موسیقی راک امروزه در نقاط مختلف جهان به وسیلهای برای بیان اعتراض به نابرابریها و ناملایمات تبدیل شده است.
رابرت والسر
ترجمه: ادیب وحدانی
موسیقی راک امروزه در نقاط مختلف جهان به وسیلهای برای بیان اعتراض به نابرابریها و ناملایمات تبدیل شده است. این موسیقی که مبنایی اندیشمندانه و خارج از روند معمول سرگرمیهای سرمایهداری دارد، در کشور ما نیز طرفداران خودش را پیدا کرده است. بااینهمه به نظر میرسد جای خالی مباحث نظری درباره ریشهها و خاستگاههای این نوع موسیقی خالی است. در مقالهای که در ادامه میخوانید رابرت والسر که یکی از تاریخنگاران معتبر موسیقی است به بررسی ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی این نوع از موسیقی پرداخته است که تقدیم حضورتان میشود.
این بحث به بررسی تغییرات پارادایمها و نتیجههای این تغییرها اختصاص یافته است. در حدود اواسط قرن بیستم، موسیقی روستایی و موسیقی طبقه کارگری که بر پایههای تجاری استوار بود (توجیه اقتصادی داشت) سلطه آهنگهای عوامانه تین پن الی بر بازار را از بین برد. تا آن زمان بسیاری از آهنگسازها به نوشتن آهنگهایی که مردم در خانههاشان و با سازهای شخصیشان آنها را اجرا کنند علاقه فراوانی نشان میدادند. اما در این دوره بود که آثار ضبطشده از موسیقی مکتوب (قبلی) اهمیت فراوانتری یافت. از سوی دیگر آهنگهایی که اصولاً نت مکتوب آنها موجود نبود و فقط از سوی نوازندگان غیرحرفهای و بنا به علاقه شخصی اجرا میشدند، در این زمان بیشتر از حالت محلی درمیآمدند (جمعیتر میشدند) و پخش گستردهتر این نوع آثار به انسانهایی از طبقههای اجتماعی مختلف توانایی شنیدن این نوع آهنگها را در مکانهای مختلف عرضه میکرد. صنعت موجود موسیقی در مقابل این تغییرات مقاومت کرد. در نتیجه این ناسازگاریها بود که آهنگنویسها و مجریان تعلیمیافته موسیقی در کنار شرکتهای ضبط و پخش تازهازراهرسیده و صفحهچیهای خلوضع در مقابل روند کاری سابق شرکتهای معظم تجاری که بر تربیت آهنگسازها، تنظیمکنندهها و کپیکنندههای آثار آهنگسازهای دیگر، ارکسترهای رادیویی و آوازخوانها استوار بود؛ پا به عرصه رقابت در صنعت ضبط و پخش موسیقی نهادند.
در سال1952 میزان فروش آثار ضبطشده بر فروش نتهای مکتوب فزونی گرفت و تعداد قابل توجهی از شرکتهای مهم ضبط و پخش موسیقی دریافتند که سهم آنها از 78 درصد بازار در سال 1955 به 34 درصد در سال 1959 کاهش یافته و این در حالی بود که در همان چند سال گردش مالی بازار موسیقی سهبرابر شده بود. تا آن زمان هیچگاه موسیقی که بیانکننده حسها و نگاههای انتقادی طبقه کارگر باشد این قدر در دسترس و مورد توجه طبقههای دیگر قرار نگرفته بود. پیشتر عدهای از مخاطبها در گروههایی مجزا و بیربط توانسته بودند شباهتی بنیادین و جذابیتهایی در موسیقی مردمی بیابند. چرا که این نوع موسیقی (موسیقی مردمی) و در کل، فرهنگ عامه به آن مخاطبها لذت جدیدی از هنر موسیقی عرضه میکرد و در عین حال شباهتهایی با هنرمرسوم و رسمی داشت. نوعی از موسیقی که جهانبینی گروههای حاشیهای را بیان میکرد اکنون توانسته بود حساسیتها، قریحهها و سبکهای خود را به مرحله تغییر در زندگی آمریکایی تزریق کند.
از همان اولین روزهای ایجاد صنعت ضبط و پخش موسیقی، طبقهبندیهای انواع موسیقی هنرمندها و مخاطبها را با نگاهی نژادپرستانه از یکدیگر جدا کرده بود. برای مثال واژههایی مانند «آثار ضبطشده نژادی» و «هیل بیلی( کشاورزی)» دقیقاً بهجای خاستگاههای موسیقایی، خاستگاههای طبقاتی داشتند. اما تغییرات دموگرافیک به درهمآمیزیهای فرهنگی در قرن بیستم شتاب بخشید و فرهنگ طبقاتی و نژادپرستانه یادشده را آرامآرام مضمحل کرد. در کنار تغییر نسلها عامل دیگری وجود داشت که به این تحولها کمک میکرد و احتمالاً از عامل یادشده مهمتر هم بود و آن، تغییرات جمعیتی و مهاجرت مردم از روستا به شهرها بود. رسانههای همگانی نیز به فراگشتی که در انتهای آن همه سنتهای موسیقایی (روستایی، محلی،قومی و…) نقش ایفا میکردند، شتاب بخشیدند. رادیو و آثار ضبطشده به حمایت از هنری پرداختند که به صورت تجربی و در نتیجه تأثیرات انواع موسیقی منطقهای و محلی به وجود آمده بود. این بحث نگاهی اجمالی به سبکهای مردمی برآمده از توده مردم دارد؛ سبکهایی که ریشههایی واضح و قابل تشخیص در موسیقی طبقه کارگری و روستایی سیاهان و سفیدپوستان آمریکا دارد.
واژه راکاندرول اول در سال1964 در شمارهای از مجله مشهور بیلبورد چاپ شد. این واژه برای توصیف اثری ضبطشده از «جولیگینر» و گروه او «هانی در یپرز» که یک گروه فعال در سبک ریتماندبلوز در لسآنجلس بودند به کار برده شد.
واژه «راک» معمولاً به عنوان واژهلی کلی برای توصیف همه سبکهای موسیقی مردمی پس از سال1955 میلادی به کار برده شده است. این واژه (راک) به عنوان بهترین نام برای گونهای از موسیقی به کار برده شد که عرصه آن را در نیمه دوم دهه 1960 میلادی سفیدپوستانی مانند بیتلها و باب دیلن در اختیار گرفته بودند. اما واژه «راکاندرول» به صورت تخصصیتر معمولاً برای توصیف یک دوره موسیقی از سال1955 تا 1959 نیز به کار برده میشود. این نام بر موسیقی زایایی که سبکهای زیادی از آن مشق شده تأکید دارد. در تعریفی جامع، راکاندرول چرخ اولیه حرکت موسیقی آفریقایی-آمریکایی در تسخیر دنیای موسیقی در نیمه دوم قرن گذشته بوده است.