در زندگی روزمره، بسیاری از ما بهطور ناخواسته بارهایی سنگینتر از توان جسم و روح خود به دوش میکشیم؛ بارهایی که به چشم نمیآیند اما از درون، ما را فرسوده میکنند. فشارهای روانی ـ که در ظاهر تنها دغدغههای ذهنی هستند ـ میتوانند به بیماریهای واقعی و خطرناک جسمی منجر شوند. این ارتباط، گرچه شاید در ابتدا نامحسوس باشد، اما در طول زمان خود را بهشدت نشان میدهد.
در زندگی روزمره، بسیاری از ما بهطور ناخواسته بارهایی سنگینتر از توان جسم و روح خود به دوش میکشیم؛ بارهایی که به چشم نمیآیند اما از درون، ما را فرسوده میکنند. فشارهای روانی ـ که در ظاهر تنها دغدغههای ذهنی هستند ـ میتوانند به بیماریهای واقعی و خطرناک جسمی منجر شوند. این ارتباط، گرچه شاید در ابتدا نامحسوس باشد، اما در طول زمان خود را بهشدت نشان میدهد.
بگذارید مثالی بزنم؛ فرض کنید که یک خودرو را برای مدتی طولانی روشن نگه دارید، بدون اینکه اجازه دهید استراحت کند یا سوخت با کیفیت به آن بدهید. موتور شروع به داغ شدن میکند، قطعات ساییده میشوند و در نهایت، یک جای کار از هم میپاشد. بدن انسان هم دقیقاً همینگونه است. استرس و فشار روانی، مانند روشن نگهداشتن موتور ذهن و بدن با گاز کامل است. شاید مدتی دوام بیاورد، اما آسیب حتمی است.
قلب، نخستین اندامیست که تحت تأثیر مستقیم استرس قرار میگیرد. وقتی دچار فشار روانی میشویم، بدن ما هورمونهایی مانند آدرنالین و کورتیزول ترشح میکند تا برای واکنش سریع آماده شود. این پاسخ، بخشی از سیستم طبیعی بقاست. یعنی درواقع همان همان حالت “جنگ یا گریز”. اما اگر این حالت برای مدت طولانی ادامه پیدا کند، ضربان قلب بالا میرود، فشار خون افزایش مییابد و دیواره رگها تحت تنش مداوم قرار میگیرد.
در نتیجه، فرد در معرض خطر بیماریهای قلبی، آریتمی و بینظمی ضربان قلب، تصلب شرایین و حتی سکته قلبی قرار میگیرد. این همان چیزیست که در بیماران زیادی مشاهده میکنیم که میگویند “تا چند ماه پیش همه چیز خوب بود، اما به خاطر استرسهای کاری یا خانوادگی، ناگهان قلبم اذیت شد.”
کمتر کسی میداند که کلیهها هم تحت تأثیر استرس هستند. استرسهای طولانیمدت باعث اختلال در سیستم هورمونی بدن میشوند، بهخصوص محور هیپوتالاموس (هیپوفیز) آدرنال که در تنظیم فشار خون و تعادل مایعات نقش دارد.
زمانی که این محور دچار اختلال شود، فشار خون مزمن بالا میرود و کلیهها ـ که با دقت و ظرافت در حال فیلتر کردن خون هستند ـ بهتدریج آسیب میبینند. افزایش دفع پروتئین در ادرار یکی از نشانههای اولیه این آسیب است. گویی که فشار روانی، به آرامی پردههای نازک فیلتر کلیه را پاره میکند.
همه ما تجربه کردهایم که در لحظه ترس یا نگرانی، تنفسمان کوتاهتر و سطحیتر میشود. حال تصور کنید این وضعیت بهطور مداوم در بدن تکرار شود. استرس میتواند در مبتلایان به آسم، حملات تنفسی را شدیدتر کند. حتی در افراد سالم، اضطراب میتواند منجر به «هیپِرونتیلاسیون» شود، یعنی تنفس بیش از حد که باعث کاهش سطح دیاکسیدکربن در خون و علائمی مثل سرگیجه، گزگز و تپش قلب میشود.
درواقع، استرس روانی میتواند همان تأثیری را بر ریهها بگذارد که دود سیگار یا هوای آلوده میگذارد، فقط به شکل پنهانتر و طولانیتر.
امروزه مطالعات علمی بهوضوح نشان میدهند که سلامت روان، جزء لاینفک سلامت جسم است.
اضطراب مزمن، نهتنها باعث بیخوابی، پرخوری، کاهش انرژی و ضعف ایمنی بدن میشود، بلکه میتواند زمینهساز بسیاری از بیماریهای مزمن مانند دیابت نوع ۲، سندرم روده تحریکپذیر، میگرن و حتی بیماریهای پوستی نظیر اگزما و پسوریازیس باشد.
تصور کنید که بدن شما یک ارتش است. قلب، کلیه، ریه، معده و سایر اندامها، مانند سربازانی هستند که در هماهنگی کامل، وظایف خود را انجام میدهند.
اما اگر فرمانده بدن یعنی مغز دچار تردید، اضطراب یا بینظمی شود، همه سیستم از کار میافتد. سربازان سردرگم میشوند، دستورات متناقض صادر میشود و دشمن یعنی بیماری از این فرصت سوء استفاده میکند.
چند دقیقه تنفس آهسته میتواند سطح کورتیزول را کاهش دهد. طبیعت، ضداسترسترین مکان ممکن برای ذهن و بدن است. تخلیه هیجانی از طریق گفت و گو نیز فشار درونی را کم میکند.
شما باید زندگی شلوغ را با اولویتبندی و نه گفتن سامان دهید. مراجعه به متخصص سلامت روان هم می تواند نقش مؤثری ایفا کند.
فشار روانی اگرچه دیده نمیشود، اما بهمرور، جسم را فرسوده میکند. همانطور که یک نخ نازک، بار سنگین را برای مدتی تحمل میکند اما در نهایت پاره میشود، بدن نیز ظرفیت مشخصی برای استرس دارد.
در پایان این یادداشت به عنوان یک روان پزشک تاکید می کنم که مراقب باشید که بار زیادی بر ذهن و جسمتان تحمیل نکنید؛ چون سلامتی، بزرگترین سرمایه شماست.