هنر 22 دی 1403 - 6 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نگاهی به تصویر زن در ادبیات فارسی از گذشته تا‌کنون

گریز از انفعال؛ حرکت به سمت عاملیت

در این متن سعی شده تا به با نگاهی به زنانه نویسی و محتوای رمان‌های زنانه و نویسندگان زن، به این موضوع بپردازیم که تحولات نقش زن در ادبیات معاصر ایران و گفتمان اصلی رمان مدرن ایران به چه سمتی حرکت کرده است.

زنان در ادبیات فارسی

علی فاطمی

اتفاق نظر نسبی وجود دارد که یکی از بهترین راه‌های شناخت یک جامعه، خواندن و تحلیل کردن رمان‌هایی ا‌ست که توسط نویسندگان آن جامعه نوشته و منتشر می‌شود. از محتوای همین رمان‌هاست که می‌شود به نگرش مردم، موقعیت زندگی، وضعیت اقتصادی، فضای فرهنگی، وضعیت شهری و به طور کل شرایط حاکم بر آن جامعه دست یافت. آن‌چه در این متن می‌خوانید، یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که در رمان معاصر ایران خودنمایی کرده و آثار ادبی ایران را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است. در این متن سعی شده تا به با نگاهی به زنانه نویسی و محتوای رمان‌های زنانه و نویسندگان زن، به این موضوع بپردازیم که تحولات نقش زن در ادبیات معاصر ایران و گفتمان اصلی رمان مدرن ایران به چه سمتی حرکت کرده است.
بدون شک شخصیت‌های داستانی زاییده ذهن نویسنده و تاثیر گرفته از عواملی هستند که پیرامون پدید آورنده‌ متن، فعال اند. مسائلی که از خانواده گرفته تا کوچک‌ترین عامل بیرونی، هرکدام به نوبه‌ خود تاثیری بر ذهن مولف و فضای حاکم بر نوشته دارند. درباره‌ موضوع مورد بحث این نوشتار می‌توان گفت در جامعه‌ ما از قرن¬ها پیش تا امروز هرگز و در هیچ برهه تاریخی زنان نویسنده و شاعر نتوانسته‌اند مانند امروز در نوشته¬هایشان از دغدغه‌های کوچک و بزرگ زنانه سخن بگویند. زن نویسنده امروز با صدایی حقیقی خود از درون خود حرف می‌زند، از عشق، حسرت‌ها و حتی ناکامی‌هایی که ناشی از مسائل اجتماعی و سنتی است.

زن در ادبیات کهن

سوال پیش‌رو اما این است که نگاه امروز ادبیات به زن، با نگاه ادبیات کهن و کلاسیک به زن، چه تفاوت‌هایی دارد؟ نقش زن امروز در نوشتن چیست؟ شخصیت‌های زن رمان امروز چه تفاوتی با شخصیت‌های داستانی نویسندگان دهه‌های پیش از این دارد؟ دغدغه¬های فکری این شخصیت‌ها چه حوزه‌هایی را شامل می‌شود؟ شخصیت‌های داستانی زن امروز فقط شخصیت‌هایی فرعی در کنار مرد هستند یا توانسته‌اند تا حدی از وضعیت ابژه بودن فاصله بگیرند؟ فضایی که شخصیت زن رمان‌های دهه‌ هشتاد و نود در آن زندگی می‌کند با فضای دهه‌ پنجاه و شصت چه تفاوت‌هایی دارد؟
هرچند که این نوشتار به موقعیت زن در حرکت رمان کلاسیک به مدرن می‌پردازد اما پیش از آن نیازمند شناختی دیرینه‌تر هستیم، شناختی از ادبیات پیشینیان مان. کافی است تا نگاه کوتاهی به آثار ادبیات کهن خود بیندازیم تا متوجه این موضوع شویم که جایگاه زن همیشه به شکلی بوده که تنها در کنار مردان دیده می‌شدند و در غالب مواقع در سایه‌اند. حضور زن در این دوران در محاق جنسیت محدود شده است و در ادبیات نقش تعین کننده‌ای برعهده ندارند. به‌عنوان مثال در اغلب آثار زنان در محور معشوقه‌هایی قرار دارند که گاه با نگاه ستیزه جویانه هنرمند نسبت به طبقه زنان همراه است و اگر در نقش عجوزه یا معشوق هم نبوده و مورد لطف شاعر هم قرار گرفته باشد به این شکل بوده که سعدی می‌گوید: (مردی که زشمشیر جفا روی بتابد/در کوی وفا مرد نخوانش که زن است آن) و یا همچون هزار و یک شب که در سراسرش زنانی را می‌بینیم که یا ژنده پوشند و پیر و زشت، یا زیبایند و کنیز شاهان و… اگر شهرزاد قصه‌گویی هم باشد که با باقی زن‌های هزارو یک شب متفاوت است، برای اثبات تفاوتش مجبور است شب‌های طولانی برای (ملک جوان بخت) قصه بگوید تا مگر زنده بماند. بسیارند این‌گونه متون که با خواندنشان به راحتی می‌توان متوجه این موضوع شد که این نگاه زن ستیزانه ریشه در فرهنگی هزاران ساله دارد که همچون خون در رگ و پی جامعه در جریان بوده است.

گفتمانی آمیخته به زبانی تازه

اما آن‌چه به ‌عنوان تغییری اساسی در نگرش و بیان اتفاق می‌افتد، در ادبیات معاصر فارسی زبانان و به دست گروهی از نویسندگان اتفاق افتاده که می‌خواهند خود را از نگاه سنتی و فضای تعریف شده بیرون کشیده و جایگاه و هویت حقیقی خود را باز جویند. آن‌ها به ‌خوبی از فضای ذهنی زنانه‌شان می‌نویسند، از حقوق‌شان گرفته تا مسائل اجتماعی پیرامون شان که در آن حضوری تاثیرگذار دارند و با زبانی تازه دست به برهم زدن تعاریف نادرست در جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنند زده‌اند. گفتمان این نویسندگان زن، گفتمانی است ساختار شکن. ساختارشکنانه نه تنها در خلق آثار و تجربه فرم و ساخت اثر ادبی، بلکه تلاش می‌کنند در فضایی منطقی تعاریف جامعه مردسالار را به قدر توان به بوته نقد بکشانند. گفتمانی که تا پیش از انقلاب و در دو سه دهه پیش، پرداخت به آن نزد قشر سنتی جامعه تابو به حساب می‌آمده است. اگر از استثناهایی همچون فروغ فرخزاد و تا حدی سیمین دانشور و تعداد انگشت شمار دیگری بگذریم، متوجه‌ گستردگی این تابو خواهیم شد. کافی است تا نگاهی به آثار دهه‌های 40، 50 و 60 بیندازیم. آثاری که گفتمان مسلط و موجود اکثرشان، زن را یا با نگاهی آمیخته به نازل‌ترین صفات ارزشی به تصویر می‌کشیدند و یا عموماً به عنوان شخصیت‌هایی فرعی و سایه‌وار در این آثار موجودیت داشتند. زن‌های که چه در آثار نویسندگان زن و مرد آن دوران چون جلال آل احمد، چوبک، احمد محمود و… زنانی بوده‌اند پلشت، بدون توان تصمیم‌گیری، که تمام مدت یا در مطبخ وقت می‌گذرانده‌اند و یا مشغول انجام جادو جنبل و غیبت کردن و توطئه کردن‌اند. البته در آثار نویسندگان زن نه با آن شدت ولی باز هم به همان شکل قابل مشاهده است. به طور کل می‌توان گفت که عنصر غالب آن زمان در داستان، زنانی را نشان می‌دهد که عموماً ناتوان اند و فقط آمده‌اند تا در نظام مرد سالاری زمان خود تاکیدی باشند بر جایگاه و منزلت مردان شان. شخصیت زن رمان‌های دهه 50 و 60 بی‌هویت اند و مدام در وضعیت انفعال قرار دارند. وضعیتی که اگر مرد قدرتمند پیدایش نشود تا از این بند رهای شان کند، فرجام تلخی در انتظار‌شان خواهد بود.

زن امروز و آزادی گفتمان

اما آن‌چه گفتمان قبلی، گفتمان دهه‌های چهل، پنجاه و شصت را متوقف می‌کند و نگاه تازه‌ای به وضعیت زن در جامعه می‌اندازد، حضور نویسنده‌های نو ظهوری است که با نگاه زنانه دست به بیان واقعی زن و خواسته‌هایش می‌زنند. نویسندگانی چون شیوا ارسطویی، ناتاشا امیری، فریبا وفی، شهرنوش پارسی پور، شیوا مقانلو، زویا پیرزاد، سارا سالار، مهسا محبعلی، فرخنده آقایی، زهرا پورقربان، ناهید طباطبایی، منیرو روانی پور، بلقیس سلیمانی، گلی ترقی، میترا صادقی، بهناز علیپور گسکری و… . در رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشته زویا پیرزاد، شخصیت داستان دلزده از خانه نشینی و بازی کردن نقش همسر خوب، پناه می‌برد به مرد همسایه‌ای که انگار او را می‌فهمد. در رمان «نگران نباش» نوشته‌ مهسا محبعلی، شخصیت داستان با نوعی خشم به پدر و مادرش نگاه می‌کند. به شکلی که انگار پدر که آدمی تحصیل کرده بوده نقش مهمی در نابودی مادرش به‌عنوان یک زن دارد، و این موضوع آن‌جا برای شخصیت داستان منزجر کننده می‌شود که معتقد است مادر هم در این تخرب، نقش مهمی ایفا کرده زیرا که این ساختار را پذیرفته است. در مجموعه داستان «آمده بودی برای خداحافظی» نوشته‌ میترا صادقی، ما با شخصیت‌هایی مواجه می‌شویم که در یک سو تحت فشار بافت اجتماعی قرار می‌گیرند و در سوی دیگر درگیر نیاز‌ها و خواهش هایشانند.

زبان و محیط

با بررسی رمان‌ها و داستان‌های ذکر شده می‌شود به حرکت رو به جلو زنان در بیان خود پی‌برد که عوامل زیادی از جمله فضای خانواده، محیط فرهنگی، شرایط اجتماعی در آن دخیل بوده. این حرکت گاه به زبانی صریح و گزنده، و گاه به شیوه‌ گوشه‌گیرانه روایت می‌شود. برای مثال در شروع رمان «رازی در کوچه» نوشته فریبا وفی، می‌خوانیم: عبو دارد می‌میرد، نه مثل یک پیر مرد، مثل تمساح می‌میرد. زمانی که جلوتر می‌رویم متوجه می‌شویم عبو پدر راوی ا¬ست و راوی برگشته تا این لحظات آخر کنار پدرش باشد. اما این برگشتنش نه برای دلخوشی پدر، که انگار از این روست که شاهد مرگ آدمی باشد که تمام زندگی‌اش دستخوش رفتار خشنش شده است. راوی گذشته را به یاد می‌آورد و عبو را و حقارتی را که از آن سال‌ها ذره ذره درون خودش جمع کرده تا حالا که موقع مرگ عبو فرا رسیده است. و یا در مجموعه داستان «عشق روی چاکرای دوم» نوشته ناتاشا امیری، با شخصیت‌هایی مواجه‌ایم که از حالت انزوا پا بیرون گذاشته‌اند و در پی‌ رد شدن از تعریف‌های کذشته و نادرست نزد جامعه‌اند. شخصیت‌ هایی که دیگر نمی‌خواهند نقش ابژه را به عهده بگیرند.
نگاه به وضعیت و جایگاه یک زن در خانواده حالا چه نقش همسر باشد چه در نقش مادر تنها در آثار نویسنده‌های زن نیست که دچار تحولی عظیم شده است. امروزه نویسنده‌های مرد هم توجه خاصی به این موضوع نشان می‌دهند و می‌شود دید که دیگر شخصیت زن داستان لکاته یا اثیری، پلشت یا سطحی و بی‌سواد نیست. زن داستان امروز نویسندگان مرد، با مرد داستان این نویسندگان برابری می‌کند. حتی می‌توان گفت که در نسل نویسندگان جوان امروز، شخصیت زنان داستان در بسیاری مواقع به طور کامل از وضعیت ابژه خارج شده و در حرکت یا تبدیل شدن به سوبژه‌ها هستند. آن‌چه در ادبیات حال حاضر به خوبی قابل مشاهده است، نقش پر رنگ زنان و گفتمان‌های متعددی است که می‌توانند تغییر دهنده دیدگاه‌های سنتی به جایگاه زن و دغدغه¬هایش باشند. امروزه تعداد نویسندگان زن اگر از نویسنده‌های مرد بیشتر نباشد کمتر نیست. نویسندگان زن در این دو دهه گذشته با پرداختن به مسائل محتوایی حوزه زنان و تا حدی فاصله گرفتن از درگیر شدن با شیوه¬ها و تکنیک‌های نوشتن توانسته‌اند محوریت زن و گریز از وضعیت انفعال را به‌عنوان عنصر قالب آثارشان تثبیت کنند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *