اقتصاد ایران با چالشهای ساختاری متعددی مواجه است که سالهاست در لایههای مختلف تولید، توزیع، مصرف و سیاستگذاری انباشته شدهاند. یکی از بحرانیترین و کمتر مورد توجه قرار گرفتهترین این چالشها، پدیده «ناترازی انرژی» است. واژهای که شاید در ابتدا فنی و تخصصی به نظر برسد، اما در عمق خود حامل پیامهای هشدارآمیزی برای آینده صنایع، اشتغال، رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و حتی امنیت ملی است.
سمیرا حسین پور
روزنامه نگار
اقتصاد ایران با چالشهای ساختاری متعددی مواجه است که سالهاست در لایههای مختلف تولید، توزیع، مصرف و سیاستگذاری انباشته شدهاند. یکی از بحرانیترین و کمتر مورد توجه قرار گرفتهترین این چالشها، پدیده «ناترازی انرژی» است. واژهای که شاید در ابتدا فنی و تخصصی به نظر برسد، اما در عمق خود حامل پیامهای هشدارآمیزی برای آینده صنایع، اشتغال، رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و حتی امنیت ملی است.
ناترازی انرژی در معنای سادهاش، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن عرضه و تقاضای انرژی ـ بهویژه گاز، برق و فرآوردههای نفتی ـ در تعادل نیستند. این ناترازی میتواند ناشی از عوامل متعددی باشد: از افزایش بیرویه مصرف انرژی بدون برنامه، ناکارآمدی فناوری در صنایع، فرسودگی زیرساختهای انرژی، یارانههای پنهان و نبود قیمتگذاری واقعی گرفته تا سوءمدیریت منابع و نبود نگاه بلندمدت در سیاستگذاری.
نکته مهم و کمتر شنیدهشده آن است که ناترازی انرژی فقط به معنی قطعی برق در تابستان یا کمبود گاز در زمستان نیست. این پدیده اکنون به عامل اصلی رکود در بخش صنعت، کاهش بهرهوری، اخلال در زنجیره تأمین، توقف تولید، افزایش هزینههای غیرمستقیم و حتی ورشکستگی بنگاهها تبدیل شده است. ناترازی انرژی، به معنای واقعی کلمه، به تدریج صنعت ایران را به «تنفس مصنوعی» وابسته کرده است؛ صنایعی که تنها با سهمیهبندی انرژی و رانتهای محدود زنده ماندهاند و با کوچکترین اختلال در عرضه انرژی، بهطور کامل فلج میشوند.
در واقع، ساختار فعلی انرژی کشور نهتنها پشتیبان تولید نیست، بلکه به تهدیدی برای آن تبدیل شده است. از صنایع مادر مانند فولاد، سیمان، پتروشیمی و آلومینیوم گرفته تا واحدهای کوچک و متوسط تولیدی، همه با چالشهای عمیق ناشی از ناترازی انرژی دستوپنجه نرم میکنند. بهویژه در زمستانهای سرد که تأمین گاز خانگی در اولویت قرار میگیرد، بسیاری از صنایع بهناچار تعطیل میشوند یا با ظرفیت بسیار پایین فعالیت میکنند. همین ماجرا در تابستان نیز با قطعی برق تکرار میشود.
از طرفی، این ناترازی تنها به کاهش تولید و آسیب به صنایع ختم نمیشود. بلکه از مسیرهایی همچون کاهش صادرات، کاهش درآمدهای ارزی، افزایش واردات، افزایش قیمت تمامشده کالاها، از دست رفتن بازارهای منطقهای و بینالمللی، و بیکاری گسترده، به صورت غیرمستقیم زندگی روزمره مردم و رفاه عمومی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
با وجود هشدارهای متعدد متخصصان طی سالهای گذشته، هنوز اقدام منسجمی برای اصلاح این روند صورت نگرفته است. پروژههای توسعهای زیرساختی به دلیل نبود سرمایهگذاری داخلی و خارجی، یا کند شدهاند یا بهطور کامل متوقف شدهاند. از طرف دیگر، سیاستگذاریهای قیمتی نیز اغلب سیاسی و کوتاهمدت بوده و حتی منجر به تشدید ناترازی شدهاند.
حال این پرسش مطرح میشود که اگر روند کنونی ادامه یابد، چه آیندهای در انتظار صنایع کشور خواهد بود؟ چه اصلاحاتی در نظام انرژی باید صورت گیرد تا از سقوط صنایع جلوگیری شود؟ نقش دولت، مجلس و بخش خصوصی در این میان چیست؟ و آیا اصولاً راهی برای عبور از این بحران وجود دارد؟
برای پاسخ به این پرسشها، گفتوگویی با حمیدرضا صالحی، نایب رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران انجام دادهایم.
* آقای صالحی، به عنوان سوال اول، لطفاً به زبان ساده توضیح دهید که ناترازی انرژی دقیقاً به چه معناست و چرا تا این حد خطرناک است؟
ناترازی انرژی یعنی میزان عرضه انرژی کمتر از میزان تقاضای آن است. این عدم تعادل زمانی خطرناکتر میشود که ساختار تقاضا اصلاح نشده باشد؛ مثلاً در ایران، بهدلیل یارانههای پنهان، مصرف بسیار بالاست، ولی زیرساخت تولید و انتقال انرژی به شدت فرسوده و ناکارآمد است. نتیجهاش کمبود مستمر انرژی در زمانهای اوج مصرف و قطع برق و گاز برای صنایع است. این موضوع به کاهش تولید، افزایش هزینهها، و نابودی زنجیره ارزش صنعتی منجر میشود.
* چه صنایعی بیشترین آسیب را از این ناترازی دیدهاند؟
صنایع انرژیبر در خط اول آسیب قرار دارند؛ مانند فولاد، سیمان، پتروشیمی و آلومینیوم. این صنایع نیاز مستمر به گاز و برق دارند. در زمستانها که گاز قطع میشود یا فشار شبکه پایین میآید، تولید بهناچار متوقف میشود. در تابستان نیز برق صنایع در اولویت دوم است و به راحتی از مدار خارج میشوند. حتی صنایع کوچکتر مانند کارگاههای نساجی، غذایی و بستهبندی نیز به شدت آسیب دیدهاند.
* برخی معتقدند که صنایع کشور با «تنفس مصنوعی» زندهاند. این تعبیر تا چه حد درست است؟
تعبیر کاملاً درستی است. بسیاری از صنایع اکنون فقط به خاطر رانت انرژی، تسهیلات تکلیفی یا سهمیهبندی خاص زنده هستند. اگر همین حمایتهای غیرهدفمند حذف شود، چون رقابتی نیستند، بهسرعت میمیرند. به عبارتی، به جای بازسازی ساختار تولید، ما آن را روی لوله اکسیژن گذاشتهایم!
* این ناترازی چه تاثیری بر صادرات و مزیت رقابتی صنایع ما دارد؟
صادرات ایران بسیار وابسته به انرژی ارزان است. وقتی انرژی کم یا گران میشود، مزیت قیمتی کالاهای ایرانی از بین میرود. مثلاً تولیدکننده فولاد در ترکیه با برق پایدار و بهصرفه تولید میکند، در حالی که تولیدکننده ایرانی با خاموشی و انرژی متناوب و پرهزینه مواجه است. بنابراین، بازار را از دست میدهیم و ارزآوری کم میشود.
* راهکار فوری یا میانمدت برای این بحران چیست؟
در کوتاهمدت باید اولویتبندی مصرف انرژی صورت گیرد. انرژی باید به بخشهای مولد برسد نه به مصرف غیرمولد یا قاچاق. در میانمدت، باید اصلاح قیمت حاملها را با ملاحظات اجتماعی آغاز کرد. در کنار آن، بازسازی زیرساخت انرژی، بهبود فناوری صنایع و سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر باید در دستور کار باشد.
* آیا بخش خصوصی میتواند در حل بحران نقش ایفا کند؟
اگر سیاستگذاری شفاف و فضای سرمایهگذاری قابل پیشبینی باشد، بله. ولی در وضعیت فعلی، بخش خصوصی یا فرار میکند یا منفعل است. تا زمانی که قیمتگذاری دستوری، قطع و وصل بیبرنامه انرژی، و بیثباتی وجود دارد، کسی ریسک سرمایهگذاری نمیکند.
* سخن پایانی شما درباره آینده صنایع در صورت ادامه این روند چیست؟
اگر همین روند ادامه یابد، فروپاشی صنعتی محتمل است. ما وارد دوران افول تدریجی صنعت شدهایم؛ صنایعی که بهجای رقابت، به رانت وابستهاند و در برابر اختلالات بسیار شکنندهاند. باید فوراً به سمت اصلاح برویم، وگرنه دیگر چیزی برای اصلاح باقی نخواهد ماند.