اقتصادی 31 فروردین 1404 - 3 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نوآوران در گفت و گو با استاد دانشگاه تهران بررسی کرد

روان خسته‌ جامعه زیر بار تورم و بی‌ثباتی

در کوچه‌های خاموش شب، جایی میان بوی نان و آهِ پدر، در سکوتی که پشت نگاه خسته‌ مادر پنهان شده، چیزی در حال فروریختن است. آن‌چه فرو می‌ریزد، نه فقط دیوارهای خانه است، بلکه ستون‌های آرامش، سقف اطمینان و دیوارهای مهر و همدلی‌ست.

تورم

هدیه نوری
روزنامه نگار

در کوچه‌های خاموش شب، جایی میان بوی نان و آهِ پدر، در سکوتی که پشت نگاه خسته‌ مادر پنهان شده، چیزی در حال فروریختن است. آن‌چه فرو می‌ریزد، نه فقط دیوارهای خانه است، بلکه ستون‌های آرامش، سقف اطمینان و دیوارهای مهر و همدلی‌ست.
پدر، ساعت‌هاست که بی‌صدا به سقف خیره شده، به حساب‌هایی که نمی‌خواند، به قبض‌هایی که نمی تواند بپردازد و به دنیایی که مدام تنگ‌تر می‌شود. سفره‌ای که هر روز کوچک‌تر می‌شود، فقط نماد نان نیست؛ نماد کمرنگ شدن رؤیاهاست، نماد فاصله‌ای که آرام و بی‌صدا میان دل‌ها می‌افتد و چطور می‌شود زیر سایه نگرانی از فردا، جایی برای عشق گذاشت؟ وقتی دغدغه‌ خانه، تنها سقف و اجاره و گوشت و مرغ است، دیگر جایی برای نوازش و گفت‌وگوی دل‌نشین نمی‌ماند.
ماجرا از همین جا شروع می‌شود. از جایی که مشکلات اقتصادی به ظاهر بی‌صدا، چون موریانه، پایه‌های خانواده را می‌جوند؛ تا جایی که دیگر چیزی برای تکیه دادن باقی نمی‌ماند. روان‌هایی که به تدریج پژمرده می‌شوند، شادی‌هایی که به آه بدل می‌گردند، و کودکانی که به جای بازی، زودتر از موعد بزرگ می‌شوند.
اما این‌ها فقط نشانه‌اند. بیماری اصلی، در ریشه‌ای‌ست عمیق‌تر به نام فقر، بیکاری، بی‌ثباتی اقتصادی و عدم برنامه‌ریزی در سطح کلان.

*تأثیر مسائل اقتصادی بر خانواده‌ها

در همین خصوص به گفت و گو با دکتر طاهره خزایی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران پرداختیم.
او می گوید: خانواده به عنوان کوچک‌ترین و بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی، همواره در تعامل مستقیم با ساختار اقتصادی جامعه قرار دارد. توان اقتصادی خانواده، نه تنها کیفیت زندگی مادی بلکه سلامت روان، میزان تعارض‌های درون‌خانوادگی، الگوهای تربیتی و حتی هویت فرزندان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در جوامعی که اقتصاد بی‌ثبات است و تورم به‌سرعت بر هزینه‌های زندگی سایه می‌افکند، خانواده‌ها احساس کنترل خود را بر زندگی از دست می‌دهند. این فقدان احساس کنترل، از منظر روان‌شناسی، منبع جدی اضطراب و افسردگی است.
وی افزود: در فرهنگ سنتی ایرانی، هنوز هم نقش نان‌آور به‌شدت بر دوش مردان سنگینی می‌کند. از دست دادن شغل، یا ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه خانواده، باعث تخریب تصویر ذهنی فرد از خود می‌شود. این آسیب روانی، خود را به شکل کاهش اعتماد به نفس، پرخاشگری، افسردگی یا حتی تمایل به مصرف مواد نشان می‌دهد. نتیجه؟ خانواده‌ای آشفته، رابطه‌ای تیره و فرزندانی که امنیت روانی خود را از دست داده‌اند.
دکتر خزایی اظهار داشت: مطالعات متعدد نشان می‌دهد که فشارهای مالی یکی از مهم‌ترین عوامل بروز تعارض در روابط زناشویی است. زوج‌هایی که مدام درگیر پرداخت اجاره، اقساط، هزینه‌های آموزش و درمان هستند، کمتر فرصت یا توان روانی برای رسیدگی به کیفیت عاطفی رابطه‌شان دارند. در چنین فضایی، عشق به تدریج رنگ می‌بازد و جای خود را به خستگی، سکوت و در مواردی خشونت می‌دهد.
وی ادامه داد: کودکان در خانواده‌های کم‌درآمد، با استرس‌های پنهانی رشد می‌کنند. آن‌ها متوجه تفاوت‌های زندگی خود با دیگران هستند، اما دلیلش را نمی‌دانند. همین ناتوانی در درک وضعیت، موجب اضطراب، احساس نابرابری، بی‌انگیزگی تحصیلی و در بلندمدت، سرخوردگی اجتماعی می‌شود. همچنین احتمال بروز اختلالات روانی مانند افسردگی، انزواطلبی یا پرخاشگری در این کودکان بیشتر است.

*اقتصاد بی‌ثبات و بی‌هویتی اجتماعی
این استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران مطرح کرد: هنگامی که جامعه درگیر بحران‌های اقتصادی مزمن باشد، امید به آینده به پایین‌ترین سطح ممکن می‌رسد. بی‌ثباتی قیمت‌ها، نبود چشم‌انداز شغلی و ناتوانی در برنامه‌ریزی بلندمدت، افراد را دچار نوعی سردرگمی هویتی می‌کند. این وضعیت، گاه به مهاجرت‌های بی‌هدف، گاه به انزوای اجتماعی و گاه به پیوستن به گروه‌های بزه‌کارانه منجر می‌شود.

*از فروپاشی اقتصادی تا فروپاشی اجتماعی
دکتر خزایی عنوان کرد: اگر خانواده‌ها یکی‌یکی در برابر فشارهای اقتصادی از هم بپاشند، جامعه نیز دیر یا زود دچار آسیب‌های جمعی می‌شود. افزایش طلاق، رشد اعتیاد، مهاجرت‌های اجباری، گسترش خشونت خانگی، کار کودک و حتی خودکشی‌های پنهان، همگی زنگ خطرهایی هستند که باید جدی گرفته شوند.
وی تاکید کرد: خانواده‌هایی که سرپرست بیکار دارند یا دارای فرزندان کم‌سن هستند، باید در اولویت طرح‌های معیشتی و یارانه‌ای قرار گیرند. استقرار مراکز مشاوره در سطح محلات و مدارس، می‌تواند نقش بسزایی در پیشگیری از بروز آسیب‌های روانی ناشی از مشکلات اقتصادی ایفا کند. توانمندسازی خانواده‌ها از طریق آموزش مهارت و حمایت از تولیدات کوچک، می‌تواند استقلال مالی و عزت‌نفس اجتماعی را تقویت کند. برگزاری کارگاه‌های آموزشی در زمینه مهارت‌های ارتباطی، کنترل خشم و تاب‌آوری روانی برای والدین، به‌ویژه در مناطق کم‌برخوردار، ضروری است. کاهش بیمه و مالیات برای کارفرمایانی که جوانان زیر ۳۰ سال را استخدام می‌کنند، می‌تواند به کاهش بیکاری کمک کند.
این استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران تصریح کرد: حل مشکلات اقتصادی نیازمند همکاری همگانی میان دولت، نهادهای مدنی، و مردم است. سیاست‌گذاری‌های هوشمندانه، بهبود مدیریت منابع، و ایجاد فرصت‌های برابر، می‌تواند جامعه‌ای را شکل دهد که در آن افراد، صرف‌نظر از وضعیت مالی‌شان، امکان رشد، شکوفایی، و زندگی باکیفیت را داشته باشند. توجه به ابعاد اجتماعی و روان‌شناختی مشکلات اقتصادی، نه تنها برای افراد بلکه برای کل جامعه اهمیت دارد. یک جامعه سالم، جامعه‌ای است که در آن فرصت‌های رشد و رفاه برای همه فراهم باشد و افراد بتوانند بدون نگرانی‌های مالی، استعدادها و توانایی‌های خود را شکوفا کنند. تصمیم‌گیران باید با نگرشی جامع و آینده‌نگرانه به این مسائل نگاه کنند تا راهکارهایی پایدار و مؤثر ارائه دهند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *