این هنرمند معتقد است گرانی بلیط کنسرتهای موسیقی سبب انحصار این هنر در حیطه مخاطبان مرفه جامعه میشود.
سهند آدمعارف
حمیدرضا نوربخش در آبان سال ۱۳۴۴ در شهر قم به دنیا آمد. پدر او با مكاتب آوازی پیشینیان آشنایی كامل داشت و با آخرین بازمانده آنان، استاد تاج اصفهانی دوستی پایدار داشت. حمیدرضا نوربخش، از محضر احمد عبادی بهره برد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق انجام داد. همزمان با تحصیلات دانشگاهی، توفیق شاگردی در محضر استاد بزرگ آواز ایران، محمدرضا شجریان را بهدست آورد. وی آلبوم «پرده عشاق» را با همكاری استاد فرامرز پایور ارائه كرده و همچنین در كنسرت گروه عارف با آهنگسازی استاد پرویز مشكاتیان بهعنوان خواننده همكاری كرده است. از او آثاری چون «آسمان» با گروه شهنازی و سرپرستی داریوش پیر نیاكان و «پنهان چو دل» با گروه شمس و به سرپرستی كیخسرو پورناظری منتشر شده است. نوربخش، در سال ۱۳۸۶ به همراه كیهان كلهر در تئاتر شهر پاریس به اجرای كنسرت پرداخت. او در زمستان ۸۸ هم به اتفاق كیهان كلهر كنسرتی را در چند كشور اروپایی و امریكایی برگزار كرد. نوربخش در سال ۸۶ كنسرتی را با پرویز مشكاتیان در تالار وزارت كشور برگزار كرد. حمیدرضا نوربخش، سمتهایی چون عضویت در هیات مدیره خانه موسیقی، عضویت در كانون خوانندگان سنتی خانه موسیقی، مدیر عاملی خانه موسیقی و عضویت در شورای عالی خانه هنرمندان را بر عهده داشته است. این هنرمند معتقد است گرانی بلیط کنسرتهای موسیقی سبب انحصار این هنر در حیطه مخاطبان مرفه جامعه میشود.
بیشتر مخاطبان موسیقی ایرانی از جوانان و دانشجویان کشور هستند که در عین کم درآمد بودن، با علاقه بسیار در کنسرتهای موسیقی حاضر میشوند. متاسفانه اکنون قیمت بلیتهای موسیقی تا حدی افزایش داشته که بسیاری از این دانشجویان و جوانان علاقهمند، قادر به تهیه بلیت کنسرتها نیستند. گاهی دیده میشود که قیمت یک بلیت کنسرت موسیقی به هشتصدهزار تا حتی دومیلیون تومان میرسد. آیا موسیقی تنها به قشر خاص و مرفه جامعه اختصاص دارد؟ آیا جوانان و دانشجویان علاقهمند به موسیقی توان پرداخت چنین مبالغ هنگفتی را برای حضور در یک کنسرت موسیقی دارند؟
امروز شاهد هستیم که بر قیمت بلیتهای کنسرت با بالا رفتن اجاره بهای سالنها و زیاد شدن هزینههای موجود، افزوده میشود. بسیاری گمان میکنند این پولها به جیب هنرمندان میرود، البته ای کاش اینگونه بود اما واقعیت این است که بخش زیادی از این پولها صرف هزینههای تحمیلی میشود.
ما در برگزاری کنسرتهایمان همواره تلاش کردهایم دچار افزایش قیمت بلیت نشویم و به این منظور در سالنهای بزرگ که هزینههای سرسام آوری را طلب میکنند هرگز کنسرت ندادهایم. این سالنها علاوه بر اجاره بهای سالن هزینههایی مانند، پارکینگ، سیستم صوتی و نیروی انتظامیرا جداگانه محاسبه میکنند. البته سالنها هم هزینههایی دارند اما این مبالغی که در حال حاضر برای اجاره بها از گروههای موسیقی دریافت میکنند بسیار زیاد است.
تنها سالن مناسب در تهران برای برگزاری کنسرت تالار وحدت است اما وضع در شهرستانها کمیمتفاوت است. یادم میآید کنسرتی در تبریز و سالن 600 نفری مجتمع پتروشیمی این شهر برگزار کردیم که این سالن چه از نظر صدا دهی و چه از نظر میزان گنجایش تماشاگران مناسب بود. در این کنسرت قیمت بلیت را ارزان در نظر گرفتیم تا مخاطبان بتوانند بهراحتی از اجرا لذت ببرند اما گروه با ضرر مواجه نشد چون تعداد اجراهایمان را افزایش دادیم. بله در شرایط حاضر میتوان بهای بلیت را ارزان در نظر گرفت و با افزایش تعداد اجراها ترتیبی داد تا درآمد گروه تامین شود.
این است که امکان ارائه هنرشان را ندارند. یکی از مهمترین و موثرترین چیزهایی که به هنرمند کمک میکند تا کارش شبیه خودش بشود، ارائه اثر است.
این موضوع در کنار بازتابهایی که در قبال آثارش میبیند اهمیت دارد. من تصور نمیکنم که بجز این راه دیگری وجود داشته باشد. حتی در مورد شخصی مثل مرحوم استاد شجریان، یکی از آفتهای زمانه ما این است که امکان کار مداوم وجود ندارد. امروز ما داریم با کسانی –خوانندگان قدیم- مقایسه میشویم که هیچ وقت امکانات آنها را نداشتهایم. اول اینکه در دوره ما هیچ تریبونی برای آواز خواندن وجود ندارد. دوم اینکه وقتی کاری نمیکنیم، بازخوردی هم ندارد در این صورت چه طور باید انتظار درخشیدن وجود داشته باشد و صد درصد هم خودمان باشیم؟ در دوره گلهای رادیو آقای شجریان و دیگران موظف بودهاند که ماهی یکی دو آواز تحویل دهند.
من اصلا تدریس این شیوه را در بهوجود آمدن این شرایط دخیل نمیدانم. این اقبال به شجریان بیشتر به دلیل جذبهای است که ایشان داشتند. در طول تاریخ هیچ وقت اتفاق نیفتاده که یک آدمی اینقدر جاذبه داشته باشد. شما ببینید الان نه تنها در هنر موسیقی بلکه در میان هنرمندان دیگر هم معدل هنر ایرانی شجریان بود. حتی چهرههای سینمایی هم به اندازه ایشان مقبولیت ندارند. هیچ آدمی را در هیچ رشتهای نمیتوان با شجریان مقایسه کرد. اینها مجموعهای است که همه را میکشاند به سمت ایشان، بهویژه آوازخوانان را.
ما پیش از این نیز پیگیریهایی درمورد بحث بیمه هنرمندان و همچنین بیماریهای خاص کردهایم. هنرمندانی که دچار مشکل بودند، به ما مراجعه کردهاند و ما با تمام توانمان، بهطور مرتب در تمام این سالها کارهای بیمهای آنها را پیگیری کردهایم و سعی کردهایم در بحث بیمه تکمیلی، هزنههای درمان و بهخصوص در مورد صندوق اعتباری هنر، از مراکز مختلف کمک بگیریم و تا کنون کارهای زیادی در این زمینه انجام دادهایم که نمیتوانستیم و نمیتوانیم در این زمینهها اطلاعرسانی کنیم. این کار، درست نیست اما مرتبا این اتفاق افتاده است و هنرمندان عزیزی که دچار مشکلات اینچنینی هستند که همه ما میدانیم در این زمینه، هم بحث درمان مطرح است و هم بحث هزینههای بسیار گزافی که معمولا در اینگونه بیماریها گریبانگیر هنرمندان میشود. همواره در حد توانمان تلاش کردهایم.
صددرصد که تمایل داریم صداهای مختلف شنیده شوند. ما باید بتوانیم تفکر جمعی را غالب کنیم؛ اصولا تفکر جمعی پذیرفته شده است. همواره وقتی مسائل به صورت شخصی مطرح شوند، تفکرات و مدیریت نیز شخصی میشوند و احساس میشود که اتفاقها به سمت دیکتاتوری پیش میروند. طبیعتا ممکن است نارضایتی به وجود آید اما طبیعتا عقل جمعی کمتر اشتباه میکند. فعالیتهای صنفی ، همواره و به صورت طبیعی با اینگونه مسائل دست به گریبان هستند و این مساله ذات فعالیتهای صنفی است و من ایرادی در وجود منتقد نمیبینم. به هر حال عدهای منتخب و وارد صنف میشوند. این افراد نگرش و تفکری دارند که با تفکر عدهای دیگر متفاوت است. این تلاقی و تعاطی افکار، الزاما اتفاق بدی نیست؛ انتقاد اقدامی خوب و پیشبرنده است اما تخریب، بد است. آنچه که ما درخواست داشتیم و در زمینه آن تلاش کردیم، این بوده است که منتقدان عزیز تشریف بیاورند و در مشارکت داشته باشند. بهتر است به جای اینکه ما فقط نظارهگر باشیم و انتقاد کنیم، مشارکت داشته باشیم. ما طرفدار مشارکت فعال هستیم؛ یعنی معتقدیم منتقد ما نیز تفکری دارد که آن را عرضه میکند. انتظار ما از منتقدان خانه موسیقی، این بوده و هست؛ دوستانی که علاقهمند هستند، حرفی برای گفتن دارند، انگیزه و طرحی دارند بیایند و آنها را عرضه کنند.