برای دههها، درآمد ارزی در اقتصاد ایران مترادف با فروش نفت بود. اما در شرایطی که تحریمهای نفتی و افت سرمایهگذاری داخلی، توان درآمدزایی دولت را فلج کرده، گردشگری بهعنوان یک منبع درآمدی جایگزین و متنوعساز در حال مطرح شدن است. این تغییر نگرش، از نگاه نمادین به گردشگری بهعنوان یک فعالیت تفننی، آن را به یک راهبرد اقتصادی با ظرفیت تولید ثروت، اشتغال و پایداری اقتصادی تبدیل کرده است.
برای دههها، درآمد ارزی در اقتصاد ایران مترادف با فروش نفت بود. اما در شرایطی که تحریمهای نفتی و افت سرمایهگذاری داخلی، توان درآمدزایی دولت را فلج کرده، گردشگری بهعنوان یک منبع درآمدی جایگزین و متنوعساز در حال مطرح شدن است. این تغییر نگرش، از نگاه نمادین به گردشگری بهعنوان یک فعالیت تفننی، آن را به یک راهبرد اقتصادی با ظرفیت تولید ثروت، اشتغال و پایداری اقتصادی تبدیل کرده است.
برخلاف درآمدهای متمرکز نفتی که بیشتر در سطح دولت یا کلانشهرها رسوب میکنند، گردشگری بهصورت لایهلایه در سراسر کشور پخش میشود. از فروشندگان صنایعدستی گرفته تا خدمات حملونقل و اقامتگاههای بومگردی، زنجیرهای از مشاغل شکل میگیرد که باعث گردش پول در مناطق کمتر برخوردار و افزایش تابآوری اقتصادی محلی میشود.
سه عامل اصلی سد راه توسعه گردشگری در ایران هستند: پیچیدگیهای صدور ویزا، تصویر منفی بینالمللی از ایران در رسانهها و ضعف در زیرساختهای نرم. حتی اگر جاذبههای طبیعی و فرهنگی کشور قابلتوجه باشند، تا زمانی که روایت بیرونی از ایران با «عدم امنیت» و «محدودیتهای آزادی» گره خورده باشد، ایران مقصد جذابی نخواهد شد.
زیرساختهای نرم مانند آموزش نیروی انسانی، سیستمهای رزرواسیون آنلاین و اطلاعرسانی چندزبانه، حلقههای گمشده توسعه گردشگری هستند. بدون این ابزارها، نهتنها جذب گردشگر خارجی دشوار است، بلکه سرمایهگذاری داخلی نیز با ریسک بالا همراه خواهد بود. بنابراین، اولویت باید بر ارتقاء استاندارد خدمات و ارتباطات بینالمللی متمرکز شود.
گردشگری برخلاف بسیاری از صنایع دیگر، به سرمایهگذاری کلان نیاز ندارد و بیشتر به میراث فرهنگی و منابع طبیعی تکیه دارد؛ مؤلفههایی که در بسیاری از مناطق روستایی و دورافتاده ایران به وفور یافت میشود. از همین رو، این صنعت میتواند فرصتهای شغلی متنوع و پایدار در این نواحی ایجاد کند و مانعی در برابر مهاجرت معکوس از روستاها به شهرها باشد.
اگر سیاستگذاریها بهدرستی صورت گیرد، وامهای کمبهره و مشوقهای مالیاتی میتوانند سرمایههای خرد را به سمت احداث اقامتگاههای بومگردی یا فعالیتهای مکمل هدایت کنند. این مشارکت عمومی، گردشگری را به بستری برای توانمندسازی محلی تبدیل خواهد کرد.
با توجه به محدودیت منابع مالی دولت، بهترین راهبرد، ایفای نقش اهرمی و کاتالیزوری است، نه صرفاً نقش مالکیتی. تسهیل شرایط سرمایهگذاری، ایجاد بستر قانونی شفاف و ارائه تضمینهای حمایتی برای جذب سرمایهگذار خصوصی بسیار مؤثرتر از تصدیگری مستقیم دولت خواهد بود. مدلهای موفق مشارکت عمومی ـ خصوصی نشان میدهند که ترکیب منابع دولتی با بهرهگیری از تخصص بخش خصوصی میتواند منجر به ساخت زیرساختهای با کیفیت و پایدار شود.
برندسازی گردشگری بدون روایت واحد و تصویر مثبت در اذهان جهانی ممکن نیست. ایران باید تصمیم بگیرد که چه چهرهای از خود را به جهانیان عرضه کند و بر همان اساس محتوای رسانهای تولید کند. رویکردهای کلاسیک و پرهزینه تبلیغات دیگر کارآمد نیستند.
اگرچه روایتهای رسانهای اهمیت دارند، اما تجربهی عینی گردشگر در مقصد، تعیینکننده اعتبار برند است. تضاد میان تصویر تبلیغشده و واقعیت موجود (مانند معطلی در مرز، نبود سرویس ارزی یا ضعف در خدمات) میتواند اعتمادسازی را نابود کند. برای حل این مسئله، باید هم مقررات بروکراتیک ساده شود و هم حقوق گردشگر به رسمیت شناخته شده و اجرایی گردد.
صنعت گردشگری در ایران، نه یک انتخاب تجملی یا جایگزین موقت، بلکه یک موتور بالقوه توسعه پایدار است. این صنعت میتواند همزمان سه هدف کلیدی را محقق کند: ارزآوری، اشتغالزایی منطقهای و متنوعسازی منابع درآمدی کشور. اما شرط موفقیت آن، عبور از نگاه سطحی و ایجاد زیرساخت نهادی، مدیریتی و فرهنگی هماهنگ است. بدون اصلاحات ساختاری، ظرفیتهای بالقوه این حوزه همچنان روی کاغذ باقی میماند.