آن سیاستمدار و مدیر ارشد اجرایی، آن نخستین وزیر دهه شصتی در جمهوری اسلامی، آن در وزارت اطلاعات کارشناس فنی، آن مهندس برق قدرت با کارنامه اجرایی، آن عضو کمیسیون عالی تنظیم مقررات شورای عالی فضای مجازی، آن مبدع شناسهدار کردن گوشیهای تلفن همراه و مجری طرح رجیستری، آن اولین منتشر کننده لیست شرکتهای واردکننده گوشی، آن مخالف هرگونه شنود مکالمات تلفنی، آن حامی استارتآپهای ایرانی، آن وزیر جوان در دولت “حسن روحانی“، آن مافیای ارزش افزوده را کرده زخمی، آن پست وزارت برایش مایه دستگرمی، آن ستاد انتخاباتی “مسعود پزشکیان“ را سمتِ قائم مقامی، آن کری خوانِ پرسپولیسی، آن ناقضِ ضرب المثل “جوانی و خامی! “، مولانا “محمد جواد آذری جهرمی“، دستش به فشار دادن دکمه فیلترینگ به سختی و به ضرب و زور می رفت و طرفدار اینترنت آزاد بود اندر فضای مجازی!
علی زراندوز
آن سیاستمدار و مدیر ارشد اجرایی، آن نخستین وزیر دهه شصتی در جمهوری اسلامی، آن در وزارت اطلاعات کارشناس فنی، آن مهندس برق قدرت با کارنامه اجرایی، آن عضو کمیسیون عالی تنظیم مقررات شورای عالی فضای مجازی، آن مبدع شناسهدار کردن گوشیهای تلفن همراه و مجری طرح رجیستری، آن اولین منتشر کننده لیست شرکتهای واردکننده گوشی، آن مخالف هرگونه شنود مکالمات تلفنی، آن حامی استارتآپهای ایرانی، آن وزیر جوان در دولت “حسن روحانی“، آن مافیای ارزش افزوده را کرده زخمی، آن پست وزارت برایش مایه دستگرمی، آن ستاد انتخاباتی “مسعود پزشکیان“ را سمتِ قائم مقامی، آن کری خوانِ پرسپولیسی، آن ناقضِ ضرب المثل “جوانی و خامی! “، مولانا “محمد جواد آذری جهرمی“، دستش به فشار دادن دکمه فیلترینگ به سختی و به ضرب و زور می رفت و طرفدار اینترنت آزاد بود اندر فضای مجازی!
نقل است چون به سن نوجوانی رسید، روزی شوهر عمه خویش را نصیحت همی کرد که چرا وقتی از برای فامیل در میهمانی ها از ویدئو فیلم پخش همی کند، برخی صحنه ها را رد و سانسور کرده و اجازه گردش آزاد اطلاعات و دسترسی همگان به همه صحنه های فیلم های ویدیویی را نمی دهد؟ پس، شوهر عمه، دستِ “محمد جواد“ نوجوان بگرفت و نزد عمه اش برد و گفت: «پس بدان که من خود قربانی فیلترینگِ فیلم های ویدیویی باشم و به اشارتِ عمه ات، صحنه های مسأله دار رد همی کنم و خود نیز تاکنون نتوانستم به قوت و قدرت و دستاویزِ این “جریان آزاد اطلاعات“ هم بر سدِ فیلترینگِ عمه جانت غلبه همی کنم! پس از من بر تو نصیحت که چون عیال اختیار کردی، حواست به سلسله مراتب قدرت باشد و روی حرف او حرف مزن؛ که خونت پای خودت باشد!».
بیت: « خلافِ رأیِ “همسر“ رأی جُستن / به خونِ خویش باشد دست شستن / اگر خود روز را گوید شب است این / بباید گفتن: آنک ماه و پروین!»
پس “محمد جوادِ“ نوجوان که دید او را یارای درافتادن با فیلترینگ عمه جانش نیست، تفألی زد به دیوان مولانا، این بیت آمد:
«پنبهها در گوش کن تا نشنوی هر نکتهای / زانک روح ساده تو زنگها را قابلست!»
آن گاه چون دانست حتی “مولانا“ هم به فیلترینگِ گوش(!) اعتقاد همی دارد، زبان در کام بگرفت و دانست که فیلترشکن فروش ها را نیز به هنگام تقسیم روزی، قسمتی معین شده است که مردم را از دادنش و آنان را از خوردنش، گریزی نیست؛ که بزرگان گویند: «ای طالب روزی بنشین که بخوری و ای مطلوب اجل مرو که جان نبری!».
او را جملات نغز و پُر مغز بسیار است. و (درباره سابقه حضورش در وزارت اطلاعات) گفت: «خیلی از سیاستمداران دنیا در سیستمهای اطلاعاتی شان کار کرده اند…آقای “پوتین“ نیز در کا.گ.ب فعال بوده است!» و (خطاب به نسل Z برای شرکت در انتخابات در شبکه ایکس) گفت: «دیس هاتون به جون ما. آدم عاقل به شما دیس بک نمیده سوتونها. نازتون رو باید بخرن بیاین با هم یه اکیپ شیم برای ایران. باید روابط لانگ دیستنس رو نزدیک کرد و کاتها رو دوباره جوش زد. این طوری میشه رفاقت کرد و ایران را ساخت!» و (در ایام انتخابات ریاست جمهوری) گفت: «نخواهیم گذاشت ایران به دست طالبان بیفتد!» و چندی بعد (اندر تلگرام) گفت: «برای اون مطلبی که درباره “طالبان“ در زمان فعالیت های انتخابات نوشته بودم، به قول معروف پاسگاه ـ دادگاهی شدم و بازپرس محترم، اعلام جرم رو وارد ندونستند و تصمیم به “منع تعقیب“ گرفتند!» و (خطاب به پزشکیان و قالیباف) گفت: «سیاسی بازی را کنار بگذارید؛ اگر مشکل حل نشود، مردم همه شما را سر و ته یک کرباس میپندارند!» و (قبل از استیضاح وزیر اقتصاد دولت پزشکیان) گفت: «عدهای معتقدند که دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»! و گفت: «وفاق در دولت، مهم تر از وفاق با رقباست!» و گفت: «پناه بر خدا از شر منیّت ها و خالص سازی ها!» و گفت: «فکر میکنند فضای مجازی مانند صداوسیماست!» و گفت: «کاش واقعیت جامعه و ذهن مردم هم با دستکاری باتهای سایبری قابل تغییر بود!» و (در ایام انتخابات آمریکا در شبکه اجتماعی ایکس) گفت: «درحالی که “پیرمرد پرحاشیه سیاست“ آمریکا کناره گیری کرد، “پیرمردان پرحاشیه سیاست ایران“ همچنان مشغول مجاهدهاند!».
نقل است چون گفت: «پیشنهاد وزارت ارتباطات و وزارت ورزش را در دولت چهاردهم نپذیرفتم!». جمله مریدان او را ندا دادند که: «یا محمد جواد! چگونه چشم از این پست ها فروبندی و تو را شب خواب راحت بر چشم فرود آید؟». پس مریدان را پاسخ گفت: «ما که کف تایم لاین شبکه اجتماعی ایکس و اکسپلور اینستاگرام و سایر شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها هستیم، بدانیم که مردم، مسئولان را چگونه یاد کنند؛ پس مرا با خود عهدی است که زین پس اگر هم می خواهم از مردم {…} یا {…} یا حتی {…} بشنوم، حداقل به پستی دندان گیر همچون ریاست جمهوری بشنوم!».
پس در مخالفت با فیلترینگ به خبرنگاری دوربین به دست، همی گفت: «اگر دولت دست از تصدیگری و ممانعت در آزادسازی داده بردارد، اقتصاد دیجیتال ظرفیت رشد ۱۰ درصدی دارد». پس چون خبرنگار دوربین را خاموش و میکروفون خویش را غلاف همی کرد، گفت: «حالا این ها درست، لیک بد نباشد ما که خود روزگاری وزیر ارتباطات مملکت بودیم، از برای دیدنِ چهار تا پست اندر شبکه ایکس و اینستاگرام، مجیز گوی و ایموجیِ خندان و لپ قرمز فِرست، از برای فیلترشکن فروش ها باشیم؟».
نقل است چون گفت: «فیلترینگ سه سال تجربه شد، اما راه حل نبود!». پس این سخن به گوش یکی از معاندانش رسید، او را پیغام ـ پسغام بداد که: «جانا سخن از زبان ما می گویی! راه حل، قطع اینترنت و بازگشت به دوران پارینه سنگی و پیغام فرستادن با دود و کبوتر نامه بر و چاپار است که اگر این شود، از برای ما چه شووووووود!».
پس روزی در گلستان “سعدی“ همی خواند: «عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم، مگر اعتقادی که دارد در حقِّ من زیادت کند. آوردهاند که داروی قاتل بخورد و بمرد!» پس مولانا “آذری جهرمی“ زیر لب با خویشتن بگفت: «واقعاً در ایام قدیم که نه شبکه ایکس بود و نه اینستاگرام و نه تلگرام، چقدر جلب توجه کردن دشوار و مرگبار همی بود!»
نقل است روزی جمله مریدان او را ندا دادند که: «یا محمد جواد! چگونه باشد که در ایام انتخابات ریاست جمهوری بسیار اکتیو همی بودی و پُرکار و بسیار سخن همی گفتی و پُست اندر شبکه های اجتماعی بگذاشتی و شب را به روز و روز را به شب متصل کردی و یک دم میکروفون از دهان و دست از گوشی تلفن همراه بر نداشتی، لیک از وقتی دولت “مسعود“ بر سر کار آمده، تو را خاموش می بینیم و چندان سخن نمی گویی چون سابق؟» پس مولانا “آذری جهرمی“ سر از جیب مکاشفت برداشت و مریدان را همی گفت: «خبری که دانی که دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیارد!».
بیت: «بلبلا! مژده بهار بیار / خبرِ بد به بوم باز گذار!».