پروین اعتصامیرا شاید بتوان پر آوازهترین شاعر زن ایرانی در دوران پر تحول پس از مشروطیت لقب داد. حتی میتوان پا را فراتر از این گذاشت و او را شاخصترین شاعر زنی نامید که از ابتدای تاریخ ادبی ایران تا دوران آغاز پوست اندازی شعر از قالب کهن به نیمایی، پا به عرصه وجود نهاد. البته بخش مهمی از این نام و آوازه را باید بهحساب برادر او یعنی ابوالفتح اعتصامی گذاشت.
رضا حسینی
پروین اعتصامیرا شاید بتوان پر آوازهترین شاعر زن ایرانی در دوران پر تحول پس از مشروطیت لقب داد. حتی میتوان پا را فراتر از این گذاشت و او را شاخصترین شاعر زنی نامید که از ابتدای تاریخ ادبی ایران تا دوران آغاز پوست اندازی شعر از قالب کهن به نیمایی، پا به عرصه وجود نهاد. البته بخش مهمی از این نام و آوازه را باید بهحساب برادر او یعنی ابوالفتح اعتصامی گذاشت. چه بسا اگر او به همان پیشه و کسب شخصیاش که به سروکلهزدن با مشتری و فروش قفل و لولای در محدود میشد اکتفا میکرد و تلاشی برای نشر و گسترش اشعار پروین نمینمود، اکنون خواهر نیز همچون بسیاری از شاعران زن پیش از خود نظیر عالمتاج (ژاله) قائم مقامی یا مهرتاج رخشان تهرانی به بوته فراموشی سپرده میشد و با از بین رفتن ابیات حفظ نشدهاش، دیگر کسی از او یا سرودههای شاخصش یاد نمیکرد. بنابراین پروین را باید نامدارترین شاعر زنی لقب داد که در بینام و نشانی اسلافش و عدم توجه و نادیده گرفته شدنشان از سوی جمع پیرامونی که اغلب مردان بودند، ظهور کرد و توانست به مدد ماندگار شدن سرودههایش، بر تارک ادبیات ایران بدرخشد.
پروین ستاره پدر
نحوه شکل گیری سبک ویژه پروین در سرودن شعر را باید در کودکی او جستجو کرد. جایی که پدرش یوسفخان اعتصامالملک او را تشویق به بازی با قافیه اشعار کهن و جابهجایی ابیات آنها با یکدیگر مینمود تا از دلشان سرودههای جدیدی پدید آورد. رویه تبدیل سازی مذکور کم و بیش ادامه یافت و با بزرگتر شدن پروین، پدر مقالههای مختلفی را که از عربی، ترکی یا فرانسه به فارسی ترجمه میکرد، در اختیار او میگذاشت تا مضامین اصلی آنها را به شعر تبدیل کند. از همین رو این دو مقوله یعنی پایبندی به ساختار سنتی شعر و همچنین توجه به مضامین اخلاقی–اجتماعی، خیلی زود به سبک ثابت پروین در سرایش تبدیل شد و در تمام سرودههای او به شکل یکدست و بدون تغییری باقی ماند. اشعار پروین به لحاظ اسکلتبندی و ساختار ظاهری، بیشتر کهن هستند و تلفیقی از سادگی سبک خراسانی و مفاهیم اخلاقی و تربیتی سبک عراقی را کلاژوار در دل خود جای دادهاند. با این حال در باطن و معنی، برخی سرودههایش حاوی نکاتی هستند که تفکری رو بهجلو و آیندهنگر را دنبال میکند. اگرچه او را به لحاظ تکنیک آفرینش و سحر ابیات، نمیتوان جزو شاعران پیشرو طبقهبندی کرد اما به لحاظ مفهوم و درونمایه، سرودههای او شاعری توانمند را فریاد میزنند که به دنبال دغدغههایی کاملا انسانی و نوجویانه در زمانه پر التهاب خود میگشت. نقش اعتصامالملک، کسی که از وزنههای فرهنگی-ادبی مهم زمان خود به شمار میرفت، در زندگی دخترش تنها به پیوند او با ادیبان سرشناسی چون ملکالشعرای بهار محدود نمیشد و تاثیری را که پروین از پدر گرفت بهوضوح میتوان از لحاظ مضمون و معنی در درونمایه اغلب اشعارش به نظاره نشست. مشی پروین در سرودهها، دقیقا منطبق با همان خط فکری است که پدر در مجله بهار دنبال میکرد. اعتصامالملک در برههای پرماجرا و ملتهب از تاریخ ایران میزیست؛ سقوط محمدعلی شاه، جنگ جهانی اول، ناآرامیهای ایران در شمال و جنوب به موجب فعالیتهای توسعهطلبانه دو دولت روس و انگلیس و در نهایت هرجومرج و بیثباتی همهجانبهای که از هر لحاظ گریبانگیر کشور بود، همه و همه در زمانهای اتفاق افتادند که او در دو برهه جدا از هم (به فاصله تقریبی ده سال) اقدام به نشر مجله بهار میکرد. جالب اینجاست که در دوره دوم انتشار بهار، او خود در یکی از متلاطمترین مراکز آن دوران یعنی مجلس شورای ملی به سر میبرد، با این حال هیچ کدام از این رویدادها به شکل مستقیم در این مجله بازتاب نمییافت و اعتصامالملک بیشتر رویهای تربیتی و آموزشی را در بهار دنبال میکرد.
این خط فکری تقریبا بههمان سبک و سیاق در اشعار پروین نیز دیده میشود و در سرودههای او همانند مقالات پدر، نقش رویدادهای روز و فعالیتهای سیاسی بسیار کمرنگ و حتی بیرنگ جلوه میکند. البته این خصوصیت، اشعار او را از آفت تاریخ مصرفدار بودن مصون داشته و از سوی دیگر نشان از این دارد که او برخلاف برخی شاعران و نویسندگان همعصرش، بیش از آنکه بهدنبال پیروی از مد روز یا هیجانات کاذب باشد، بر خط فکری و اصول اخلاقی منحصر بهخود متمرکز بوده است. اصولی که دقیقا در راستای اصول پدر قرار داشت و حتی تعدادی از اشعار او نظیر «جولای خدا» یا «یاد یاران»، دقیقا ملهم از مقالاتی است که توسط اعتصامالملک در مجله بهار چاپ شده بود. در واقع پیوند پروین با پدر و تاثیر ژرفی که از افکار و اهدافش میگرفت کاملا غیرقابل انکار است و شاید به دلیل همین وابستگی فکری و عاطفی باشد که پس از مرگ اعتصامالملک، دختری که رویدادهای زندگی شخصی به هیچ وجه در اشعارش بازتاب نمییافت، در سوگ پدر این ابیات را رج میزند:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل/ تیشهای بود که شد موجب ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند / مرگ، گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من.
فرزندان پروین
در بطن نقد اشعار پروین، بحث بیهودهای که همواره وجود داشته، زنانه یا مردانه بودن اشعار اوست. عدهای اشعار پروین را فاقد ظرایف زنانه دانسته و او را یک ناصر خسروی مونث با ابعاد فکری کمعمقتر لقب دادهاند. در سوی دیگر هم بودهاند کسانی که سرودههای این شاعر را سرشار از مفاهیم زنانه شمرده و گواه سخن خود را استفاده شاعر از مناظراتی که شخصیتهای آن اشیایی نظیر نخ و سوزن یا عدس و ماش هستند؛ قرار دادهاند. البته نگاهی که عدس و ماش را مستقیم به آشپزخانه سنجاق میکند و زن را هم بلافاصله پشتبندش، خود به شدت زمخت و مردانه است و در دفاع از ظرایف زنانه اشعار پروین هیچ معنی و مفهوم یا کاربردی ندارد. حقیقت اینجاست که اشعار پروین در مفهوم واقعی خود نه زنانه هستند و نه مردانه و نگاهی که او به دنیای پیرامونش دارد، نگاهی انسانگرایانه است نه جنسیتگرایانه. ابیات پروین چه به لحاظ ظاهر و چه معنی، بسیار ساده و بیپیرایهاند و بدون نیاز به شرح و تفسیر، حقیقت را کف دست ما میگذارند. او هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نبود و راه رهایی از تمام این خطکشیهای بیمعنی و سوءتفاهمهای بیهوده را آگاهی هر دو طیف، از طریق آموختن علم و دانش میدانست. اشعاری نظیر «فرشته انس» اگرچه در ظاهر زنان را در کانون توجه قرار داده اما در باطن پتکی هستند که سنگ خارای تفاوتهای خودساخته و بیمعنی میان زن و مرد را در هم میشکنند و بزرگی و فضل را منوط به فرهیخته بودن میکنند نه زن یا مرد بودن.
چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا /که داشت میوهای از باغ علم، در دامان.
پروین همانند مادری است که فرزندان نداشته خود را به دانش اندوزی تشویق میکند و آنها را از تقلید کورکورانه و ظاهربینی باز میدارد. شعر او خواننده را با رنگ و فن و جادوی کلمات، مفتون و محسور نمیکند. چرا که چنین خوصیاتی را در تار و پود خود پنهان ندارد. در عوض او را به احترام وا میدارد چون در عین اخلاقی بودن، از شعار به دور است و به همین سبب بر دل مینشیند. باید اعتراف کرد در لابلای ابیات یگانه دیوان او بسیار بیشتر از داستانهای کوتاه و حتی رمانهای امروز ادبیات ما، قصه و ماجرا وجود دارد و این ویژگی در مناظراتش برجستهتر به نظر میرسد. به قول ملکالشعرای بهار او کسی است که فن فراموششده مناظره را احیا کرد و در دیوانش گستره وسیع و گوناگونی از افراد و اشیا به چشم میخورند که به گفتوگو و درد و دل با یکدیگر میپردازند. گفتوگوهایی که به فراخور داستان و پند و نکتهای که قصد بیان آن وجود دارد، تغییر میکنند و هرازگاه شکل متفاوتی به خود میگیرند. گاهی زندانی خستهای، عصیانگرانه از پلشتی ظاهربینان به زنجیری که او را به بند کشیده گلایه میکند و گاهی هم یک سیر بدبو به پیاز بدبوتری درس فروتنی و عدم عیبجویی میدهد. در نهایت پروین شاعری بود که بسیار ساده زندگی کرد و به همان سادگی شعر سرود، چه در سرودهها و چه در متن زندگی هیچگاه پا را از گلیم خود درازتر نکرد و همواره در مسیری که کاملا بر مبدا و مقصدش مشرف بود گام برداشت. با اینکه در زندگی قدر ندید اما دردهایش هیچ گاه به ناله بدل نشد و خیلی زود دنیای شاعری را با مرگی نابههنگام و تلخ وداع گفت.
سوتیتر:
پروین همانند مادری است که فرزندان نداشته خود را به دانش اندوزی تشویق میکند و آنها را از تقلید کورکورانه و ظاهربینی باز میدارد. شعر او خواننده را با رنگ و فن و جادوی کلمات، مفتون و محسور نمیکند. چراکه چنین خوصیاتی را در تار و پود خود پنهان ندارد. در عوض او را به احترام وا میدارد چون در عین اخلاقی بودن، از شعار به دور است