علی زراندوز
رئیس اتحادیه طباخان با اعلام این که در حال حاضر بلیت بازدید از موزه تاریخی و ملی کل و پاچه، به بیش از 1 میلیون و 200 هزار تومان رسیده است، با حسرت خاصی به خبرنگاران گفت: “یادش بخیر … انگار همین دیروز بود، ولی چهل سال از روزی گذشت که بنده اعلام کردم قیمت یک دست کله و پاچه مرغوب ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است! ای کاش قدر قیمت های چهل سال قبل را بیشتر می دانستیم و این قدر در آن زمان برای کله و پاچه ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی غرغر نمی کردیم.” وی در پاسخ سوال یکی از خبرنگاران که از وی پرسید: “در حال حاضر کله و پاچه با چه قیمتی عرضه می شود؟” پاسخ داد: “در حال حاضر قیمت هر دست کله و پاچه مرغوب بیش از 1 میلیارد و دویست میلیون تومان است که البته قیمت آن هر لحظه و با نوسان نرخ ارز، طلا، بیت کوین، شاخص بورس نیویورک و البته تحولات ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی در نوسان است!” وی همچنین از درخواست تشکیل موزه ملی سیراب و شیردان برای بازدید طبقه کم درآمد جامعه خبر داد و ابراز امیدواری کرد با این پیشنهاد موافقت شده و یک دست سیراب و شیردان برای نمایش در این موزه با ردیف بودجه دولتی خریداری و در اختیار این اتحادیه قرار گیرد!
***
چهل سال پس از آنکه برخی اخبار مربوط به ممنوع الپرواز داخلی بودن برخی هنرمندان و بازیگران در خبرگزاری های داخلی منتشر شد، یک مقام نه چندان مسئول که نمی خواست نامش فاش شود به صورت تلفنی به یکی از خبرنگاران هنری جراید اعلام کرد کلا هر گونه ارتفاع گرفتن برای هنرمندان مساله دار ممنوع بوده و از این رو، از این به بعد حتی رفتن به ارتفاعات دربند و درکه هم برای این هنرمندان ممنوع می باشد! وی در توضیح دلیل این تصمیم گفت: “ما به تجربه دریافتیم که برخی از این هنرمندان به ما مسئولان و دستورالعمل های مان نگاه از بالا به پایین دارند و به همین خاطر هم تصمیم داریم همین جا روی زمین نگهشان داریم تا با رفتن به ارتفاع جوگیر نشده و باز روی حرف ما حرف نزنند!” وی همچنین این شایعه را که هنرمندان مساله دار، نمی توانند در طبقات بالای آپارتمان ها و برج های داخل کشور خانه اجاره کرده یا بخرند؛ گفت: “این البته تا امروز یک شایعه بی اساس بوده است؛ ولی بد فکری هم نیست ها!”
***
سید عباس عراقچی پس از آنکه بادبادک نوه اش در جشنواره بادبادک های نونهالان، پس از وزش بادی پرسرعت سقوط کرد، به افرادی که برای تماشای بادبادک سقوط کرده دور وی و نوه اش جمع شده بودند، گفت: “من بارها به نوه ام و بادبادکش و حتی نخ بادبادکش توصیه کرده بودم که نباید این قدر بالا بروند و لازم است با جریان های پرفشار گفتگو شود، ولی آنها به توصیه های ما توجه نکرده و سقط کردند!” پس از این سخنان، وی که تازه متوجه قیافه متعجب جمعیت دور و برش یعنی بچه ها و والدین بادبادک باز آنها شده بود، گفت: “شرمنده… بعد از این همه سال بازنشستگی، باز من فکر کردم در یکی از نشست های خبری بعد از سقوط بشار اسد هستم!”