وقتی که فیلمنامهها را بررسی میکنیم متوجه میشویم که اکثریت غالب آنها خواهان گریمهایی نیستند که گریمور را وارد چالش کنند و آنها را به تفکر و تلاشی برای بروز خلاقیت وا دارند.
وقتی که فیلمنامهها را بررسی میکنیم متوجه میشویم که اکثریت غالب آنها خواهان گریمهایی نیستند که گریمور را وارد چالش کنند و آنها را به تفکر و تلاشی برای بروز خلاقیت وا دارند. قصههایی وجود دارد که نیاز به گریمهای خاص و خلاق در آنها دیده میشود اما اساسا این نوع از قصهها در سینمای ایران حضوری بسیار ضعیف دارند و تنها ژانر موجود، ملودرامهای اجتماعی است که از زندگی روزمره و عادی آدمها فراتر نمیرود و در اغلب موارد، این فیلمنامهها حتی نیازی به تحلیل شخصیتی ندارند.
عدم وجود کاراکترهای پیچیده و گوناگونی ژانرهای سینمایی، گریمور را بر آن میدارد که صرفا از فرمولهایی ثابت و همیشگی پیروی کند و این یعنی دوری او از تفکر پیرامون ظرافتهای هنری کار خویش. در یک سینمای متنوع گریم اهمیتی مضاعف مییابد اما هر میزان که از این تنوع کاسته میشود، به همان میزان حرفه گریم بیشتر از حالت حرفهای بودنش فاصله میگیرد. برای مثال خیلی وقتها چیزی که از گریمور خواسته میشود این است که بیهیچ دلیلی صرفا کاری کند تا بازیگر شبیه فیلمهای قبلیاش نباشد. وقتی که با وفور داستانها و شخصیتهای تخت مواجه هستیم، نیاز به تواناییهای حرفهای و بالای گریمورها کمتر احساس میشود و لذا تولید یکنواخت، این حرفه و پتانسیلهای مثبت آن را به نوعی تهدید میکند.
معضلها و ضعفهایی که در فیلمنامهها وجود دارد خود را وارد گریم نیز میکنند و آن را نیز دچار ضعف میکنند. شخصیت سطحی در فیلمنامه به گریمی سطحی منجر میشود و این تحلیلهای قوی از شخصیتهای و موقعیتهای دراماتیک هستند که به چهره پردازیهای قوی میانجامند. لذا بهبود فیلمنامهها از طرفی و تنوع آنها از طرف دیگر به خودی خود میتواند وضعیت چهره پردازی را تا حد چشمگیری بهبود بخشد.