نوآوران آنلاین-
شامگاه بیست و دوم آبان 94 جدال خونین چند پسر در خیابان شیخ بهایی به خون کشیده شد و پسر 22ساله ای به نام محمد جان سپرد. ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که پسر 21ساله ای به نام سالار به کلانتری یوسف آباد رفت و خودش را عامل جنایت Crime خیابانی معرفی کرد.
وی به قتل Murder اعتراف کرد و گفت : در دفاع از خودش و خواهرزاده اش چاقو کشیده است.
سالار در تشریح جزییات ماجرا گفت: از خوزستان به خانه خواهرم آمده بودم . خواهرم سالها پیش که ازدواج کرد به تهران آمد. من به تهران آمده بودم تا خواهرم را ببینم و یکی از دندان هایم را که خراب شده بود درست کنم.من به همراه خواهر زاده ام و دوستش به پارک رفتم و در آلاچیق نشستیم. اما سه نفر که به نظر می رسید حال طبیعی ندارند به سمت ما آمدند. یکی از آنها که محمد نام داشت به ما اعتراض کرد و خواست تا پارک را ترک کنیم. او با کمربندش ضربه ای به خواهرزاده نوجوانم زد و به سمت من آمد. او تهدید می کرد اگر پارک را ترک نکنیم با سگک کمربند به صورتم می زند که ترسیدم. چون قبلا از دوستانم درباره ناامنی های تهران شنیده بودم به توصیه آنها یک چاقو در جیب داشتم. من چاقو را بیرون کشیدم و به محمد نشان دادم تا جلوتر نیاید اما در حالی که کمربند را در هوا می چرخاند به سمتم آمد و ناخواسته چاقو به سینه اش برخورد کرد.
وی به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد اما قضات دیوان عالی کشور به خاطر برخی ایرادهای قضایی حکم را نپذیرفتند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند. به این ترتیب پسر شهرستانی بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربان زاده و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد .در ابتدای جلسه پدر و مادر قربانی برای وی حکم قصاص خواستند.
سپس متهم به دفاع پرداخت و گفت: باور کنید من قصد کشتن محمد را نداشتم. من حتی قبلا او را نمی شناختم .او حال طبیعی نداشت که بی دلیل به سمت ما آمد و شروع به فحاشی کرد.او با کمربند به سمت ما حمله کرد و من برای ترساندن او چاقو کشیدم ولی باور کنید نمی دانم چاقو چطور به سینه اش فرو رفت.
وی ادامه داد: باور کنید تنها اشتباهم این بود که چاقو همراه داشتم. من به توصیه دوستانم و برای دفاع از خودم در مقابل دزدان و زورگیران تهران چاقو در جیبم گذاشته بودم ولی هرگز فکر نمی کردم ناچار به استفاده از آن شوم. اگر چاقویی همراه نداشتم هیچ وقت پایم به دادگاه کشیده نمی شد.من هیچ سابقه کیفری نداشتم و حتی پایم هم به کلانتری نرسیده بود.
سپس خواهرزاده نوجوان متهم به عنوان شاهد روبه روی قضات ایستاد و گفت: ما در پارک نشسته بودیم که مقتول و دو دوستش به سوی ما آمدند. آنها مست بودند و حال طبیعی نداشتند. مقتول ناسرا گفت و با دایی ام درگیر شد.او حتی سنگی را برداشت تا به سمت ما پرتاب کند. همان لحظه بود که دایی ام چاقو را از جیبش بیرون آورد.نمی دانم چطور شد که پای مقتول موقع پرتاب سنگ لیز خورد و به زمین افتاد.آنجا بود که چاقو به سینه اش فرو رفت.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و سرانجام دیروز با توجه به مدرک های موجود در پرونده حکم به قصاص سالار صادر کرد.