اجتماعی 28 فروردین 1404 - 3 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نوآوران در گفت و گو با عضو هیئت علمی دانشگاه بررسی می کند

کابوس ریزگردها

باد، این‌بار بی‌رحم‌تر از همیشه وزید. خاک‌آلود، خشمگین و بی‌رحم. از سرزمین‌های دیگر برخاست، از دشت‌های بی‌پوشش عربستان و عراق و خیز برداشت به سوی جنوب زخمی ایران. اهواز، حمیدیه، آبادان، سوسنگرد و چندین شهر دیگر، چشم در چشم موجی از گرد و غبار نشستند. هوایی که باید منبع حیات باشد، به قاتلی خاموش بدل شد. مردم از خانه‌ها بیرون نیامدند، اما غبار از پنجره‌ها هم عبور کرد، از ماسک‌ها، از ریه‌ها و بر جان نشست.

ریزگرد ها

سمیرا حسین پور

باد، این‌بار بی‌رحم‌تر از همیشه وزید. خاک‌آلود، خشمگین و بی‌رحم. از سرزمین‌های دیگر برخاست، از دشت‌های بی‌پوشش عربستان و عراق و خیز برداشت به سوی جنوب زخمی ایران.
اهواز، حمیدیه، آبادان، سوسنگرد و چندین شهر دیگر، چشم در چشم موجی از گرد و غبار نشستند. هوایی که باید منبع حیات باشد، به قاتلی خاموش بدل شد. مردم از خانه‌ها بیرون نیامدند، اما غبار از پنجره‌ها هم عبور کرد، از ماسک‌ها، از ریه‌ها و بر جان نشست.
این بار دیگر فقط آلودگی نبود؛ یک فاجعه بود. غلظت ذرات معلق PM10 در اهواز به عدد باورنکردنی ۶۷ برابر حد مجاز رسید؛ چیزی شبیه به استنشاق آتش. رنگ «قهوه‌ای» وضعیت هوا، نه رنگی از طبیعت که زنگ خطر مرگ شد. مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شدند، ادارات به دورکاری رفتند و مردم دسته‌دسته به مراکز درمانی هجوم آوردند. کودکانی که سرفه‌های خشک‌شان خواب را از خانواده‌ها ربود، سالمندانی که از نفس افتادند و مادرانی که چشم‌شان به آسمان خاکستری دوخته شد، بی‌هیچ امیدی برای آبی شدن آن.
این روزها در خوزستان، هوا دیگر بوی زندگی نمی‌دهد. پنجره‌ها که باز می‌شوند، هوایی خاکستری به داخل می‌خزد، به سرفه می‌اندازد، چشم را می‌سوزاند و نفس را سنگین می‌کند.
آسمان اهواز، آن‌قدر قهوه‌ای شده که آفتاب در آن گم است. هوا نه تنها قابل تنفس نیست، بلکه عملاً به مرز خطرناک رسیده؛ با غلظتی از ذرات معلق که طبق گزارش رسمی، در برخی نقاط به ۶۷ برابر حد مجاز رسیده است.
مردم در خانه‌ها پناه گرفته‌اند، مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده‌اند و خیابان‌ها زیر لایه‌ای از غبار سنگین خالی از جنب‌وجوش‌اند. این روزها دیگر گرد و غبار فقط مهمان ناخوانده نیست، بلکه بلایی‌ست که نفس را با خود می‌برد.

*بیمارستان‌ها؛ پناه مردم از خشم ریزگردها
در اهواز و حمیدیه، اورژانس‌ها شلوغ‌اند. کودکانی که از تنگی نفس به گریه افتاده‌اند، سالمندانی که سرفه‌های خشک قطع‌شدنی ندارند و زنانی که با چشم‌هایی قرمز و ماسک‌های نم‌دار به دنبال هوای تازه‌اند، در صف انتظار برای درمان ایستادند.
براساس اعلام دبیر کارگروه اضطرار آلودگی هوای خوزستان، تمام مراکز آموزشی و ادارات استان در روز سه‌شنبه ۲۶ فروردین غیرحضوری شد. تصمیمی که برای حفظ جان مردم ضروری بود، اما همه می‌دانند این فقط مُسَکن است؛ نه درمان.
ریزگردهایی که حالا در شهرهای جنوبی ایران جولان می‌دهند، فقط گرد و غبار ساده نیستند. این‌ها پیامد سال‌ها بی‌توجهی‌اند؛ به طبیعت، به آب، به پوشش گیاهی و به روابط دیپلماتیک منطقه‌ای. این گرد و خاک از دل بیابان‌های بی‌پوشش عراق، سوریه و عربستان برخاسته، از مسیر بادهای غربی گذر کرده و بی‌هیچ مانعی بر سر مردم ما فرود آمده است.
اگر تالاب‌ها خشک شوند، اگر زمین‌های کشاورزی رها شوند، اگر جنگل‌کاری متوقف شود و اگر حق‌آبه‌ها داده نشود، نتیجه‌اش همین می‌شود که امروز داریم می‌بینیم مردم در حال خفه شدن و آسمانی که دیگر آبی نیست.
ریزگردها به ما یادآوری می‌کنند که طبیعت، هرگز بی‌پاسخ نمی‌ماند. اگر آب را ببندیم، درخت را قطع کنیم، خاک را رها کنیم و هوا را آلوده کنیم، در نهایت این ما هستیم که در سیلاب، خشکسالی یا غبار خفه می‌شویم.
امروز جنوب ایران، چشم به تدبیر دارد. تدبیری که شاید کمی دیر از راه برسد، اما اگر نرسد، خیلی چیزها برای همیشه از دست می‌رود.
در همین خصوص به گفت و گو با پرفسور حسین آخانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و کارشناس محیط زیست پرداختیم.
وی گفت: پدیده ریزگردها سال‌هاست که با جنوب ایران خو گرفته است، اما آن چه در روزهای اخیر رخ داد، تنها یک پدیده طبیعی نبود؛ زنگ هشداری بود برای همه ما که چه بر سر این اقلیم آمده است. ریزگردهایی که از بیابان‌های خشک‌شده عراق، سوریه و عربستان به خوزستان هجوم می‌آورند، حاصل سال‌ها بی‌توجهی به اکوسیستم‌های منطقه‌ای، مدیریت نادرست منابع آب و البته، نابودی پوشش گیاهی هستند.
آخانی افزود: همسایگان ما طی سال‌های گذشته نه‌تنها در مسیر احیای زیست‌بوم‌های‌شان گام برنداشته‌اند، بلکه گاه با پروژه‌هایی چون سدسازی‌های بی‌رویه و خشک‌کردن تالاب‌ها، به نابودی زیست‌محیطی دامن زده‌اند و سهم ما، تنفس در غباری‌ست که دیگر از مرز نمی‌گذرد، از ریه‌ها می‌گذرد.

*ریزگردها فقط غبار نیستند؛ سم خاموش‌اند
این عضو هیئت علمی دانشگاه تاکید کرد: ذرات PM10، ذرات معلقی با قطری کمتر از ۱۰ میکرون‌اند؛ آن‌قدر کوچک که می‌توانند از راه بینی و دهان عبور کرده و به عمق ریه‌ها برسند، اما مشکل به این جا ختم نمی‌شود. این ذرات به راحتی می‌توانند وارد جریان خون شوند و از آن جا به قلب، مغز و دیگر اعضای حیاتی بدن برسند. این یعنی آلودگی هوا، فقط مشکل ریه نیست؛ یک تهدید برای تمام بدن است. در جهان، آلودگی هوا سالانه میلیون‌ها نفر را به کام مرگ می‌برد؛ مرگی خاموش، تدریجی و بی‌سر و صدا. ریزگردها بخشی از همین بحران جهانی‌اند که در کشور ما با شدت بیشتری رخ می‌دهد، چون ما روی خط زلزله‌ اقلیمی قرار داریم.
آخانی اظهار داشت: سازمان بهداشت جهانی مدت‌هاست هشدار داده که آلودگی هوا در سطح بالا، دومین عامل مرگ‌ومیر غیرواگیر در جهان است. بیماری‌هایی چون سکته قلبی و مغزی، سرطان ریه، بیماری انسدادی مزمن ریه، فشار خون و حتی افسردگی‌های مزمن، همگی با آلودگی هوا رابطه مستقیم دارند.

* کودکان، سالمندان و بیماران زمینه‌ای؛ قربانیان خاموش
وی مطرح کرد: در هر پدیده محیط‌زیستی، آسیب‌پذیرترین‌ها زودتر و شدیدتر آسیب می‌بینند. در موج اخیر گرد و غبار در خوزستان، بیمارستان‌های کودکان مملو از کودکانی شد که دچار تنگی نفس، سرفه‌های مکرر، تب و سردرد بودند. در عین حال، سالمندان و بیماران قلبی ـ عروقی هم وضعیت بحرانی‌تری پیدا کردند. بسیاری از آن‌ها با افت اکسیژن، فشار خون بالا یا بی‌ثبات و حملات قلبی به بیمارستان‌ها منتقل شدند. پزشکان گزارش داده‌اند که مراجعات اورژانسی نسبت به روزهای عادی تا 3 برابر افزایش یافته است.

*از خاک تا سرطان؛ خطری که باید جدی گرفت
شاید ریزگردها در نگاه اول تنها باعث سرفه یا آب‌ریزش بینی شوند، اما حقیقتی تلخ‌تر در پشت این علائم نهفته است. مطالعات نشان می‌دهد قرار گرفتن بلندمدت در معرض PM10 و PM2.5 احتمال بروز سرطان ریه، سرطان مری و سرطان معده را افزایش می‌دهد. ذرات معلق، نه تنها به سلول‌ها آسیب می‌زنند، بلکه باعث بروز التهاب مزمن و جهش‌های سلولی می‌شوند. زنان باردار نیز در معرض خطرهای مضاعف‌اند. تحقیقات علمی نشان داده که قرار گرفتن در معرض هوای آلوده در دوران بارداری می‌تواند منجر به تولد نوزادان کم‌وزن، زایمان زودرس و حتی بروز نقص‌های مادرزادی شود. در واقع، ریزگردها از همان آغاز زندگی، اثرات تخریبی خود را آغاز می‌کنند.

* خشکسالی و بی‌تدبیری مدیریتی
عامل اصلی ریزگردها نه فقط تغییرات اقلیمی، بلکه ترکیب خطرناک بی‌تدبیری و دیپلماسی ناکارآمد منطقه‌ای است. خشک شدن تالاب‌ها مانند هورالعظیم و هامون، رها شدن زمین‌های کشاورزی بدون پوشش گیاهی در کشورهایی چون عراق و سوریه، و ناتوانی در توافق‌های زیست‌محیطی منطقه‌ای باعث شده‌اند تا جنوب ایران در مرکز طوفانی از خاک قرار بگیرد. از سوی دیگر، اجرای پروژه‌های انتقال آب، سدسازی‌های گسترده و کاهش منابع آب زیرزمینی در ایران نیز خود در خشک شدن اراضی و مستعد شدن خاک برای بادبردگی نقش مهمی داشته‌اند. این چرخه اگر متوقف نشود، فقط بدتر خواهد شد.

*چه باید کرد؟
پاسخ این بحران، در تعطیل‌کردن موقتی مدارس و ادارات خلاصه نمی‌شود. برای مقابله با پدیده ریزگردها نیاز به یک برنامه ملی و منطقه‌ای داریم. برخی از اقدامات ضروری عبارت‌اند از: احیای تالاب‌های مرزی، به‌ویژه هورالعظیم و شادگان، با تامین حق‌آبه و جلوگیری از انتقال‌های بی‌رویه آب، توسعه دیپلماسی محیط‌زیستی منطقه‌ای با کشورهای همسایه و پیگیری جدی توافقات مقابله با بیابان‌زایی، ایجاد کمربند سبز مرزی با کاشت گونه‌های مقاوم به خشکی و بیابان‌زایی، گسترش سیستم‌های هشدار سریع و پایش دقیق کیفیت هوا با هدف اطلاع‌رسانی عمومی، تجهیز بیمارستان‌ها و مراکز درمانی جنوبی کشور با امکانات پیشرفته برای مقابله با بحران‌های تنفسی و آموزش عمومی و فرهنگ‌سازی برای مواجهه صحیح با پدیده‌های آلاینده.

*نفس خوزستان، نفس ایران است
در پایان باید گفت خوزستان فقط یک استان نیست؛ قلبی‌ست که اگر بایستد، جان ایران می‌لرزد. نمی‌توان اجازه داد نفس‌های جنوبی‌ترین شهرهای کشور، در خاک دفن شود. ریزگردها، تنها بحران یک اقلیم نیستند؛ آزمونی برای مسئولیت‌پذیری ما در قبال طبیعت، نسل‌های آینده، و خودمان‌اند. آینده جنوب، آینده‌ای‌ست که باید با تدبیر، دانش، و عشق به خاک زادگاه‌مان نجات یابد.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *