نمایشنامه «امان» را عباس جمالی سالها پیش نوشته و مجتبی جدّی در مقام کارگردان در این سالها چندین نوبت آن را به صحنه برده و یکی از اجراهای خوب و جمعوجور سالهای اخیر را رقم زده است.
نوشته محمدحسن خدایی/ منتقد تئاتر
نمایشنامه «امان» را عباس جمالی سالها پیش نوشته و مجتبی جدّی در مقام کارگردان در این سالها چندین نوبت آن را به صحنه برده و یکی از اجراهای خوب و جمعوجور سالهای اخیر را رقم زده است. ماجرای نمایش در رابطه با پنج زن در یک فضای برزخی است که این امکان را یافتهاند هر کدام چند دقیقهای از حوادث تلخ و شیرینی که بر آنان رفته بگویند و در پی یافتن چرایی وضعیت اینجا و اکنونیشان باشند. از این جهت میتوان زنان نمایش «امان» را نمونهای مثالزدنی از کلیت زنان جامعه معاصر فرض گرفت و با گفتار و حضور بهتآورشان همدلی کرد. جالب آنکه متن نمایشنامه چنان نوشته شده که به تمامی روایت فلاکت و فرودستی نباشد و عاملیت زنانه را هم کمابیش در افق پیشِ رو هویدا کند.
به لحاظ اجرایی با صحنهای کمینهگرایانه روبرو هستیم که اجراگران به تدریج با گفتار و حرکتشان آن را به سمت آنامومی و بینظمی میکشانند و در آخر بار دیگر به نظم برمیگردند. استکانهای چای با فاصله و نظم در کل صحنه چیده شده و در طول روایت ۴۵ دقیقهای اجرا با آب یا چایی پر میشوند. چادر سیاهی که زنان بر سر دارند گاهی به آب آغشته شده و وضعیتی نابهنگام را رقم میزند. بعد از تکگویی چهار نفر از زنان نمایش که به درستی معلوم نمیشود مخاطبشان کیست، هر کدام صورت خود را با چادر میپوشانند و به انتظاری ابدی مینشینند. در نهایت آخرین زن با ارجاع مدام به متون دینی، گفتار خود را با پیشنهادی مذهبی به پایان میرساند: اینکه تمامی زنان حاضر در این مکان برزخگونه دعای «امان» بخوانند و طلب مغفرت از درگاه الهی کنند. نمایش «امان» در این برهوت اجراهای با کیفیت به واقع که تلخ و تماشایی است و روایتگر قسمتی از زنان سرکوبشده.