کم ترین سزای ملت هایی که زمام امور خود را به دلقکانی چون چگوارا و زلنسکی بسپارند، سرنوشت تیره و مملو از فقر و فلاکتی ست که ده ها سال است بر سر کوبایی ها آوار شده، و معامله گله وار اوکراینی ها فی مابین توافق اخیر پوتین و ترامپ می باشد (به هیچ عنوان قصد اهانت به ملت اوکراین در میان نیست، صرفاً تشریح اوضاع دردناک ایشان و نیز حدت مصیبتی ست که جهالت سیاسی و انفعال “خلقی – روانی” مرگبار شخص زلنسکی بر سرشان نازل کرده است).
مدیر مسئول
کم ترین سزای ملت هایی که زمام امور خود را به دلقکانی چون چگوارا و زلنسکی بسپارند، سرنوشت تیره و مملو از فقر و فلاکتی ست که ده ها سال است بر سر کوبایی ها آوار شده، و معامله گله وار اوکراینی ها فی مابین توافق اخیر پوتین و ترامپ می باشد (به هیچ عنوان قصد اهانت به ملت اوکراین در میان نیست، صرفاً تشریح اوضاع دردناک ایشان و نیز حدت مصیبتی ست که جهالت سیاسی و انفعال “خلقی – روانی” مرگبار شخص زلنسکی بر سرشان نازل کرده است).
مراد اصلی این نوشتار؛ فجایع جنگ و قتل و جنایت، فقر مرگبار، تبعید های خونبار بدون بازگشت، دهشت کشنده از آینده خود و نزدیکان و… که دلقک دریوزه ای (فی الواقع دریوزه) چون چگوارا (به کتاب های حاوی زندگینامه این شخص و از جمله کتاب “خاطرات سفر با موتوسیکلت، نوشته ارنستو چگوارا” یعنی قبل از آن که تبدیل به “چه” و بت صدها میلیون نوجوان و جوان پاکدل گردد، مراجعه شود) همراه با هم پیمانانش بر سر کوبایی ها و بعضاً کشورهای آمریکای لاتین (یا ملل اتحاد جماهیر شوروی و در حال حاضر کره شمالی) آوردند، نیست.
هدف این سطور، بررسی اوضاع و شرایطی ست که زلنسکی – به مثابه هم پیشه اش چگوارا – بر نحوه زندگی هم وطنان خود تحمیل کرده است.
عالم سیاست و فوت و فن سیاستگذاری ها، مدیریت و اجرای آن ها، جهان دیگری ست، و دنیای سلبریتی های ورزشی، هنری، استندآپ و… (که البته تمامی ایشان و پیشه شریف شان در چارچوب خود شایسته عزت و احترام است)، چیز دیگر.
قدر مسلم شخصی چون زلنسکی نمی توانست و نمی باید نیز به اولاً؛ اهمیت فوق العاده ژئوپلیتیک اوکراین برای روسیه و لزوم حیاتی داشتن فاصله مطمئن این کشور از غرب، و ثانیاً؛ امکان ناپذیر بودن عضویت اوکراین در پیمان نظامی ناتو واقف باشد. یعنی دو مقوله مهمی که هر دیپلمات تازه کاری نیز بر اهمیت حفظ آن ها به خوبی واقف است، رئیس جمهور کشور مربوطه آگاه نبود (!). ساختار ذهنی و روانی وی نمی توانست متصور شود و تخیل کند که با عضویت اوکراین در ناتو، فی الواقع نظامیان آمریکا، انگلستان و تمامی کشورهای اروپا در جای جای مرز ۹۶۰ کیلومتری روسیه و اوکراین مستقر خواهند شد و پوتین هرگز – و هرگز – حتی به بهای آغاز جنگ جهانی سوم و استفاده تمامی کشورهای دارای اسلحه اتمی از آن ها، اجازه الحاق کیف به ناتو را نخواهد داد.
زلنسکی آن چنان بر سماجت ناشی از نادانی خود از جهان سیاست و بر هم زدن توازن قدرت فی مابین کشورها پای فشرد تا این که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، به دستور پوتین، حملات هوایی و زمینی نظامیان روسیه از چهار جبهه علیه اوکراین آغاز شد. جنگی که حال بعد از حدود سه سال تداوم بی وقفه، فقط در کشور اوکراین منجر به ۱۰۰ هزار نفر کشته، ۴۰۰ هزار نفر معلول، ۱۰ میلیون آواره و ۳۰۰ میلیارد دلار بدهی خارجی شده است. به علاوه؛ بانک جهانی، سازمان ملل متحد، کمیسیون اروپا و خود دولت اوکراین اعلام کرده اند هزینه بازسازی اوکراین ۵۲۴ میلیارد دلار خواهد بود، یعنی تقریباً ۳ برابر تولید ناخالص داخلی این کشور در سال گذشته میلادی.
حاصل رهبری بازیگر کمدینی چون زلنسکی بر اوکراین این می شود که در کاخ سفید توسط ترامپ و معاونش به سخره گرفته شده و توصیه شود ۱۵ درصد یا ۹۰ هزار کیلومتر مربع از سرزمین اوکراین همراه با جمعیتش را به خاک روسیه الحاق کند و به منظور جبران کمک های مالی و نظامی آمریکا، بخش عمده ای از معادن و منابع طبیعی و بسیار نادر و گران بهای کشورش برای مدت زمانی طولانی در اختیار ایالات متحده قرار گیرند.
زلنسکی علناً کشور ثروتمند و پر سعادت خود را به سفره ای گسترده و مهیا برای عرض ارادت دو خصم دیرینه – آمریکا و روسیه – به یک دیگر مبدل ساخته و آن چنان حماقت و نابخردی هنوز بر روان مملو از انرژی مرگ و نیستی و افکار وی فرمان می راند که بعد از رانده شده مفتضح از کاخ سفید، با تأکید عضویت مجدد در ناتو (!) روی به اروپا و انگلستان آورده و با سفر و دیدار با رهبران آن ها قصد دارد هم چنان جنگ و کشتار و ویرانی و آوارگی بی حاصل را بر هم میهنانش تحمیل کند. این در حالی ست که حتی یک راننده تراموای شهر کیف به روشنی می داند ادامه سماجت زلنسکی، به دادن سرزمین های بیش تر به روسیه و غرامت افزون تر به آمریکا و نیز افزایش قربانیان و آوارگان خواهد انجامید. به عنوان مثال، ترامپ تمامی کمک های نظامی و تسلیحاتی آمریکا به اوکراین را به حالت تعلیق در آورده است. چنین وضعیتی یعنی این که با عدم ارسال موشکهای پاتریوت از سوی ایالات متحده به کیف، اکثر شهرهای اوکراین در معرض حملات موشکی گسترده از سوی روسیه خواهند بود و از سوی دیگر، بدون حمایت نظامی آمریکا، اوکراین قادر نخواهد بود نیروهای پیش رونده روسی را در جبهههای شرق و جنوب شرقی متوقف سازد.
به عبارتی ملموس تر، با عدم حمایت آمریکا از اوکراین، ده ها و چه بسا صدها موارد این چنینی بر سر اوکراین و ساکنانش آوار خواهد شد.
نکته جالب، سنگسری و انجماد ذهنی زلنسکی ست که بدون تفکر و تأمل در خصوص تعلیق حمایت های سرنوشت ساز ایالات متحده از این کشور و مهم تر، توافق تمام کننده دو ابر قدرت بر توقف جنگ؛ دریافت وعده نجومی ۸۰۰ میلیارد دلاری کمک اروپا و انگلیس – البته در قالب اعطای اسلحه – آن چنان عقل و هوش از سر وی ربوده که گمان می برد بدون کمک های مالی و نظامی ایالات متحده و عدم حمایت سیاسی این کشور، قادر خواهد با به زانو در آوردن روسیه، کشورش را به عضویت در ناتو نائل گرداند. خیالی باطل و صد در صد ناشدنی. نهایت کارکرد ۸۰۰ میلیارد دلار اسلحه و مهمات جز این نخواهد بود که اوکراین را به گورستان ویرانه ای مملو از اجساد نظامیان بی گناه و مردم نگون بخت این کشور مبدل خواهد ساخت. به عبارت دیگر، سهم هر یک از ۳۳ میلیون شهروند اوکراینی از ۸۰۰ میلیارد دلار یاد شده، ۲۴ هزار دلار خواهد شد که از دریچه ذهن مخبط و نابودگر زلنسکی، بهترین تضمینی ست که می تواند با آن به حداکثر کشتارگیری از هم وطنانش دست یابد.
متأسفانه درک این مهم برای شخصی با سطح دانایی زلنسکی ناممکن است که وقتی دو ابر قدرت جهان به طور کم سابقه ای بر سر سرنوشت کشور ضعیف ثالثی متفق و هم قول می شوند، سایر کشورها – هر چند کل اروپا به همراه انگلستان – به زودی چاره ای از اطاعت و فرمان پذیری از سرنوشت مختوم آن کشور نخواهند داشت.
چنان چه به جنگ کشانیدن یک تنه کشوری را به جنگ خانمان سوز، و عدم پایان بخشیدن به آن را – در صورت امکان اتمام آن – دو نشانگان واضح دیکتاتوری فرض نمائیم، آیا چاره ای جز آن برای مان می ماند که ولودیمیر زلنسکی را یک دیکتاتور تمام عیار بخوانیم.