آن تحصیل در رشته فیلمنامه نویسی برایش همچون خواب و رؤیا، آن دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر در نظرش اتوپیا، آن سینمای جنگ را کرده احیا، آن استعدادش شکوفا شده پس از ساخت فیلمی برای شبکه دو سیما، آن صاحب سیمرغ های بلورین و سایر جوایز و عطایا، آن هنرمند مأخوذ به حیا، آن “رضا رشید پور” را با انتقاداتش برده تا کف دریا، آن شکایت برده از مدیران صدا و سیما به خدا، آن مخالف هر گونه پروپاگاندا، آن سازنده سریال 250 میلیاردی حضرت موسی(ع)، آن در دوران جنگ تحمیلی عکاسِ بی ریا، مولانا “ابراهیم حاتمی کیا”.
علی زراندوز
آن تحصیل در رشته فیلمنامه نویسی برایش همچون خواب و رؤیا، آن دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر در نظرش اتوپیا، آن سینمای جنگ را کرده احیا، آن استعدادش شکوفا شده پس از ساخت فیلمی برای شبکه دو سیما، آن صاحب سیمرغ های بلورین و سایر جوایز و عطایا، آن هنرمند مأخوذ به حیا، آن “رضا رشید پور” را با انتقاداتش برده تا کف دریا، آن شکایت برده از مدیران صدا و سیما به خدا، آن مخالف هر گونه پروپاگاندا، آن سازنده سریال 250 میلیاردی حضرت موسی(ع)، آن در دوران جنگ تحمیلی عکاسِ بی ریا، مولانا “ابراهیم حاتمی کیا”.
سینمایش اعتراضی بود و خودش معترض بود و جنبه شنیدن انتقادش بسیار بالا بود و از آن بالا، از برای منتقدان دست تکان همی داد، دست تکان دادنی!
ابتدای کار وی چنان بود که چون کودک بود و به مکتب همی رفت، اوستاد او را پند همی داد که: «یا ابراهیم! هنر آموز که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند».
پس ابراهیم، اوستاد را همی گفت: «لیک من همی روم و فیلمساز نظام* همی شوم که نه از دولت بیفتم و نه از چشمه زاینده هنر دور شوم که شاعر گوید: یک دست جام باده و یک دست جعد یار / “فیلم سازی” چنین میانهٔ میدانم آرزوست!».
نقل است موسی، عَلَیهِ السَّلام، قارون را نصیحت کرد که: «اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک». بیت: «آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت / سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد / خواهی که ممتّع شوی از دنیا و عُقبا / با خلق کَرَم کن چو خدا با تو کَرَم کرد!». پس قارون این همه بشنید و سر در گریبان فرو برد و چون سر برآورد، گفت: «باشد که دینار و درم ما در مقابل بودجه میلیاردی سریالی که حاتمی کیا از برای تو سازد چون پشه ای است در برابر فیلی!».
نقل است در متنی به بهانه ستایش فیلم “یک حبه قند”، “اصغر فرهادی” را فیلم سازی تلخ کام و ایستاده در صفِ سفارتِ خرس نشان که متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری است خطاب همی کرد. پس چون روزی او را خبر دادند که فیلم “چ” در میان کاندیداهای معرفی به اسکار است، مریدان را همی گفت: «باشد که ما را نشاید ایستادن در صفِ سفارتِ اسکار نشان!». پس مریدان او را ندا دادند که بچه های بالا هستند و اگر فیلم به اسکار همی رود، او را نیازی به در صفِ سفارت ایستادن نیست و کارش، بی صف راه همی افتد و اوستاد را از این در صف سفارت نایستادن و اسکار بُردن، وقت خوش گشت!
پس مریدان او را پرسیدند از شخصیتی در فیلم “آژانس شیشهای” که کارگردانی است که قصد خروج از کشور برای حضور در یک جشنواره سینمایی را دارد و برخی او را “عباس کیارستمی” همی دانند. مولانا حاتمی کیا را توجهی به سؤال مریدان نبود و اهل منزل را خطاب همی کرد که: «زیراندازی “زیر درختان زیتون” بیندازید و شربتی با “طعم گیلاس” از برای مریدان مهیا همی کنید و آن مدارک مرا هم “کپی برابر اصل” بگیرید از برای “سفر” و “بلیت ها” را دم دست بگذارید و تاکسی اینترنتی به مقصد “ایستگاه متروک” برایم بگیرید و بدانید که من “پنج” یا “ده” روز در سفر باشم و مرا یاد آوردی کنید به آوردن سوغاتی “بادبادک سفید” از برای طفلان و مرا بگویید در شهرِ مقصد، “خانه دوست کجاست؟” که مرا تاب ماندن در هتل اندر شهر غریب نیست!».
او را جملات نغز و پُرمغز و اعتراضی بسیار است. و گفت: «من مانند فیلم هایم حرف می زنم؛ متناسب با شرایط و موقعیت!». و گفت: «هیچوقت خودم فیلمهای خودم را نمی بینم، چون برایم عذابآور است!». و گفت: «بچههای ما وقتی نسخه های قدیمی این فیلمها را میبینند، فکر میکنند از دوران چارلی چاپلین عقبتر است؛ چون فیلمهای چاپلین شفافتر و فوکوستر از فیلمهای ماست!». و گفت: «اگر قرار است خانه سینما بعداً به تشکیلات وزارت کار تبدیل شود، من کار آفرینی کردم و یک سال تمام توانستیم به عوامل فیلم در کنار خودمان رزق برسانیم!». و گفت: «اگر از من بپرسید احوالت چیست؟ میگویم احوالم، بادیگاردی است. اگر بگویید بادیگارد چیست؟ توضیحی ندارم جز این که بگویم برو و فیلم را ببین!». و گفت: «دلواپسان که دارند کارشان را میکنند. از دولتمردان هم باید خواست پای وظایف شان بایستند!». و گفت: «(برخی فیلم سازها) مرده شورهایی هستند که هر مردهای را به آن ها بدهند میشورند و هیچ مسألهای هم برایشان مهم نیست!». و گفت: «من خیلی خوشبین به این فضاها (فضای مجازی) نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط میدهند!». و گفت: «فیلمساز مؤلف پنهان نمیکند و عریانترین هنرمند است!».
و گفت: «سینمای آمریکا را محترم میشمارم و از سینمای اروپا هم حرفهای تازه و جسارتش را دوست دارم!». و گفت: «در دورانی هستیم که حرف زدن از آرمان ها مانند زدن موسیقی خارج است!».
پس روزی پسر ابراهیم حاتمی کیا را پرسیدند که: «یا یوسف! چه شد که تو نیز هم چون پدر دوربین به دست همی شدی و فیلمساز؟». پس گفت: «روزی به دیوان “ابوالحسن فراهانی” تفال همی زدم و این شعر همی آمد که: ز فرموده اوستادان پیش / شبی آمد این بیتم اندر نظر / پسر کو ندارد نشان از پدر / تو بیگانه خوانش مخوانش پسر / وزین بیت اندیشه “دوربین” / بدین معنی نغز شد راهبر!».
نقل است روزی مریدان را همی گفت: «فیلم سازی سیاسی کردن، کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر!». شعر: «موحد چه در پای ریزی زرش / چه شمشیر هندی نهی بر سرش / امید و هراسش نباشد ز کس / بر این است بنیاد توحید و بس!».
نقل است روزی مریدان او را پرسیدند تو را کدام جوابیه از میان هزاران جوابیه و بیانیه به سخنان و فیلم هایت در نظر خوش آمد؟ پس مولانا حاتمی کیا همی گفت: «آن پیامی که یک شخصیت برنامه کودک در دهه شصت به نام “قلقلی” که با “عموقناد” پارتنر همی بود اندر تلویزیون، مرا در سال 1396 و پس از حواشی جشنواره فیلم فجر آن سال در فضای مجازی منتشر همی کرد و برایم نوشت: «هرگز قصد مقایسه خودم با آقای حاتمی کیا را ندارم. حرف هایم درد دل است. من هم مثل شما از زمان جنگ توی استودیو با بچهها کار کردم و آموزش دادم تا کودکی از یادگیری عقب نماند؛ ولی متأسفانه بعضیها با توهین و تحقیر دل آدم را به درد میآورند».
پس مریدان چون این پیام قلقلی شنیدند، ندا در دادند که: «اُف بر شما… کجا همی برید ای معاندان، قلقلی و استاد حاتمی کیا را؟»
پس چون توقیف فیلم “گزارش یک جشن” به درازا همی کشید، مولانا حاتمی کیا روزی مسئولان ارشاد را پیغام همی داد که: «یا این فیلم را اکران همی کنید و یا اسمش را عوض کنید که هر گاه ما را به “جشن” دعوت همی کنند یا “گزارشِ” “حسین معصومی نژاد” از رم، از تلویزیون پخش همی شود، غم عالم بر دل ما فرود همی آید!».
————————
پاورقی
* رجوع کنید به سخنان ابراهیم حاتمی کیادر جشنواره فیلم فجر 1396.