انتشارات «چشمه» از بزرگترین و فعالترین موسسات انتشاراتی ایران است و قریب به 30 سال است که در زمینه نشر کتاب، به فعالیت میپردازد. فعالیت «چشمه» در زمینه ادبیات و هنر است.
انتشارات «چشمه» از بزرگترین و فعالترین موسسات انتشاراتی ایران است و قریب به 30 سال است که در زمینه نشر کتاب، به فعالیت میپردازد. فعالیت «چشمه» در زمینه ادبیات و هنر است. جالبترین نکته این است که انتشارات «چشمه» یک سال قبل از شروع کار نشر، کتابفروشی خود را در خیابان کریمخان تهران افتتاح کرد که اکنون یکی از کتابفروشیهای پررفتوآمد در شهر تهران به شمار میرود. با بهرنگ کیانیان، مدیر دفتر و مدیر تحریریه انتشارات «چشمه» گفتوگویی انجام دادهایم درباره اقتصاد نشر که در ادامه میخوانید.
قطعا نمیتوانیم به تاسیس موسسه انتشار کتاب، به خصوص کتابهای ادبی هنری، به عنوان یک فعالیت صرفا اقتصادی بپردازیم. تنها در صورتی میتوان در این شغل دوام آورد که به کتاب و انتشار آن عشق و علاقه داشته باشیم. میتوان از طریق این شغل گذران زندگی کرد اما نسبت به هزینههای آن و سرمایهگذاری هنگفتی که نیاز دارد، مانند باقی مشاغل، بازگشت مالی در کار نیست، البته اگر همه چیز در اختیار خود ناشران باشد، میتوان به انتشارات به عنوان یک فعالیت اقتصادی نگریست. ناشران میتوانند از طریق این فعالیت، گذران زندگی کنند اما بحث اصلی این است که عوامل بیرونی علاوه بر اراده انتشارات دخالت میکنند و موجب میشوند مشکلاتی بر سر راه انتشاراتیها پیش بیاید. همانطور که میدانید، نشر«چشمه» یک انتشارات خانوادگی است و با وجود این که میدانیم اگر این سرمایه را در کاری دیگر صرف میکردیم، اوضاع اقتصادی بسیار بهتری داشتیم، اما به دلیل این که به انتشار کتاب علاقهمندیم، حاضر نیستیم تغییر شغل دهیم چرا که در مشاغل دیگر، این خرسندی و رضایتی را که نسبت به انتشار کتاب داریم، نخواهیم داشت.
قطعا در دوره جدید پروسه اخذ مجوز بهتر و سادهتر شده است، چرا که هدف، خواست و اراده دولت جدید، انتشار کتاب و دیده شدن کتابها از طرف مخاطبان است اما دولت و وزارت ارشاد هم تا حد خاصی میتواند در این زمینه پیشروی کند و در بسیاری از جاها به محدودیت برمیخورد، چرا که در جامعه ما، محدودیتهایی هستند که در طی سالیان به وجود آمدهاند و حتی از حدود قانونی فراتر رفتهاند. سازماندهی کردن این محدودیتها، کاری زمانبر و دشوار است.
نه متاسفانه اصلا شرایط به این صورت نیست. خطوط قرمز همواره تغییرپذیرند، به عنوان مثال از یک خط قانون، برداشتهای بسیار متفاوتی میشود و این مساله شرایط را بسیار دشوار میکند. سالهاست تمام ناشران به این نکته اشاره میکنند که خطوط قرمز را به صورتی مدون در اختیار آنان بگذارند اما متاسفانه تاکنون این امر میسر نشده است. امیدوارم در آینده این اتفاق بیفتد و ما بدانیم که چه مسایلی را برای ارائه کتابها باید رعایت کنیم.
متاسفانه میزان عرضه و تقاضای کتاب در ایران با یکدیگر همخوانی ندارد. ما در ایران هزاران انتشاراتی ثبتشده داریم اما حتی نیمی از این تعداد کتابفروشی استاندارد و مناسب نداریم. در بسیاری از شهرها و حتی در برخی محلههای تهران، کتابفروشی تخصصی و بزرگ وجود ندارد. از سویی پخشها، با دیدی اقتصادیتر از ناشران به شغل خود مینگرند و از دید من آنها هم حق دارند. برای کارشان سرمایهگذاری کردهاند و به بازگشت مالی آن فکر میکنند، از این رو بیشتر به سمت پخش کتابهایی میروند که مخاطبان عامتر و گستردهتری دارند. البته به دلیل حضور فروشگاههای اینترنتی کتاب در عصر حاضر شرکتهای پخش کتاب به میزان قابل توجهی تضعیف شدهاند.
البته هنوز به میزان مطلوب نمیتوانند در این زمینه فعالیت کنند چرا که سایتها نوپا هستند. این مساله چیزی نیست که بتواند در زمان کوتاه به حد اعلای خود برسد و نمیتوان انتظار بسیار زیادی از آنها داشت. باید برای آن وقت گذاشته شود و نیرو صرف شود تا به بار بنشیند.
کتاب اصلا در ایران قیمت بالایی ندارد. البته قبول دارم برای شخصی که 2000 دلار حقوق میگیرد، خریدن کتاب 20 دلاری ساده است اما برای شخصی که دهمیلیون تومان حقوق میگیرد، خریداری کتاب 500 هزار تومانی دشوار است ولی بودجه مردم برای هر کاری پایین است. مثالی کلیشهای در این مورد وجود دارد. اعضای یک خانواده چهارنفره ترجیح میدهند حدود دومیلیون تومان هزینه کنند و یک شب پیتزا بخورند تا این که با این پول، چهار جلد کتاب بخرند تا هر یک بتوانند مدتی را صرف خواندن کتاب کنند. اگر احساس نیاز به مطالعه در جامعه وجود داشته باشد، امکان خرید آن هم فراهم میشود. اشخاصی را میشناسم که نیمی از حقوق ماهانه خود را به خرید کتاب اختصاص میدهند. به نظر من این مساله به فرهنگ مردم بازمیگردد.
به نظر من فرهنگ، امری نیست که یک نهاد بتواند در آن تغییری ایجاد کند. مقوله فرهنگ از سیاست و اقتصاد بسیار بالاتر و گستردهتر است. تاریخ، دین و مذهب است که فرهنگ یک جامعه را میسازد. از این رو نمیتوان به سادگی گفت که فلان دولت یا وزارتخانه کوتاهی کرده است. تنها میتوان انتظار داشت که فعالیتهایی برای بهتر شدن وضع موجود انجام دهیم. یکی از بزرگترین کارهایی که در زمینه کتابخوانی میتوان انجام داد، این است که اعتماد مردم به کتاب را بازگردانیم. به عنوان مثال مردم همواره فکر میکنند کتابها تنها در صورتی منتشر میشوند که مثله شده باشند در حالی که در بسیاری از مواقع، کتابها کاملا بدون تغییر چاپ میشوند. پس باید اعتماد را به مردم بازگردانیم یا در زمینه معرفی کتابها از طریق رسانهها، همه انتشاراتیها یکسان دیده نمیشوند و برخی از کتابها، از بعضی انتشاراتیها فرصت معرفی شدن پیدا میکنند. این مساله هم سبب سلب اعتماد مردم از رسانهها میشود.
صدا و سیما اصلا فعالیت خوب و مناسبی در این زمینه ندارد.