی وزارت اقتصاد را در کمین، آن مردم را به شبکه بانکی و قدرت پولی اعتماد آفرین(!)، آن بالا رفته در زمان ریاستش بر بانک مرکزی مصرفِ قرصِ زیر زبانی و آسپیرین، آن پیش بینی کننده نرخ آینده دلار و سکه دقیق تر از هر رمال و آینه بین، آن اندر دولت دهم دبیر ستاد هدفمندسازی یارانهها شده از برای مردم مسکین، آن دارای روابط حسنه با بانک مرکزیِ “ولادیمیر پوتین“، آن مخالف کانال های اعلام کننده نرخ دلارِ بحران آفرین، مولانا “محمد رضا فرزین“، مشتاق بود به ارزپاشی اندر بازار و حذف صفرهای اضافی از پول ملی و سایر حرکت های غیرنمادین اقتصادی، چنان که افتد و دانی!
ابتدای کار وی چنان بود که چون در جوانی، فال فروشی او را فالی بداد، اندر فالش بنوشته بود: «“فرزین“ زلفگان را بر رخ تو بند کردی / تا رایگان دلم را شه رخ زدی به “فرزین“!». پس فال فروش، به این بیت او را خبر داد از زدن مهره پست ریاست بانک مرکزی به مهره “فرزین“ (وزیر) اندر شطرنج سیاست، در دولت دکتر “پزشکیان“! پس مولانا “فرزین“ که در ایام جوانی هنوز فکر وزارت از سرش خطور نمی کرد، فال فروش را عتاب کرد که ما را با پست وزارت چه کار؟ آن گاه، آن فال پَس بداد و فالی دیگر برداشت؛ این بیت آمد که: «شطرنج وزارت تو “فرزین“ طلبست / کمتر کرم تو واری ذهبست!». پس دانست فَلَک، کمر به ریاست و وزارت وی همی بسته است و جنگیدن با فلک و قضا و قدر را بیش از آن مپسندید و فال فروش را یک اسکناس یک دلاری بداد و او را همی گفت: «این را نگه دار تا پس از دوران ریاست و وزارت ما، چنان قیمتی همی شود که با فروش همین یک دلاری و تبدیلش به ریال، چند خروار اسکناس بستانی و بر تمام فال فروشان عالم سروری کنی!».
و چون درباره پیشفروش سکه توسط بانک مرکزی گفت: «با این اقدام میخواستیم این علامت را به مردم بدهیم که میتوانند با خرید طلا یا سکه ارزش پول خود را حفظ کنند و به این ترتیب از نگرانیهای موجود در خانوادههای ایرانی درباره حفظ ارزش پول و سرمایه بکاهیم!»؛ برخی مریدان او را ندا دادند که: «یا “فرزین“! پس سودای بالا رفتن ارزش ریال منتفی است؟». پس مولانا “فرزین“ بگفت: «ما را جنس جور است! وعده بالا رفتن ارزش ریال داریم برای وعده باوران و سکه طلا پیش فروش همی کنیم از برای وعده ناباوران … تا خود شنونده در کدام گروه باشد و تدابیر ما در راستای افزایش ارزش ریال را به کلیه چپش گیرد یا نگیرد!».
بیت: «یکی ارز و یکی سکه پسندد / یکی وعده، یکی بیت کوین پسندد / من از ارز و سکه و بیت کوین و وعده / پسندم آنچه را “فرزین“ پسندد!».
پس او را پرسیدند از رمز ارز شخصی “بابک زنجانی“ که “بیت بانک“ نام داشت، گفت: «هنوز بانک مرکزی رمز ارز شخصی این فرد را نپذیرفته و این اتفاق هنوز نیفتاده است!». پرسیدند: «مقصود از “هنوز“ چه باشد؟». پس مولانا “فرزین“ مریدان را حواله داد به لغت نامه و توضیحات مدخل “هنوز“ که البته مریدانِ هَوَل، از هول خویشتن و به امید پیشرفت این رمز ارز، چنان سرگرم خرید آن هستند که “هنوز“ فرصت نکردند به این مدخل اندر لغت نامه دهخدا مراجعه کنند!
بیت: «باش تا صبح “بابکت“ (!) بدمد / کاین “هنوز“ از نتایج سحرست!».
نقل است روزی مولانا “فرزین“ بگفت: «تامین مالی خانوارها باید تسهیل شود تا مردم برای دریافت وامهای کوچک به نهادهای غیربانکی مراجعه نکنند!». پس چون چنین بگفت، یکی از بدهکاران دانه درشت بانکی او را پیام بفرستاد که: «نکند واقعاً توقع داری ما برای دریافت وام های بزرگ به نهادهای غیربانکی مراجعه کنیم؟».
بیت (خطاب به مردمی که دنبال دریافت وام های کوچک هستند): «کار “دانه درشتان“ را قیاس از خود مگیر / گر چه ماند در نبشتن “وام“ و “وام“!»
نقل است چون گفت: «“گروهی“ تلاش می کنند با پخش شایعه، دل مردم را خالی کنند!». پس، “گروهی“ که گفته بود، او را پیام دادند که: «با این عملکردِ برخی مسئولانِ اقتصادی، مدت هاست ما را دیگر نه نیازی به تلاش است و نه شایعه پراکنی… خلاصه شرمنده که همه زحمات ما، افتاده است بر گردن برخی مسئولان اقتصادی!».
بیت: «بیمزد بود و مِنَّت، هر خدمتی که کردند(!) / یا رب مباد کس را، مخدومِ بیعنایت!».
گویند چون نام “ترامپ“ از صندوق های رای به در آمد، مولانا “فرزین“ بگفت: «نگران سیاست های ترامپ نیستیم!». او را پرسیدند: «پس نگرانی شما از کیست؟». گفت: «تجربه نشان همی داده است که اندر این بزنگاه های تاریخی، باید “ترامپ“ را رها همی کرد و کاسبان تحریم داخلی را چسبید؛ که نقل است در بازی فوتبال یکی از محله های تهران با تیم ملی آرژانتین، بازیکنان خط دفاع، “مارادونا“ را رها کرده و “غضنفر“ را چسبیده بودند که بیش از “مارادونا“ گل زده بود بر تیم خودی!».
پس گفت: «ریال دیجیتال به زودی عملیاتی میشود!». پس ریال او را پیغام بداد که: «رَضینا مِنْ نَوالِکَ بِالرَّحیلِ!».*
بیت (از زبان ریال): «امیدوار بوَد آدمى به خیرِ کسان / مرا به خیرِ تو امّید نیست، شر مرسان!».
روزی مولانا “کاپرفیلد“ شعبده باز را پرسیدند: «تو که از دیوار چین عبور کردی و مجسمه آزادی را غیب همی کردی و از زندان آلکاتراز بگریختی و خودت را از وسط نصف همی کردی و در آسمان پرواز همی کردی، آیا از خودت شعبده بازتر بدیدی اندر عالم؟». مولانا “کاپرفیلد“ گفت: «یس! آف کورس! مگر نشنیدی که مولانا “فرزین“ بگفتی: «نیازی به استفاده از سوئیفت نداریم. بدون سوییفت با هر بانکی میتوانیم ارتباط برقرار کنیم! پس شعبده او بسی عجیب تر و شگفت انگیزتر از شعبده های من باشد که مرا بی سوئیفت قدرت جابجا کردن دلاری نباشد اندر عالم و مولانا “فرزین“ بی سوئیفت، چنین کند که شعبده قرن همین ادعا باشد و بس! ».
او را پرسیدند از حذف چهار صفر از پول ملی که گفته بود در دستور کار است. پاسخ همی داد: «وصف العیش، نصف العیش شنیده اید؟». گفتند: «بله!». گفت: «حالا اشکالی دارد ما بخواهیم آنرا با حذف چهار صفر از اسکناس های مان، ببینیم؟».
روزی برخی مریدان مولانا “فرزین“ را پرسیدند از تلاشهای دیپلماتیکی که برای آزاد سازی پول های بلوکه شده اندر کره جنوبی انجام داده بود. پس گفت: « ۶ میلیون دلار از منابع ایران از کره جنوبی به قطر آمد و اندر بانکهای قطر بلوکه همی شد!». مریدان او را پرسیدند از فایده این جابجایی در بانک بلوکه کننده پول ها، بگفت: «شما وسیله ای را در خانه دوستی در آن سوی شهر جا بگذارید خیال تان راحتر تر است یا اندر خانه همسایه؟». جمله مریدان بگفتند: «اندر خانه همسایه!». پس مولانا “فرزین“ بگفت: «از این رو است که قدمای ما گفته اند: “همسایه نزدیک، بهتر از برادر دور! “ پس ما نیز چنین کردیم که حداقل گاهی اندر خانه همسایه نزدیک، چشم مان به مشاهده جمال اسکناس های بلوکه شده مان، روشن همی شود، روشن شدنی!».
نقل است چون از دیار فانی بر عالم باقی رخت برکشید، منکر و نکیر نزدش حاضر شده و نامه عملش گشودند، پس مولانا “فرزین“ چشم انداخت و بدید که شماره گناهانش به زور یک عدد دو رقمی گشته و بسیار از این کمبود معاصی، اندر نامه عمل خویش شادمان گشت و بهشت و حورالعین و فرش های حریر و نوشیندنی هایی با طعم زنجبیل و میوه های بهشتی همچون انار و انگور و خرما و چشمه سلسبیل و کافور و تسنیم و تخت های زیر سایه درختان را در دسترس همی بدید که ناگهان او را ندا آمد که: «از کم بودن عدد گناهانت غره مشو که چهار صفر از آن حذف بکردیم به جهت آن که به دیدنش یکباره متعجب نشوی و پس نیفتی؛ آن گونه که مردم به دیدنِ قیمت دلار اندر دوران ریاستت بر بانک مرکزی متعجب همی شدند و پس همی اوفتادند!».
پاورقی:
* از دَهِش و عطای تو به کوچ کردن و از تو جدا گشتن خشنودیم!