اخیراً لیستی از زیان آورترین سازمان ها و شرکت های دولتی در عملکرد ۱۴۰۲ منتشر شده که صداوسیما در این لیست قرار دارد. این درحالیست که سهم صداوسیما از بودجه عمومی در سال جاری ۲۴ هزار میلیارد تومان و برای سال ۱۴۰۴ بیش از کل بودجه ۱۰ وزارتخانه و حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان تعیین شده که با وجود این بودجه انتظار عملکرد بهتر و موثرتری از آن می رود.
اخیراً لیستی از زیان آورترین سازمان ها و شرکت های دولتی در عملکرد ۱۴۰۲ منتشر شده که صداوسیما در این لیست قرار دارد. این درحالیست که سهم صداوسیما از بودجه عمومی در سال جاری ۲۴ هزار میلیارد تومان و برای سال ۱۴۰۴ بیش از کل بودجه ۱۰ وزارتخانه و حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان تعیین شده که با وجود این بودجه انتظار عملکرد بهتر و موثرتری از آن می رود.
سوال اساسی این است که چرا صداوسیما با وجود چنین بودجه ای همچنان زیان آور است؟ چه تغییراتی باید در ساختار مدیریتی یا اقتصادی ایجاد شود و چگونه میتوان به بهبود عملکرد مالی صداوسیما کمک کرد؟ واقعیت این است که اصلیترین چالش سازمان صدا و سیما در زمینه زیاندهی، ناشی از عدم اتکا به مدل فایده-هزینه و عدم توجه به نیازها و خواستههای مخاطبان است. این سازمان بیشتر بر اساس مدل هزینه-فاکتور عمل میکند؛ به این معنا که هزینه میکند و فاکتورش را رد می کند و پرداخت می شود. بدون آنکه توجهی به استفاده یا رضایت مخاطبان از برنامهها داشته باشد. صدا و سیما یک استراتژی مشخص دارد و بر اساس آن عمل میکند، بدون اینکه نیازی به تأمین رضایت عمومی نسبت به عملکرد خود احساس کند.
این مشکل ریشه در ماهیت دولتی و انحصاری سازمان دارد که در قانون اساسی کشور ذکر شده است. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که مسئولین عالیرتبه کشور نسبت به تفسیر مجدد اصل ۴۴ قانون اساسی اقدام نمایند و امکان ایجاد شبکههای رادیو تلویزیونی خصوصی تحت نظارت سازمان صدا و سیما را فراهم آورند. این اقدام ضروری است، چرا که عدم تحقق آن موجب زیاندهی صدا و سیما، کاهش مخاطب، از دست رفتن تأثیرگذاری و مرجعیت رسانهای این سازمان شده است. در نتیجه، صدا و سیما تبدیل به یک نهاد هزینهساز گردیده است. ادامه این روند تنها منجر به افزایش عمق ضررها و خسارات سالانه خواهد شد.
در پاسخ به این سوال که با این اوصاف چه تغییراتی در ساختار مدیریتی صداوسیما باید اعمال شود که هزینه هایش کمتر شود؟ باید گفت در راستای کاهش هزینهها، لازم است تغییراتی در ساختار مدیریتی این سازمان اعمال گردد. تعداد کارکنان صدا و سیما بین ۷۰ هزار تا ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده میشود که یکی از دلایل اصلی هزینهبر بودن این نهاد، بالا بودن تعداد نیروی انسانی آن است.
در مقایسه، شبکههایی مانند بیبیسی و الجزیره با ساختارهای چابکتر و نیروی انسانی کمتر، توانستهاند مخاطبان گستردهتری جذب کرده و تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال، بیبیسی با حدود ۲۱ هزار نفر کارمند و بودجهای که بخش عمده آن از طریق فروش مجوز تأمین میشود، همچنان مرجعیت خود را در سطح جهان حفظ کرده است. همچنین، الجزیره با تنها ۳ هزار نفر کارمند و پنج کانال تلویزیونی، به یکی از پرمخاطبترین رسانههای خبری در سراسر جهان تبدیل شده است و شبکه سیانان (CNN) با حدود ۴ هزار نفر کارمند فعالیت میکنند. شبکه تلویزیونی دولتی ژاپن (NHK) با حدود نصف کارکنان صداوسیما، نزدیک به سه برابر بیشتر از آن شبکه تلویزیونی و رادیویی دارد . هزینه تولید برنامهها در صداوسیما گاهی تا دو برابر بیشتر از هزینه تولید برنامههای مشابه در شبکههای خصوصی بینالمللی است. برخی شبکههای ماهوارهای فارسیزبان با کمتر از ۵ درصد بودجه سالانه صداوسیما توانستهاند مخاطب قابلتوجهی را به خود جذب کنند.
همچنین باید توجه داشت که صدا و سیما و برخی نهادهای مشابه نقش «پارکینگ سیاسی» را ایفا میکنند؛ بدین معنا که با تغییر دولتها، بسیاری از نیروها برای مدتی در این نهاد باقی مانده و سپس دوباره به ساختار قدرت بازمیگردند.
بنابراین کارکرد نهادهایی مانند صدا و سیما تقریباً شبیه پارکینگ سیاسی بوده و همین امر باعث جذب تعداد زیادی نیروی انسانی بر اساس توصیهها و سفارشات مختلف شده است. طبیعی است که نیروی انسانی هزینهبر بوده و بیشترین بخش از هزینههای سازمانها مربوط به حقوق کارکنان آن هاست. در حالی که سازمانهای مشابه در سطح جهانی با ساختارهای بسیار چابکتر اداره میشوند؛ برخی از آن ها ممکن است تنها یک دهم یا حتی یک بیستم نیروی انسانی صدا و سیما را داشته باشند اما قادرند شبکههای خود را با موفقیت مدیریت کنند. بنابراین فربه بودن صدا و سیما از نظر نیروی انسانی یکی از مشکلات اصلی ساختاری آن محسوب میشود که هر مدیریتی در رأس این سازمان با آن مواجه خواهد بود.
درآمد سازمان صدا و سیما از سه منبع اصلی تأمین میشود. نخست، بودجهای است که به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد. دوم، درآمد حاصل از محل آگهیها و تبلیغات است. سوم، بند «چ» برنامههای دائمی توسعه که بر اساس آن دستگاههای اجرایی موظفند تا یک درصد از بودجه جاری خود را در راستای همکاری با صدا و سیما به برنامهسازی اختصاص دهند. لازم به ذکر است که تمامی دستگاهها به این امر اقدام نمیکنند؛ در حالی که بخش قابل توجهی از آنها مشارکت دارند، گروهی نیز از این همکاری خودداری میکنند. به نظر من، اگر صدا و سیما بتواند هزینههای خود را کاهش دهد و نیروی انسانی خود را چابکتر کند، با همین بودجه موجود قادر خواهد بود به سازمانی درآمدزا تبدیل شود.
درباره نقش رقابت با رسانههای خصوصی و دیجیتال در زیاندهی باید اشاره کرد که صدا و سیما در ایران رقیبی ندارد و حتی با تأسیس سازمان ساترا، سعی کرده است تا خدمات ویاودیها را نیز تحت کنترل خود درآورد. این بدان معناست که تلاش میکند تا صوت و تصویر فراگیر را نیز تحت نظارت قرار دهد. نه تنها اجازه نمیدهد که شبکههای رادیو تلویزیونی جدیدی با سیگنال یا فرکانس مستقل در ایران راهاندازی شوند، بلکه حتی اگر محتوای صوتی یا تصویری در فضای مجازی وجود داشته باشد، آن نیز تحت کنترل قرار میگیرد. علاوه بر این، بسیاری از مأموریتهای سنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مانند شبکه نمایش خانگی نیز تحت پوشش صدا و سیما قرار گرفته است. این موضوع نشاندهنده یک مشکل دیگر است؛ به جای آن که صدا و سیما مشکلات مدیریتی، ساختاری و مرجعیت رسانهای خود را حل کند، به حوزههای دیگر نیز نفوذ میکند.