هنگامی که با برخی از دوستام در ییل ملاقاتی شانسی داشتم، فهمیدم که آن ها به همراه برخی دیگر یک نگارخانه مشارکتی به نام نگارخانه ما راه انداخته اند. بنابراین به آن ها پیوستم و فضایی را برای این کار تمیز کردیم، سیم کشی کردیم و نقاشی ها را بر دیوارها آویختیم. این راهی است برای هنرمندان جوان که در ابتدای کار شناخته شوند. ما هر یک پیش از آن که نگارخانه از هم بپاشد نمایشگاهی در آن جا برپا کردیم
برگردان: علی فراهانی
جنت فیش را امروز به عنوان یکی از مهمترین نقاشان طبیعت بی جان می شناسند که هنوز زنده است. نقاشی های او نشان از مطالعه عمیقش در زمنیه نقاشی اشیای شیشه ای، میوه و گل ها، که در یک صحنه پیچیده از نظر نور،اتمسفر و رنگ در کنار هم قرار گرفته اند، دارد. جنت فیش، زاده سال 1938 بوستون ماساچوست است اما در جزیره برمودا بزرگ شده است. پدر بزرگ او یک نقاش امپرسیونیست بود و مادرش یک مجسمه ساز و شاعر بود. او در سن نوجوانی به عنوان دستیار مجسه سازی به نام بی لانگ فعال بود. بعد ها جنت فیش در کالج اسمیت در ماساچوست به تحصیل مجسمه سازی و چاپ هنری پرداخت و درجه کارشناسی خود را در سال 1960 اخذ کرد. او سپس به ادامه مطالعه هنری خود در دانشگاه ییل پرداخت. در این دانشگاه با هنرمندانی مانند ریچارد سرا، چاک کلوز، نانسی گریوز، ب ر ایس ماردن، و سیلویا ماگنولد همکلاس بود. او در سال 1963 درجه دکترای خود را از ییل اخذ کرد و انجا را ترک کرد. جیل کورنبلی، نگارخانه دار، نخستین حامی فیش بود و البته در نخستین نمایشگاهش در نگارخانه خود موفق شد همه نقاشی های فیش را به فروش رساند. موفقیت فیش موجب شد تا در طول سال ها نگارخانه های زیادی در نیویورک مانند نگارخانه رابرت میلر، نگارخانه بروگنیشت و نگارخانه دی سی مور که اکنون نیز با فیش همکاری می کند، آثارش را به نمایش گذارند. اثار جنت فیش در موزه های زیادی نیز به نمایش گذاشته شده است و مجموعه دارهای خصوصی آثارش را در مجموعه های خود گنجانده اند. در سال 1982 موزه هنر دلور از او تقدیر کرد و آثارش را در نمایشی انفرادی ارایه کرد. آثار این هنرمند اکنون جزئی از مجموعه موزه های مطرح جهان از جمله موزه متروپلیتن نیویورک، موزه ویتنی هنر آمریکا، انیستیتو هنر شیکاگو، موزه هنر کلولند، موزه هنر دالاس و آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا است. با این هنرمند درباره سویه های اقتصادی فعالیت هنری اش گفت و گویی انجام شده که برگردان آن را در ادامه می خوانید.
من خوانده ام که شما هنگامی که نخستین نمایشگاه خود را در نیویورک برگزار کردید همه آثارتان به فروش رسید حتی پیش از آنکه در های نمایشگاه باز شود، ایا این به واقع رخ داده است ؟
اوه، آن نخستین نمایشگاه من نبود، بلکه نخستین نمایشگاه من در کورنبلی بود، آنقدر ها هم زود نبود، اما آنها کارشان را خیلی خوب انجام دادند. نقاشی ها هم البته بسیار ارزان بودند. بله، آن نمایشگاه نخست بسیار خوب برگزار شد. اما من هم برای مدتی بود که نقاشی می کردم، در این رشته درس خواندم و آثارم را در نگارخانه مشارکتی به نمایش گذاشته بودم.
آیا شما از نگارخانه مشارکتی به عنوان سکوی تمرین پس از دانشگاه استفاده کردید ؟
نه، من در نیویورک به شکل اساسی فقط نقاشی می کردم و سعی می کردم سرم را از سطح آب بالاتر نگه دارم و هنگامی که با برخی از دوستام در ییل ملاقاتی شانسی داشتم، فهمیدم که آنها به همراه برخی دیگر یک نگارخانه مشارکتی به نام نگارخانه ما راه انداخته اند. بنابراین به آنها پیوستم و فضایی را برای این کار تمیز کردیم، سیم کشی کردیم و نقاشی ها را بر دیوارها آویختیم. این راهی است برای هنرمندان جوان که در ابتدای کار شناخته شوند. ما هر یک پیش از آنکه نگارخانه از هم بپاشد نمایشگاهی در آنجا برپا کردیم. از آنجا من به نگارخانه خیابان مرسر پنجاه و پنج رفتم و هکاری ام با آنها در فاصله زمانی کمی پس از نگارخانه ما آغاز شد. من نمایشگاهی آنجا داشتم و دلالان نگارخانه های فعال بازار هنر را به نمایشگاه دعوت کردم. از آنجا بود که نمایشگاه نگارخانه کورنبلی پی ریزی شد.
بنابراین جیل کورنبلی با آثارت به اندازه کافی تحت تاثیر قرار گرفت که به تو نخستین نمایشگاهت در یک نگارخانه فعال در بازار هنر را پیشنهاد کند؟ او چه برنامه ریزی برای فروش آثار نو پیش از آنکه در های نمایشگاه باز شود داشت؟
من نمی دانم که آنها چگونه آثار را پیش از افتتاح نمایشگاه فروختند. این داستان جذابی است، به گمانم. آنها در زمان افتتاح آثار را فروختند. من فکر می کنم، به احتمال زیاد، عواملی وجود دارد که موفقیت یک نمایشگاه را تضمین می کند، نخست، این است که آثار به شکل باور نکردنی ارزان بودند. بعد از آن من هنرمندی جدید بودم و مالک نگارخانه یک فروشنده ماهر بود. بهترین چیز این بود که منتقدان یادداشت های خوبی در مورد من نوشتند.
آیا این همان عاملی بود که باعث شد به خود بگویی، خوب، من می توانم زندگی حرفه ای از راه هنر داشته باشم؟
خوب، نه، این جوری نبود. حتی اگر من همه کارهایم را می فروختم، باز پول کافی برای زندگی بدست نمی آوردم. بنابراین به انجام کارهای نیمه وقت ادامه دادم. اما رفته رفته فروخته شدن کارهایم آسانتر شد. همچنین من به واقع نمی خواستم برای استمرار زندگی ام به فروش آثارم در نگارخانه وابسته شوم زیرا نمی خواستم تحت تاثیر آنچه آنها می خواستند در هنرم قرار گیرم.بنابراین برای مدتی طولانی به کارهای نیمه وقتم ادامه دادم و نتیجه اش هم این بود که به اندازه کافی پول جمع می کردم که صاحب خانه اسبابم را در خیابان نریزد، اگر که نقاشی هایم به فروش نمی رفت.
شما می توانستید در کورنبلی سالی یکبار نمایشگاه داشته باشید؟
بله، هنگامی که من در کورنبلی بودم سالی یک بار نمایشگاه داشتم.
شما به تازگی نمایشگاهی انفرادی از آثار خود در نگارخانه دی سی مور برپا داشتید، این نمایشگاه چگونه بود ؟
فکر می کنم، عالی بود.
آیا تعداد بازدید کنندگان زیاد بود؟
همه دوستانم برای مراسم گشایش نمایشگاه آمده بودند بنابراین بازدیدکنندگان زیاد بودند، من فکر می کنم که خیلی بود.
اکنون چند وقت است که با نگارخانه دی سی مور همکاری می کنی؟
مدتی هست که با آنها کار می کنم ؛ چندسالی هست که با آنها کار می کنم. پیش از این که با آنها کار کنم، با نگارخانه گریس بورنیشت کار می کردم. آخرین نمایشگاهی که با گریس بورنیشت داشتم مال سال 1995 است. پیش از آن هم با نگارخانه رابرت میلر کار می کردم و پیش از آنها هم با نگارخانه کورنبلی کار می کردم.
آیا نگارخانه کورنبلی نخستین نگارخانه ای بود که شما با آنها کارکردید؟
من پیش از همه با دو نگارخانه مشارکتی به نام های نگارخانه ما و نگارخانه خیابان مرسر پنجاه و پنج کار می کردم.
شما وقتی با نگارخانه دی سی مور همکاری خود را شروع کردید که نگارخانه گریس برونیشت تعطیل شد؟
بله این نگارخانه وقتی که گریس برونیشت بازنشسته شد، تعطیل شد.
و شما چرا نگارخانه دی سی مور را پس از آن برگزیدید؟
من به اطراف خودم نگاه کردم، این خیلی ساده بود زیرا مور فضا را تسخیر کرده بود و این به واقع یک تصمیم ساده بود.
نگارخانه دی سی مور در ارایه چه نوع هنری متخصص است؟
بریجیت مور گروهی ترکیبی از هنرمندان دارد. این چیزی است که من در کار او می پسندم. او نمونه های مختلفی از هنر را ارایه می کند، نه فقط یک نوع خاص را. من با او بسیار راحت تر هستم تا هنگامی که دلالان هنری به آثارم می نگرند.
آیا او به شکل فعالی به دنبال هنرمندان جدید است؟
خوب البته او در ابتدای راه است اما حالا او هنرمندانی را در اختیار دارد که می خواهد ارایه شان کند. او پیش از آنکه کار خود را آغاز کند در نگارخانه دیگری فعالیت می کرد و برخی از هنرمندان از آنجا با او آمده اند، و تا کنون او هنرمندان دیگری را هم در نگارخانه اش جمع کرده است. اما من فکر می کنم آنها پیش از آنکه هنرمند جدید را بپذیرند از آنجایی که هیچ نگارخانه ای نمی تواند آثار افراد زیادی را نمایش دهد، بسیار در این مورد فکر می کنند.
آیا شما قصد داشتید، هنگامی که در دهه 60 میلادی از ییل فارغ التحصیل شدید و به نیویورک آمدید، یک هنرمند حرفه ای شوید؟
من همیشه دلم می خواست که یک هنرمند باشم. من فکر نمی کردم که بتوانم بر این پایه زندگی ام را بنا کنم، اما همیشه برای آنکه هنرمندی حرفه ای شوم برنامه ریزی می کردم. در آن زمان در دهه شصت، برای زنان سخت بود که هیچ شغلی دیگری غیر از تدریس دست و پا کنند. بنابراین من به نیویورک آمدم که فکر می کنم بهترین کاری بود که می توانستم انجام دهم، هرچند که بسیار سخت هم بود و تنها کارهای نیمه وقت داشتم.
کجا ها به این شغل تدریس نیمه وقت می پرداختی؟
نه، من به نقاشی محموله های خسارت دیده صابون برای بلومینگدیل و نوشتن نامه های دوست مکاتبه ای برای گروه ها می پرداختم. مدتی هم به عنوان دستیار پزشک کودکان کارکردم. در واقع هر کاری که پیش می آمد انجام می دادم.