یکی از مهمترین مسائلی که خانوادهها باید مورد توجه قرار دهند این است که فرزندان شان در معرض اتفاقات تلخ و ناگوار قرار نگیرند؛ چراکه این مسائل همچون زخم و یا تروما در روان آنها تأثیرگذار خواهد بود و مشکلات بسیار زیادی در بزرگسالی برای شان ایجاد میکند.
دیدن صحنههای خشونتآمیز حوادث، لحظات از دنیا رفتن یکی از عزیزان و … میتوانند منجر به بروز مشکلات بسیار زیادی برای کودک شوند و بهعنوان یک تروما یا زخم روحی، ذهن او را درگیر خود کنند.
این تجربیات نامطلوب دوران کودکی میتوانند آسیبهای روانی شدیدی در فرد ایجاد کنند و در بزرگسالی او را دچار مشکل سازند.
رویدادهای سخت و دردناک بر نحوه رشد مغز فرد تأثیر میگذارند و تا پایان عمر این تأثیر باقی خواهد ماند و فردی که دچار تروماهای شدید در کودکی شده است، طبیعتاً در بزرگسالی در کنترل خشم، افسردگی، پریشانی و استرس بسیار دچار مشکل خواهند شد و حتی بسیاری از این افراد در بزرگسالی اقدام به خودکشی میکنند؛ به ویژه در کودکانی که مورد آزار و اذیت جنسی و فیزیکی و خشونت خانوادگی قرار گرفتهاند در بزرگسالی شاهد خودکشی هستیم.
آسیبها و تروماهای روانی در دوران کودکی میتوانند حتی در بزرگسالی بر زندگی مشترک فرد نیز تأثیر بگذارند و او در ارتباط با شریک زندگیاش دچار مشکل شود و زندگی با کیفیت و سالمی را از نظر روانی تجربه نکند.
برهمین اساس تأکید می شود حتماً باید والدین مراقب نحوه رشد و تربیت فرزندشان در کودکی باشند؛ چراکه دوره کودکی یکی از مهمترین دورههاست. درواقع اغراق نکردهایم اگر عنوان کنیم که کودکی، مهمترین دوره زندگی فرد میباشد؛ چراکه شخصیت او در حال شکلگیری است و خانواده در این بین نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. هر چه کودک، شرایط سخت و رویدادهای آسیب زای کمتری را تجربه کند، در بزرگسالی از سلامت روانی بهتر و بیشتری برخوردار است.
بسیاری از افرادی که در کودکی دچار تروما شده اند در بزرگسالی نمی توانند والدین خوبی برای فرزندان شان باشند. حتی نمی توانند همسران خوبی برای شریک زندگیشان باشند. به همین جهت تأکید میگردد حتماً باید افرادی که دچار زخمهای روحی شدید و سرخوردگیها در دوران کودکی شدهاند در بزرگسالی و قبل از ورود به جامعه و تشکیل زندگی مشترک، تحت درمانهای روانشناسی قرار بگیرند و مشکلات شان رفع شود؛ چراکه آنها میتوانند این مشکل را به فرزندان، خانواده شان و حتی جامعه و به شکل دیگری در قالب خشم، افسردگی، سرکوب ناهنجاری های اجتماعی و بسیاری از مسائل دیگر منتقل کنند.
از جمله تبعات و آثار حل نشدن تروماهای کودکی در دوران بزرگسالی می توان به مواردی همچون اختلالات روانی، اعتیاد، روابط ناسالم، از دست دادن خاطرات کودکی، اجتناب از تشکیل زندگی و داشتن شریک زندگی و بیماریهای مزمنی همچون چاقی، دیابت، اختلالات خود ایمنی، بیماریهای قلبی و افزایش خطر ابتلا به سرطانها اشاره کرد.
تروماها درواقع درد و رنج بیپایانی هستند که ناشی از حوادثی خشونتبار در دوران کودکی فرد می باشند و تا پایان عمر او را همراهی میکنند و در صورت عدم درمان میتوانند در بزرگسالی مشکلزا باشند. حتی سلامت فیزیولوژیک افرادی که دچار تروما هستند علاوه بر سلامت اجتماعی و عاطفیشان دچار مشکل خواهد بود و از نظر اجتماعی منزوی میشوند. عزت نفس شان پایین می آید و در طرح انتقادات مشکل دارند و مکرر دچار مشکل در تعامل با افراد هستند. همچنین از نظر مغزی دچار برانگیختگی بیش از حد و آشفتگی هستند و رفتارهای شان معمولاً ناسازگار با محیط است و امکان مدیریت احساسات و قدرت همدلی با دیگران ندارند. در زمینه شناختی نیز با پردازش مسائل و تشخیص صحیح از غلط دچار مشکل هستند و از نظر فیزیولوژیکی نیز نمیتوانند خواب راحت و خوب و باکیفیتی را طی روز تجربه کنند. غالباً عادات تغذیهای نامناسب دارند و درنهایت میتوان گفت زندگی خوبی را تجربه نمیکنند و همین احساس را میتوانند به شریک زندگی شان، همسرشان و دوستان و هر کسی که در محیط پیرامون شان با آنها در ارتباط است، منتقل کنند و برای او نیز مشکلآفرین باشند. برهمین اساس تأکید میشود حتماً باید از یکسو والدین مراقب اتفاقات دوران کودکی فرزندان شان باشند و از دیگر سو اقدام به درمان تروماها پیش از ورود فرزندشان به دوران بزرگسالی کنند.