سال هاست مرجعیت رسانه ای از داخل کشور به خارج کشور منتقل شده است. معنای این حرف این است که مردم برای دریافت اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود به رسانه های خارجی اعتماد بیشتری دارند تا رسانه های داخلی.
سال هاست مرجعیت رسانه ای از داخل کشور به خارج کشور منتقل شده است. معنای این حرف این است که مردم برای دریافت اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود به رسانه های خارجی اعتماد بیشتری دارند تا رسانه های داخلی. اشتباه نکنید مصرف رسانه با اعتماد به رسانه متفاوت است. بخش زیادی از مردم به دلایل مختلف مصرف کننده رسانه های داخلی هستند. مثلا در تمام خانه ها و ادارات رادیو و تلویزیون قابل دریافت است و ساعت ها نیز این رسانه ها در منزل مردم روشن هستند و برنامه پخش می کنند. یا در بسیاری از ادارات دولتی ، روزنامه های مختلف وجود دارد که حتی ممکن است به رایگان توزیع شود.
حتی ممکن است در آمارهای رسمی نیز گزارش شود که مثلا 80 درصد مردم ایران رادیو و تلویزیون کشور را می شنوند و می بینند. اما اگر از همان 80 درصد سوال شود تا چه حد به محتوای این رسانه ها به ویژه بخش های خبری و اطلاع رسانی آن اعتماد دارند این عدد بسیار تنزل خواهد کرد. دلیل اصلی اش نیز این است که صدا و سیمای ما صدای مردم و سیمای مردم نیست. یعنی چه؟ یعنی حرف ها، دردها، دغدغه ها و مشکلات و نیازهای واقعی مردم را بروز و ظهور نمی دهد. به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی، صدا و سیما بیشتر منعکس کننده یک دیدگاه خاص از رویکردهای سیاسی در کشور و صاحب نظران و فعالان این طیف است و سایر طیف های درون نظام، جایی در این رسانه ندارند.
مردم در آیینه صدا و سیما ، صدا و سیمای خود را نمی بینند. گویا این صدا و سیما متعلق به جامعه ای دیگر مثلا در جزیره ای کوچک در غرب آفریقا است!
یک اتفاق مهم در جامعه می افتد شما پیچ رادیو و تلویزیون کشور را باز می کنید دارد در مورد گونه ای از عنکبوت سانان در حاشیه رود آمازون گزارش می دهد. در کف جامعه تب و تاب وجود دارد و اتفاقات مهمی رخ داده و صدا و سیما دارد در باره چهل و هفتمین شنبه اعتراض به نظام سرمایه داری در فرانسه گزارش می دهد. این است که مردم سراغ رسانه های بیگانه می روند و می بینند آن ها اتفاقا با این که در ایران خبرنگار و دوربین ندارند با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی و شهروندخبرنگاران ایران، واقعیت های جامعه ایران را به درستی با مستندات و جذابیت های تصویری و تکنیکی نشان می دهند.
مطبوعات که از این هم بدتر هستند. مطبوعات ایران از قدیم با شاخص های استاندارد سرانه مصرف نشریات مکتوب در دنیا فاصله داشته اند اما در چند سال اخیر بحران های دیگری مانند بحران کاغذ، گسترش فضای مجازی و ظهور رسانه های ماهواره ای باعث شده تا از قدرت نفوذ ، اعتبار و مرجعیت رسانه های مکتوب ایران به شدت کاسته شود.
دخالت بیش از حد دولت در امور محتوایی و اطلاع رسانی رسانه های مکتوب باعث شده تا این رسانه ها تبدیل به تریبون بی خاصیتی شوند که تنها در چارچوب منویات مقامات دولتی اقدام به اطلاع رسانی می کنند و طبیعتاً با توجه به موارد متعدد ممنوعیت های ابلاغی انتشار محتوا، قادر به رقابت با رسانه های فارسی زبان خارجی اعم از ماهواره ای یا اینترنتی نیستند. بعد از سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی در ایران در سال 1398، یعنی صبح شنبه که خبر اصلی دلیل سقوط هواپیما اعلام شد، به گفته انجمن روزنامه نگاران استان تهران، شاهد تشییع جنازه مطبوعات در مقابل کیوسک های مطبوعاتی سراسر کشور بودیم.
برخوردهای متعددی که در دهه گذشته از سوی دستگاه های امنیتی و قضایی با رسانه ها و رسانه نگارها شده باعث شده اغلب رسانه های مکتوب بسیار محتاط و ملاحظه کار ومحافظه کار شوند. در واقع رسانه های مکتوب بیش از آنکه دچار سانسور باشند دچار خودسانسوری هستند. یعنی خودشان خودشان را سانسور می کنند و آهسته می روند و آهسته می آیند تا گربه شاخ شان نزند.
از نظر مباحث سیاستگذاری کلان رسانه ای، رسانه های ایران به دو دسته تقسیم می شوند اول: رادیو و تلویزیون که دولتی است و با تاسیس ساترا در سال های اخیر حتی می خواهد دامنه تسلط و انحصار دولتی خود را به حوزه صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی هم تسری دهد، دوم: رسانه های مکتوب، خبرگزاری ها و پایگاه های خبری. همه این دسته از رسانه ها از دولت مجوز قبل از انتشار می گیرند و در حین انتشار هم بر آن ها نظارت می شود.
در تمام دنیا، یکی از کارکردهای مهم رسانه ها، نظارت بر قدرت و دولت ذکر شده است. ظاهراً در ایران ماجرا بر عکس است. به همین دلیل رسانه های ایران به تدریج مرجعیت خود را از دست داده اند.