سیاسی 20 اردیبهشت 1404 - 2 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
فیروز نعیم محبوبی

طرح تغییر نام‌ خلیج فارس؛ بازی روانی با ترفند امتیازخواهی در مذاکرات

بر خلاف ادعاها و تصورات اولیه بسیاری از سیاستمداران سابق و لاحق داخلی، ماجرای هیاهوی به راه افتاده از سوی کاخ سفید مبنی بر بررسی احتمال تغییر نام خلیج فارس به نامی جعلی نشان می دهد که با وجود سیر سریع و پیش رونده مذاکرات تهران و واشینگتن، نفس این مذاکرات به هیچ نرمشی در سیاست های خصمانه ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نینجامیده است. کاملاً بر عکس، شواهد و مستندات بیانگر آن است که ظرف یک ماه گذشته و در آستانه برگزاری چهارمین دور گفت و گوها در مسقط، مقامات آمریکایی نه تنها فشار عملی بر گلوگاه اقتصاد ایران – یعنی صادرات نفت خام – را به شدت افزوده اند، بلکه اکنون با هدف تشدید فشار بر تهران، به اصول و بدیهیات تاریخی یعنی نام خلیج فارس نیز دست درازی می کنند.

فیروز نعیم محبوبی

بر خلاف ادعاها و تصورات اولیه بسیاری از سیاستمداران سابق و لاحق داخلی، ماجرای هیاهوی به راه افتاده از سوی کاخ سفید مبنی بر بررسی احتمال تغییر نام خلیج فارس به نامی جعلی نشان می دهد که با وجود سیر سریع و پیش رونده مذاکرات تهران و واشینگتن، نفس این مذاکرات به هیچ نرمشی در سیاست های خصمانه ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نینجامیده است. کاملاً بر عکس، شواهد و مستندات بیانگر آن است که ظرف یک ماه گذشته و در آستانه برگزاری چهارمین دور گفت و گوها در مسقط، مقامات آمریکایی نه تنها فشار عملی بر گلوگاه اقتصاد ایران – یعنی صادرات نفت خام – را به شدت افزوده اند، بلکه اکنون با هدف تشدید فشار بر تهران، به اصول و بدیهیات تاریخی یعنی نام خلیج فارس نیز دست درازی می کنند.
عقل حکم می کند و ما نیز ترجیح می دهیم که این بازی روانی و رسانه ای آمریکا برای ترساندن ایران را چیزی بیش از سر و صداها و اداهای همیشگی دونالد ترامپ برای جلب توجه جهانیان، به ویژه در شبکه های اجتماعی مورد علاقه او تلقی کنیم و در مورد اصل و پیامدهای آن هشیار باشیم. تجربه نشان داده است گرچه به لحاظ رسمی این گونه بازی ها تأثیر چندانی بر اسناد رسمی و بین المللی ندارند؛ اما هستند بسیاری کشور های ظاهراً “مستقل” در جهان و نیز شرکت های بزرگ بین المللی مانند غول های رسانه ای و ارتباطی و دیجیتال که به محض رسیدن پیامی محرمانه یا حتی علنی از کاخ سفید، مانند شرکت گوگل اسناد رسمی خود را در نقشه های شان تغییر می دهند و مشروعیت سازی برای اسامی جعلی، از همین نقطه ها آغاز می شود. کشوری به نام اسرائیل، در کم تر از ۸۰ سال همین گونه پایه ریزی و تأسیس شد.
شرارت اخیر مقامات آمریکایی در بحبوحه مذاکرات تهران و واشینگتن بر سر تنش زدایی در روابط دو جانبه، البته علت اصلی و بزرگی هم دارد: غارت دلار های نفتی اعراب ساکن در حاشیه جنوبی خلیج فارس که ممکن است بعضاً هم از روی ترسِ از تنها ماندن در منطقه و هم به طمع تغییر این اسم و آن نام، صدها میلیارد دلار از منابع نفتی خود را در طبق اخلاص به ایالات متحده تقدیم کنند و انتظار داشته باشند با این پول پاشی البته چندین دهه ای، برای خود – و نه کشورشان – امنیت و احترام بخرند.
بنا به اخبار رسمی منتشر شده، در سفر قریب الوقوع رئیس جمهوری ایالات متحده به این کشور ها از جمله عربستان سعودی و قطر، قرار است قراردادهایی به ارزش حدود ۴ تریلیون دلار معادل ۱۵ درصد کل تولید ناخالص داخلی آمریکا با این کشورها به امضا برسد که ناگفته پیداست تماماً باید در جهت خرید کالاهای آمریکایی از سوی کشور های حاشیه جنوبی خلیج فارس یا سرمایه گذاری این کشورها در ایالات متحده هزینه شود و طبعاً چنین حاتم بخشی هایی به مراتب بیش تر به سود آمریکاست تا این شیخ نشین ها. غالباً در این قراردادها، هیچ مناقصه یا رقابتی بین فروشندگان یا سرمایه پذیران با طرف سرمایه گذار در کار نیست و مشخصه بارز و طبیعی آن ها، فساد وحشتناکی است که هم اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس و هم حاکمان کنونی کاخ سفید در انواع و اقسام بروز و ظهور و کاربردشان، مهارت بسیار دارند.
در دور نخست ریاست جمهوری ترامپ نیز ایالات متحده توانست بیش از یک هزار میلیارد دلار از منابع این کشورها را مانند اسفنجی فرو برده در آب، از آن ها خارج کند. اتفاقاً از علل اصلی تشدید یک باره تنش میان ایالات متحده و ایران و خروج یک جانبه آمریکا از برجام نیز افزایش تنش در منطقه خلیج فارس بود که مانند همیشه سود آن به جیب آمریکایی ها می رفت.
البته با توجه به تحولات ژئوپولیتیک منطقه خلیج فارس در سال های اخیر، هنوز معلوم و متقن نیست که کشور های عربی جنوب خلیج فارس خود به همان اندازه ترامپ به تغییر نام خلیج فارس علاقه مندی نشان بدهند. به جز امارات متحده عربی که ظاهراً و به روشنی هویت سیاسی خود را در تداوم طبیعی سیاست های اسرائیل در منطقه تعریف کرده است، بقیه این کشورها یا مانند عراق و عمان روابط سیاسی و اقتصادی ممتازی با ایران دارند و یا مانند عربستان سعودی، از چند سال پیش بهبود روابط خود با تهران را در مرکز سیاست های منطقه ای خود قرار داده اند. هم چنین، در روز های اخیر، سکوت رسانه ای کاملی بر مطبوعات و اظهار نظر مقامات این کشورها درمورد تغییر نام خلیج فارس حکمفرما بوده است که الزاماً سیاستی کلی و یکسان را در میان اعراب بازتاب می دهد. شاید کشور های عربی مانند مقامات و رسانه های غربی نیک می دانند که ایرانیان، اگر بر سر هر موضوعی تا ثریا با یکدیگر و با حکومت شان اختلاف آشتی ناپذیر داشته باشند، بر سر موضوعی مانند نام رسمی و جهانی خلیج فارس همگی یک دل و متحد یکدیگرند و این حوزه، جایی است که حقیقتاً فرق میان ایرانی بودن و نبودن را تعیین می کند.
بنابراین، رسمی کردن یا علنی شدن اقدام واقعی دولت آمریکا برای تغییر این نام تاریخی و رسمی، نه تنها به پیشبرد مقاصد کشور های عربی منطقه در ارتقاء امنیت منطقه ای با دور شدن ایران از توانایی ساخت بمب اتمی در ازای رفع تحریم ها هیچ کمکی نمی کند، بلکه بر عکس به سرسختی تهران در مذاکرات هسته ای، متکی بر اتحاد ملی دامن می زد و بر سطح و ژرفای تنش ها می افزاید.
همین جا، بد نیست به آن دسته از رجال سیاسی بعضاً صاحب عنوان یادآور شویم که ادامه فشار و اصرار به مسئولان داخلی برای تداوم مذاکره که اسم و معنای واقعی آن در ذهن برخی دوستان معادل “توافق به هر قیمت است”، آن هم در شرایط تشدید فشار های اقتصادی و سیاسی و روانی و رسانه ای رقیب، معنایی جز آن ندارد که به طرف مقابل مذاکره اعتراف کنیم اولاً زمان به زیان ماست، ثانیاً ما درک درستی از تحولات پیرامونی نداریم و ثالثاً، مذاکره کنندگان ما به نمایندگی از سوی دولت و حکومت، مورد حمایت ما قرار ندارند.
اگر شایعات مربوط به تغییر نام خلیج فارس به نام جعلی درست از کار درآید، جمهوری اسلامی ایران به نمایندگی از اکثریت نزدیک به ۱۰۰ درصد ملت ایران، این دخالت یک قدرت بیگانه از ۱۶ هزار کیلومتر آن سوتر را باید دخالت آشکار در روابط منطقه ای و نیز ایجاد اختلال جدی در روند سیاسی مذاکرات پیش رونده هسته ای تلقی کنند و عملاً – نه فقط در حد حرف – موضعی سرسختانه در برابر آن بگیرد.
از همه مهم تر اما، مناسبات اقتصادی / اجتماعی ایران و تحولات رخ داده و ظرف ۲۰ سال گذشته است که تمام رویداد های نیک و بد، از جمله اصل مذاکرات هسته ای و نیز تهدیدات مکرر واشینگتن علیه کشورمان یا تهدید به تغییر نام خلیج فارس از آن برمی خیزد. هنگامی که حکومت ها از حکمرانی صحیح مبتنی بر ایجاد یک نظام اقتصادی پویا و سالم با حداکثر رفاه و رضایتمندی مردم خود غافل شوند، امتیاز ها، باج هایی هستند که بزرگ و کوچک باید به دشمنان بی رحم خود بدهند؛ زیرا نه قدرت اقتصادی و به تبع آن نظامی برای دفاع از خود دارند، و نه مشروعیت مردمی.
آن چه ما اکنون از سر می گذرانیم، پیامد و مجازات یا محصول روندهایی است که به تصریح مقام رهبری، همه دهه ۱۳۹۰ خورشیدی و ۵ سال پیش و پس از آن را به دهه از دست رفته ایران تبدیل کرد و ابتدا اقتصادی با متوسط رشد سالانه ۵ درصد به مدت دو دهه را به رکود کشاند و سپس در کوران بحران های اجتماعی / سیاسی برخاسته از این رکود، مشروعیت مردمی را زایل کرد. تحریم، همه بهانه است.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *