سیاسی 07 اسفند 1403 - 3 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
مدیر مسئول

خیزش توده ای، تهاجم خارجی، اختلافات داخلی نظام کدام یک امکان بر اندازی نظام سیاسی ایران را دارند؟

نسبت به هر دوره ای از حیات ۴۶ ساله جمهوری اسلامی و حتی نسبت به هر بار از ترورها و بمب گذاری های اوایل دهه ۱۳۶۰ یا هر مرحله خطیر از جنگ ۸ ساله و… شرایط فعلی ایران از منظر اقتصادی و اجتماعی و نیز سیاست داخلی و خارجی – اعم از منطقه ای و جهانی – متفاوت تر و حساس تر است.

فیروز نعیم محبوبی

نسبت به هر دوره ای از حیات ۴۶ ساله جمهوری اسلامی و حتی نسبت به هر بار از ترورها و بمب گذاری های اوایل دهه ۱۳۶۰ یا هر مرحله خطیر از جنگ ۸ ساله و… شرایط فعلی ایران از منظر اقتصادی و اجتماعی و نیز سیاست داخلی و خارجی – اعم از منطقه ای و جهانی – متفاوت تر و حساس تر است.

۱) خیزش توده ای:

مدت هاست که تاریخ مصرف انقلاب های سهمگین توده ای سپری شده و از این پس، حکومتی به این واسطه از هم فرو نخواهد پاشید. هوشیاری جامعه شناختی حکومت ها مبنی بر برخورد متناسب و کنترل شده با هر خیزش مردمی و حداکثر ممانعت از هر گونه رفتار افراطی و بهانه انگیز در مواجهه با مخالفین کف خیابان، و دو دستگی نسبتاً برابر موافقین و مخالفین یک حکومت و بی اعتقادی و بی انگیزگی بی طرف ها و بد بین ها در پیوستن به صفوف مخالفین و در نتیجه کوتاه مدت شدن و بی نتیجه ماندن اعتراضات؛ از جمله دلایل به پایان رسیدن انقلاب های حکومت براندازند.
موارد ذکر شده و البته بسیاری دلایل گفتنی و ناگفتنی دیگر – مانند فقدان رهبری مورد قبول مخالفین در گستره جغرافیای ایران و نیز اختلافات بنیان فکن اپوزیسیون خارج نشین با یک دیگر و منازعات کشنده و دافعه حداکثری ایشان علیه هم – کاملاً منطبق با شرایط در حال حاضر ایران است و هر رفتار و جنبش جمعیتی علیه نظام – فارغ از چرایی، قدرت، فراگیری یا خاستگاه داخلی یا خارجی خیزش ها – بسیار پیش تر از آن که قوام و شعله گرفته و به مرحله حاد انقلاب حتی نزدیک بشود، محکوم به خاموشی و رفتن به زیر خاکستری ست که رفته رفته دیگر دود چندانی هم از آن به هوا بر نخواهد خاست.
این روزها بسیار شنیده می شود – چه از زبان مردم کوچه و بازار و کسبه و چه نخبگان و حتی بعضاً مقامات و مسئولین – که اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم چنان آشفته، بغرنج و به مرز انفجار رسیده است که عن قریب ملت به خیابان ها ریخته و طومار نظام را در هم خواهند پیچید.
ضمن تأیید فشارهای اقتصادی و معیشتی ناروا، ناجوانمردانه و به شدت طاقت فرسا به ملت شریف ایران و اظهار تأسف عمیق از این موضوع – یادآور می شود که در جهان امروز هیچ عاملی – از جمله فشار اقتصادی – ولو بسیار وخیم تر از شرایط فعلی ایران – به انقلاب و در نتیجه براندازی حکومت ها منجر نخواهند شد.

۲) تهاجم خارجی:

تهاجم خارجی گسترده و با هدفِ مشخص ساقط کردن آنی نظام سیاسی ایران – هم چون حکومت طالبان اول یا صدام – نیز منتفی ست. آن چه ریاست جمهور فعلی ایالات متحده یا هر یک از اعضای دولت وی مبنی بر تهدید نظامی یا براندازی جمهوری اسلامی بر زبان می آورند – مصداق مَثَلِ اره بده، تیشه بگیر یا سیاست هویچ و چماق– بیش تر تحت فشار قرار دادن ایران در امتیاز گیری از مذاکرات احتمالی آینده است. اداره و در اختیار گرفتن اپوزیسیون خارج از کشور به مثابه اهرم فشار ثانوی در مذاکرات احتمالی آتی با تهران و نیز کنترل بخش تندروی اسرائیل و علاقه مند به حمله نظامی به مراکز هسته ای ایران، دو دلیل دیگر اظهارات تند و بی سر انجام ریاست جدید کاخ سفید و نزدیکان اوست.
به اذعان سخنان اخیر ترامپ، آمریکا نه تنها خواهان یک ایران ضعیف و از پا افتاده نیست؛ بلکه اقتدار ایران نیرومند و پر هیبت، با منافع اقتصادی این کشور در منطقه کاملاً منطبق و هم سوست. منافعی چند هزار میلیارد دلاری طی هر دوره چهار ساله ریاست جمهوری در کاخ سفید که با هر نوع حکومتی اعم از دموکرات و جمهوری خواه، قادر به چشم پوشی از آن نیستند. حفظ تراز و وضعیت فعلی خاورمیانه نزد امپریالیسم ایالات متحده از آن چنان اهمیت حیاتی – تأکید می شود حیاتی – و استراتژیکی ای برخوردار است که در خصوص احساس خطر جدی برای موجودیت جمهوری اسلامی، چه بسا حاضر به اعزام نیروی نظامی حافظ شرایط فعلی، یا تن دادن به نظامی شدن توان هسته ای ایران و یا مهم تر، حذف نتانیاهو از ارکان قدرت و حتی باور ناکردنی تر؛ نابودی رژیم صهیونیستی از جهان هستی نیز بشود!! تا زمانی که چنین پتانسیلی به واسطه وجود ایران اسلامی قدرتمند در منطقه حاکم است، آمریکا متضمن بقا و سلامت ایران قدرتمند اسلامی ست!
آن چه در باب فروپاشی ناگزیر و لاجرم جمهوری اسلامی با روی کار آمدن ترامپ شنیده می شود – چه از سوی رسانه های فارسی زبان آن سوی آب ها یا بعضاً طیفی از جامعه داخلی ایران؛ بیش تر آرزوی قلبی و منویات شخصی ست که بیان می شود تا تحلیل های صحیح و کارشناسی شده سیاسی، اقتصادی و جامعه شناختی ایران معاصر.

۳) اختلافات داخلی حکومتی:

اختلافات داخلی مقامات و ذی نفوذان سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی، هم چون دو مورد قبلی کم خطر نیستند.
البته منظور احتمال خطر فروپاشی نظام سیاسی به دلیل این نوع اختلافات نیست و هم چون دو مورد قبلی، مورد اخیر نیز در فنا پذیری جمهوری اسلامی، پدیده ای علی السویه و بلااثر است. خطر عمده این طیف – در صورت برآورده شدن نیات و آمال منحوس شان – سیر ناگریز نظام سیاسی کشور به سوی فاشیسم و دیکتاتوری ست.
مراد از “اختلاف” در این جا، اختلاف نظرهای معمول و شناخته شده سیاسی / جناحی سنتی از نوع اصلاح طلبی و اصول گرایی نیست؛ بلکه بیش تر مباحث و موارد رانتی – اقتصادی با ده ها و صدها هزار میلیارد تومان درآمد ناصواب سالیانه است. درآمدهایی که با اصرار بر پا بر جایی تحریم ها، عدم عضویت ایران در معاهده های اقتصادی جهانی هم چون (F.A.T.F), پالرمو، حفظ دلار چند نرخی و… حاصل می شود و با اضمحلال طبقه متوسط، بیش از پیش جامعه ایرانی را به دو بخش بسیار اندک ثروتمند و اکثریت قریب به اتفاق فقیر و درمانده تقسیم می کند. هم چنین، به کار گیری هم پالایان در سِمت های حکومتی و دولتی و حذف کسانی که حضورشان در ارکان حکومت و قدرت برای ایشان زیان بار است – به هر تزویر و حیله و بهای ممکن – از دیگر ترفندهای این گروه در دستیابی به خواسته های بی باکانه اشان است.
در یک سوی این معادله، گروه قدرتمند و جسوری جای گرفته که از هیچ رفتار مخاطره آمیز و نابود کننده ایران و ایرانی، نظام سیاسی، تجزیه ایران و جنگ داخلی فرو گذار نیست. این گروه، از یک سو ‌تمام فلسفه هستی و همت خود را بر نابخردی و ناهنجاری های مرگبار تا قلدری و هماورد طلبی بنا نهاده است و از سوی دیگر، با اطمینان از سطح قابل قبول و مستحکم عقلانیت طرف مقابل، هر آینه لازم ببیند، بر طبل ویرانگری و نابودی همه چیز عربده کشیده و نفس کش می طلبد. هم چون فردی کله شق که در جای جای کشتی ای طوفان زده مدام سوراخ ایجاد می کند و ایقان دارد که همراهان معقولش برای نجات خود و کشتی، مجبورند تمامی سوراخ های ایجاد شده را ترمیم نمایند.
دلواپسانی ضد وفاق و تراز مندی، که با برخورداری از توان نامحدود و شگفت آور مالی، برای ساقط کردن دولت پزشکیان یا هر رئیس جمهور و دولتمرد یا مقامِ مسئول خواهان اصلاحات مؤثر اقتصادی و حذف رانتخواری، خاصه خواری و خصولتی سازی، به سهولت قادر به افزایش بهای دلار، کالاها، خدمات، طرح سریالی و ناتمام استیضاح ها و… یا بسیج و به خیابان کشانیدن بسیاری از صنوف و کسبه و نیز افراد اجیر شده خود هستند.
در نقطه مقابل موجودیت این گروه دلواپسان، کسانی قرار دارند که به خوبی از چرایی گفتار و کردار مشئوم طیف مقابل شان مطلع هستند، اما جز خون دل خوردن و تحمل بس دشوار شرایط، کار چندانی از دست شان بر نمی آید. نه گروه اول لاجرم اصول گرا یا مخالف دولت فعلی هستند، نه گروه دوم ناگزیر اصلاح طلب یا موافق دولت پزشکیان.
چنان چه از تعداد بسیار قلیلی که شاید تعدادشان در سراسر کشور به سختی از یک عدد سه رقمی تجاوز می کند و قلباً و بدون جزئی ترین چشمداشت مادی به برخی شعائر سیاسی و مذهبی مانند عدم مذاکره با آمریکا یا اجرای لایحه عفاف و حجاب معتقدند، سایر افراد این گروه صرفاً – و صرفاً – بدون ذره ای اعتقادات واقعی و صادقانه دینی یا عرق ملی و مردم دوستی، در پی ثبات و گسترش رانت های اقتصادی و درآمدهای هزاران میلیارد تومانی اند و حاضرند بر سر این خوان گسترده رنگارنگ؛ نظام و کشور و ملت به خاک و خون کشیده شود.
اگر رژیم سیاسی ایران خواهان سعادت، سلامت و بقای خود در شکل و شمایل فعلی ست، باید:
اولاً هر چه سریع تر نسبت به قطع این اعضای سرطانی بد خیم که حقیقتاً عوامل اصلی عقب ماندگی ایران از غافله توسعه و پیشرفت در جهان معاصرند، از پیکر خود اقدام عاجل نماید.
ثانیاً و هم زمان، نسبت به بازبینی دقیق و سخت گیرانه نسبت به زدودن ناکارآمدی – به عنوان عامل اصلی بحران گریبانگیر ایران – از تمامی ارکان و نهادهای خود و خصوصاً بخش های غیر ضرور، بودجه خوار، ناراضی تراش و ناپاسخگو – و حتی حذف آن ها – پرداخته و همانند پارتیزان های کار کشته وارد عمل شده و به قلع و قمع بی رحمانه آن ها بپردازد.
در انجام این دو اقدام خجسته و میمون، امروز دیر، فردا دیرتر و فرداهای پسین امری ناممکن و ناشدنی خواهد بود.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *