سینماگران باید از اهالی موسیقی برای آماده سازی موسیقی دعوت کنند.
مینا صفار
پری ملکی زاده 1330، خواننده و استاد آواز موسیقی سنتی و سرپرست گروه موسیقی «خنیا» است. او مدت زمان کوتاهی نزد محمود کریمی به فراگیری آواز سنتی پرداخت. از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ در انگلیس به فراگیری گیتار کلاسیک پرداخت و پس از بازگشت به ایران یک سالی نیز نزد برادران صادق و باقر مؤذن آموختن را ادامه داد. پس از آن به آموختن سه تار روی آورد. یک سال نخست را با جمال سماواتی و پس از آن با مسعود شعاری کار کرد. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ فراگیری آواز سنتی را نزد نصرالله ناصح پور پی گرفت. کلاسها در مرکز چاووش به صورت گروهی تشکیل میشدند. پس از آن نزد علی جهاندار شیوه سید حسین طاهرزاده (مکتب اصفهان) را فراگرفت. شیوه استاد این بود که درس را ضبط میکرد و برای هنرجو میخواند. این همان شیوهای است که پری ملکی خود برای تدریس به کار میگیرد. او در همین ایام نزد امیر پایور به فراگیری تصانیف قدیمی پرداخت. از خیل شاگردان پری ملکی، امروز بسیاری خود، مدرس یا خواننده شدهاند که از آن جمله مهسا وحدت و مرجان وحدت، یاسمن کاظمی، حمیرا مظاهری، نوشین طافی، عرفان پورنقیبی و تعدادی نیز به گروههای همخوانی (کر) معرفی شدهاند. پری ملکی علاوه بر تدریس خصوصی و نیمه خصوصی، تاکنون در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، فرهنگسرای شفق، آموزشگاه هنری پیام، آموزشگاه تماشاگه راز، آموزشگاه هنری ساز و آموزشگاه هنری ترانه نیز به تدریس پرداخته است. برای صحبت درباره شرایط امروز موسیقی با پری ملکی گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
شما پس از انقلاب فعالیت جدی خود در حوزه موسیقی را آغاز کردید که شاید از دید بانوان موزیسین، کاری غیرممکن باشد. چه دشواریهایی بر سر راه شما وجود داشت؟
مشکلات زیادی وجود داشت اما من باید بهمرور حرکت میکردم و نشان میدادم نیتم سوء نیست و قصد ندارم کار خلافی انجام دهم. باید این مساله را ثابت میکردم و خودم را میشناساندم که این کار را کردم. من همواره بر اساس قوانین وزارت ارشاد پیش رفتهام؛ درنتیجه دیدند که کار من حاشیهای ندارد؛ از کارهایی که برخی بانوان موزیسین برای مطرح کردن خود انجام میدهند -و البته برای همه ما مشکلاتی به وجود میآورند- اجتاب میکنم و … در نتیجه به من اعتماد کردند. از ابتدا قصد من این نبود که خودم را مطرح کنم؛ شاید بسیاری از شاگردان من در سراسر دنیا از خودم مطرحتر باشند اما من همواره دوست داشتم در ایران باشم و شاگرد تربیت کنم.
آیا به آن هدفی که از ابتدا در حوزه موسیقی داشتهاید، رسیدید؟
بله کاملا. برای من همین که شاگردان خوبم را میبینم و پس از گذشتن سالها هنوز هستم و دارم کار خود را انجام میدهم، لذتبخش است. آهسته و پیوسته آمدهام اما الان ریگ ته جوی شدهام. حدود چهل سال است که موسیقی تدریس میکنم و خوشبختانه شاگردانم مرا دوست دارند و تاثیر خوبی را بر آنها میگذارم. مدینه فاضله من کشور خودم است.
مشکلی در حوزه موسیقی ما وجود دارد؛ صدای بسیاری از خوانندههای ما حس را بهخوبی منتقل نمیکند و بیروح است. شما در مقام استاد آواز، چه آسیبشناسیای در این زمینه دارید؟
این مساله در صدای برخی از خوانندههای ما وجود دارد چون ادبیات را نمیشناسند. وظیفه من بهعنوان خواننده این است که ادبیات را بدانم و شعر را بهخوبی بشناسم. علاوهبر این وظیفه هر هنرمند در هر فضای هنری این است که به سینما برود، تئاتر ببیند، کتاب بخواند، به گالری برود، موسیقی گوش کند، ادبیاتش خوب باشد. همه این مسائل، مجموعهای هستند که یک هنرمند باید به همراه داشته باشد تا هنرش، هنری خاص باشد. متاسفانه بسیاری از هنرمندان حیطههای مختلف را میبینیم که اصلا به فضاهای دیگر هنری سرک نمیکشند. چرا برخی از کارگردانهای سینما و تئاتر بافرهنگ هستند و کارشان بیشتر دیده میشود؟ چون آنها زحمت میکشند و بر حوزههای مختلف تسلط دارند.
به سینما اشاره کردید شما با خسرو سینایی در سه اثر بهعنوان موزیسین همکاری کردهاید. درباره این تجربه بفرمایید.
فوقالعاده تجربه خوبی بود و من همیشه آرزو میکنم باز هم با خسرو سینایی کار کنم چون سینایی یک انسان بسیار بسیار متفاوت، کارگردانی فوقالعاده، یک هنرمند واقعی و یک انسان بسیار بسیار خوب است. باعث افتخار من است که در آن سه اثر با او همکاری کردم.
در فیلم «شب یلدا» نیز شما هم تنظیمکننده موسیقی صحنهها بودید و هم به بازیگران موسیقی آموزش دادهاید.
محمدرضا فروتن یکسال و نیم شاگرد من بود و پیش از این فیلم نیز من با او موسیقی کار کرده بودم اما در آن فیلم من با الهام چرخنده مویسقی کار کردم و آن آثار را برای اجرا شدن در فیلم آماده کردیم.
چه شد که دیگر سراغ فعالیت در حوزه موسیقی فیلم نرفتید؟
سینماگران باید از اهالی موسیقی برای آماده سازی موسیقی دعوت کنند.
بیشترین برد تبلیغاتی در زمینه موسیقی، به تیتراژهای سریالهای تلویزیونی مربوط است که اکثرا پاپ هستند و در شرایطی که قرار باشد از موسیقی سنتی برای سریالی استفاده شود، به یک یا دو خواننده خاص مراجعه میشود. این اتفاق، امکان بروز استعدادهای جوان در حوزه موسیقی سنتی را کاهش نمیدهد؟
این گله بزرگی است از آهنگسازان این سریالها. آنها فکر میکنند که باید کارشان برد تبلیغاتی بالایی داشته باشد و تنها جنبه مادی فعالیتشان را مد نظر قرار میدهند به همین دلیل یا بهسراغ خوانندههای پاپ میروند و یا از تعدادی خواننده خاص که برای مردم شناختهشده هستند استفاده میکنند. شما آهنگسازها این خوانندهها را به مردم شناساندید؛ چه اشکالی دارد بیایید و از جوانان استفاده کنید. در زمینه موسیقی پاپ نیز آهنگسازان به سراغ این افراد میروند، آنها را مطرح میکنند و این افراد بهسرعت به خوانندگان پاپ تبدیل میشوند و متاسفانه ذائقه موسیقی مردم ما نیز بهشدت تغییر کرده است.
میتوانیم بگوییم که این نوع برنامهها سلیقه مردم را تنزل داده است؟
وقتی جنبه مادی بر جریان فرهنگی بچربد، این اتفاقها رخ میدهد.
کار در زمینه موسیقی فیلم چه تفاوتها و شباهتهایی با موسیقیای دارد که صرفا برای موسیقی تولید شده است؟
فعالیت در هر دو حیطه بسیار جذاب است و تنها تفاوت این است که فعالیت در حوزه موسیقی فیلم، ماندگارتر است و بیشتر دیده مسشود. سالیان سال است که من کنسرت اجرا میکنم؛ بیش از 400 کنسرت در سراسر دنیا اجرا کردهام اما همیشه آثار سینمایی من دیده میشوند چون این فیلمها وجود دارند و همواره پخش میشوند و یا دربارهشان صحبت میشود. زمانیکه درباره پرونده کاری افراد حاضر در آن اثر صحبت میشود، نام فیلم و طبیعتاً موسیقی آن نیز مطرح میشود. خود من همشه دوست داشتم روی سن باشم و برای مردم بخوانم. این ذهنیت از کودکی با من همراه بوده است. از چهار سالگی شیفته این کار شدم و تمام زندگی و عمرم را صرف موسیقی کردهام. هیچگاه از موسیقی منفک نشدم. بنابراین شاید میتوانم بگویم جزء معدود آدمهایی هستم که وقتی روی سن مینشینم، حال بسیار خوبی دارم. وقتی برای مردم و در حضور آنها موسیقی اجرا میکنم، به معنای واقعی پرواز میکنم. استرس من به قبل از برنامه مربوط است چون با خودم و شنوندهام صادق هستم.
میتوان گفت موسیقیسازی برای فیلم دشوارتر از موسیقی برای موسیقی است چون بههرحال زمانی که برای فیلمی موسیقی میسازید، باید مدیوم سینما و همچنین داستانی که روایت میشود در کنار مسائل موسیقایی در نظر بگیرید؟
این مساله با کارگردانهای مختلف، متفاوت است. یکی از تفاوتهای خسرو سینایی با دیگر کارگردانها در این است که سینایی موسیقی خوانده است و به موسیقی اشراف کامل دارد. خودش نوازنده است؛ پیانیست خوبی است، آکاردئون را به زیبایی مینوازد و اصلا موزیسین است پس خودش، بر اساس فیبلمش ملودی را تعیین میکند و میسازد. این اتفاق موسیقی فیلم سینایی را بسیار زیباتر میکند چون خود کارگردان میداند چه ساخته است، فیلم چگونه است و چه ملودیای را برای صحنهها لازم دارد اما آهنگسازی که میخواهد برای یک فیلم موسیقی بسازد، باید فیلم را ببیند، سناریو را خوانده باشد، فیلم را احساس کند و پس از آن، از مجموعهای که درون خودش هست استفاده کند و از آنها بهعنوان موسیقی فیلم استفاده کند. موسیقی فیلم بسیار مهم است چون موسیقی خوب میتواند فیلم را برای مخاطب دهبرابر شاخصتر کند و اثر برای مخاطب بیشتر قابل درک باشد اما اگر موسیقی خوب نباشد، میتواند به همان اندازه فیلم را برای مخاطب غیر جذاب کند. البته ما موزیسینها و آهنگسازانی داریم که فقط در حوزه موسیقی فیلم کار میکنند و شاید اگر برای یک کنسرت آهنگ بسازند، جذابیت کارشان کمتر از موزیسینهایی باشد که تنها برای موسیقی موسیقی میسازند.
عدهای معتقدند که موسیقی فیلم نباید اثر را تحت تاثیر قرار دهد. شما نیز به این مساله معتقدید؟
فیلم و موسیقیاش ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. نمیتوانیم بگوییم کدام غالب است. موسیقی باید بهگونهای باشد که مخاطب حس کند موسیقی بخشی از فضای فیلم و صحنههاست. بسیاری از فیلمهای زیبا در تاریخ سینمای جهان هستند که هیچ موسیقیای نداشتهاند اما اثر بهقدری جذاب بوده است که فقدان موسیقی اصلا احساس نشده. این اتفاق نشانگر قدرت کارگردان است.