بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/18
شماره 2463 - تاریخ 1403/02/18
آخرین اخبار
قوانین سختگیرانه هنگام خروج حاجی‌ها + ویدئو
ماموریت ۱۰ پارک فناوری برای رسوخ فناوری به صنایع سنتی/ورود پارک‌ها به ایجاد زنجیره ارزش
اجرای 36 برنامه سلامت محور در طرح سه‌شنبه‌هاي مساجد منطقه 19
برپایی جشنواره سرآشپزهای کوچولو در بوستان بانوان منطقه 19
تحلیل رئیس‌جمهور از علت روبرو نشدن قهرمانان ایرانی با ورزشکاران رژیم صهیونیستی
فرصت ثبت‌نام نمایندگان نامزدها در سامانه «داوطلب» چهارشنبه به پایان می‌رسد
آبگیری دو مخزن آب استراتژیک هلدینگ پترو پالایش اصفهان تا پایان خردادماه
آبگیری دو مخزن آب استراتژیک هلدینگ پترو پالایش اصفهان تا پایان خردادماه
۱۳۰ نفر از مدرسان هلدینگ پتروپالایش اصفهان در چهارمین همایش سالانه مدرسان تجلیل شدند/انتخاب ۳۵مربي با شاخص ۱۰۰ ساعت تدریس به عنوان مدرس برتر
۱۳۰ نفر از مدرسان هلدینگ پتروپالایش اصفهان در چهارمین همایش سالانه مدرسان تجلیل شدند/انتخاب ۳۵مربي با شاخص ۱۰۰ ساعت تدریس به عنوان مدرس برتر
در سال گذشته بیش از ۴میلیارد تومان از پایان نامه های دانشجویی مرتبط با پترو پالایش اصفهان حمایت شد
در سال گذشته بیش از ۴میلیارد تومان از پایان نامه های دانشجویی مرتبط با پترو پالایش اصفهان حمایت شد
استقبال 32 هزار دانش آموزان مدارس مناطق 22 گانه از خدمات بوستان بانوان منطقه 19
بوستان بزرگ ولایت مزین به سه سبد گل می شود
آزادسازی ۵۰ هزار متر مربع از اراضی در حریم منطقه 19
شهرداری منطقه۶ تهران روزانه ۶ بار بر مدار ۳۶۰ درجه می‌چرخد
برگزاری کارگاه تغذیه ورزشی در دبیرستان آیین تربیت
نشست هم اندیشی رابطین تکریم ارباب رجوع و آراستگی محیط کار منطقه ۵ برگزار شد
۶۳ مصوبه حاصل بازدید میدانی محلات ناحیه ۴، منطقه ۱۵
زیباسازی و امحای آلودگی بصری منظر شهری در طرح تحول خدمت
توسعه فضای سبز در پهناورترین منطقه پایتخت
زنده گیری ۵۰ قلاده سگ بلاصاحب در منطقه ۲۱
توسعه و تحول در5 محور منتخب منطقه دو پایتخت با اجرای طرح الگوی خدمت
قطع درختان و ساخت و ساز در سرخه حصار صحت ندارد
اجرای شبکه توزیع آب مکانیزه درفضا‌های سبز منطقه١٢
همراهی مدیریت شهری منطقه ۱۲ با احیاگران خانه های تاریخی محله امامزاده یحیی(ع)
اجرای روکش آسفالت در بیش از 5 هزار متر مربع از معابر منطقه ۱۷
اتمام عملیات احداث دیوارحائل در خیابان یازدهم سروآزاد
مرمت جداول معابر ناحیه یک منطقه۲۲
بررسی مویرگی طرح تحولی بیست‌گانه درپهنه مرکزی پایتخت
اعلام برنده های دومین مرحله از قرعه کشی جوایز جشنواره پذیرنده ملی
اعلام برنده های دومین مرحله از قرعه کشی جوایز جشنواره پذیرنده ملی
تضمین تعهدات بیش از 204 هزار پرونده «کشاورزی قراردادی» با عاملیت بانک کشاورزی
تضمین تعهدات بیش از 204 هزار پرونده «کشاورزی قراردادی» با عاملیت بانک کشاورزی
طرح نهضت ملی مسکن از اولویت های بانک مسکن در سیاست های اعتباری سال جاری است
طرح نهضت ملی مسکن از اولویت های بانک مسکن در سیاست های اعتباری سال جاری است
پرداخت بیش از ۳۴ هزار فقره تسهیلات اشتغالزایی به معرفی شدگان نهادهای حمایتی
پرداخت بیش از ۳۴ هزار فقره تسهیلات اشتغالزایی به معرفی شدگان نهادهای حمایتی
حضور فعال بانک شهر در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی
حضور فعال بانک شهر در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی
امضای تفاهم‌نامه همکاری بین بانک قرض‌الحسنه مهر ایران و دانشگاه علوم پزشکی اراک
امضای تفاهم‌نامه همکاری بین بانک قرض‌الحسنه مهر ایران و دانشگاه علوم پزشکی اراک
"لامرد" مستعد ایجاد پارک های شیمی معدنی است
نقش آفرینی روابط عمومی ها در ارتقای جایگاه معدن در میان عموم جامعه
ایمیدرو زیرساخت های توسعه صادرات را فراهم کرده است
هماهنگی برای اجرای طرح توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی در منطقه 13
اجرای طرح شهردار مدرسه تا برگزاری جشن های روز کارگر و معلم در محلات
مسئولیت شهرداران مدارس تا شعاع ۵۰۰ متری مدرسه
مانور های آموزشی ایمنی مدارس در مقابل زلزله در منطقه ۱۵، آغاز شد
اجرای طرح نوماند در مدارس منطقه ۱۵
برگزاری کلاس آموزشی ۱۳۷ پلاس برای شهروندان در سرای محله سازمان برنامه شمالی
نصب و تعمیر بیش از پنج هزار و ۸۰۰ عدد تجهیزات و المان های ترافیکی در منطقه ۲۱
برگزاری هفتادمین جلسه ملاقات مردمی شهردار منطقه ۴ با شهروندان
۱۰ هزار متر از انهار قدیمی منطقه ۴ جمع آوری و بهسازی شد
نظارت ستادی سازمان بازسی شهرداری تهران از منطقه ۳
اجرای 18 هزار متر خط کشی محوری در معابر منطقه 17
اجرای طرح واکاری فضای سبز دیواره بزرگراه یادگار امام (ره)
رسیدگی شهردار منطقه به مشکلات و درخواست های شهروندان
رنک آمیزی ۱۸ هزار متر طول علائم افقی ترافیکی
کد خبر: 154881 | تاریخ : ۱۳۹۶/۱۱/۳۰ - 12:50

نوآوران آنلاین-

عصر یک روز پاییزی بود و داشت وسایلش را جمع و جور می‌کرد که شیفت را تحویل بدهد و به خانه برود اما از روی وسواس تصمیم گرفت یک بار دیگر همه چیز را بررسی کند. کِشوها را یک به یک بیرون می‌کشید و آخرین وضعیت را بررسی می‌کرد. به ردیف آخر رسیده بود که متوجه شد یکی از جسدها گرم است و کاوری که جسد داخل آن بود تکان می‌خورد.

ابتدا فکر کرد که از روی خستگی، توهم می‌زند اما بیشتر که دقت کرد دید جسد فردی که همان روز اعدام و به سردخانه منتقل شده بود، تکان می‌خورد. شوکه شد؛ چند ثانیه اول مخش هنگ کرده بود. قبلاً درباره مُرده‌هایی که زنده شده‌اند، قصه‌ها و داستان‌های زیادی شنیده بود اما اولین بار بود که به چشم می‌دید.

همین که قدری به خودش آمد و ذهنش را جمع و جور کرد، سریع از سردخانه بیرون رفت و اورژانس را خبر کرد و مُرده زنده شد.

صبح به همراه یک زندانی دیگر به اتهام قاچاق مواد مخدر پای چوبه دار برده و طناب را دور گردنش انداخته و زیر پایش را خالی کرده بودند تا حکم دادگاه یعنی «اعدام» اجرا شود. اجرا هم شد. همه چیز خیلی عادی پیش رفته بود و پس از اجرای حکم، جسدش به همراه جسد اعدامی دیگر، به سردخانه منتقل شده بود تا برای کفن و دفن به خانواده‌اش تحویل شود.

چند ساعت بیشتر از انتقالش به سردخانه نگذشته بود که خون دوباره در رگ‌هایش به جریان افتاد و سایه‌ای را بالای سرش حس کرد.

اوایل پاییز سال ۹۲ بود که پخش یک سریال جذاب، مخاطبان یکی از شبکه‌های نوپای صداوسیما را جلوی تلویزیون میخ‌کوب کرد؛ محور اصلی این سریال، روایت زندگی یک زندانی بود که بعد از قتل دوستش، محکوم به قصاص می‌شود اما بعد از اجرای حکم و انتقال جسدش به سردخانه، علایم حیاتی‌اش دوباره باز می‌گردد.

این سریال، قصه افرادی بود که به شکل‌های مختلف مرگ را تجربه کرده اما به زندگی بازگشته بودند؛ یکی بعد از مرگ ناشی از کمای دیابتی بازگشته بود، یکی خواهر غرق‌شده‌اش را کنار خود می‌دید و دیگری بعد از اعدام، از سردخانه زنده بیرون آمد.

شباهت اتفاق رخ داده برای شخصیت اصلی با اتفاقی که کمتر از یک ماه قبل از شروع این سریال در واقعی رخ داده بود و یک زندانی در خراسان شمالی بعد از اعدام در سردخانه زنده شده بود، ذهن هر بیننده‌ای را به این سو می‌کشاند که شاید این سریال براساس این ماجرای واقعی ساخته شده است؛ مخصوصاً شباهت اسامی بازیگر و زندانی واقعی؛ علی!

یادم نیست.

+اینجا کاراتو کی انجام میده؟

نمیدونم.

+خواب می‌بینی؟

بله

+چه خوابی؟

نمیدونم. یادم نیست ولی خواب می‌بینم.

+کاشی‌کاری رو از کجا یاد گرفتی؟

از قبل یادم بود. از بابام یاد گرفتم.

+پدر و مادرت، برادرات ملاقات میان؟

نه

+پدرومادرت زنده هستن؟

نمیدانم. خبر ندارم. تماس نگرفتم باهاشون. یادم هست با خانواده‌م آبعلی بودیم. بجنورد دستگیر شدم.

+پرونده سرقتت رو یادت میاد؟

نه

+شاکی داری؟

نمیدونم.

+خب بالاخره باید یک فکری برای اون پرونده کرد.

یه کاری میکنم رضایت بده

+چه کار می‌کنی؟

التماسش می‌کنم

+میگن راننده تاکسی و زنش رو بدجور زدی!

یادم نمیاد

+از اینجا بری بیرون میخوای چه کار کنی؟

کاشی کاری

+با پولش؟

نمیدونم. هرچی لازم داشته باشم میخرم ولی نمیدونم چی. هرچی خانواده‌م بخوان برایشان می‌خرم.

+دخترات چند سالشونه؟

نمیدونم.

+روز اجرای حکم اعدامت رو یادت هست؟

هیچ چیزی یادم نمیاد. از بعدشم چیزی یادم نمیاد.

+کودکی کجا بودی؟

آبعلی. اونجا زندگی می‌کردیم شغل پدرهم بنایی بود. اونجا بنایی می‌کرد.

+برادرانت چه کاره هستن؟

کارگر هستن. یکیشون چاه‌کن هست و بقیه رو اصلا یادم نمیاد

+چه قدر از مواد درآمد داشتی؟

هیچی. همشو خرج کردم.

+چطوری وارد فروش موادمخدر شدی؟

توسط یکی از دوستام به نام «نقطه» وارد فروش موادمخدر شدم

+نقطه؟ اسم مستعار بود؟

نه اسم اصلیش بود

+وقتی تو سردخونه به هوش آمدی رو یادت هست؟

نه هیچی یادم نمیاد

+از زندان آزاد بشی کجا میری؟

میرم روستای خودمون. غلامان.

+خانوادت اونجا هستن؟

نمیدونم.

+مرخصی که میری چه کار می‌کنی؟

نمیدونم.خیلی وقته نرفتم. اگه آزاد بشم میرم سراغ کاشی‌کاری

+خاطره‌ای برای گفتن داری؟

هیچی.

+تو زندان چه کار می‌کنی؟ بازی، ورزش؟

نه هیچی. با دوستام می‌گیم و می‌خندیم.

+چرا کنار بنایی، رفتی سراغ مواد؟

مشکلی مالی داشتم، مستأجر بودم. ۳ تا بچه داشتم.

+از چوبه دار چیزی به خاطر داری؟ سخت بود اعدام؟

چیزی یادم نمیاد. ولی خیلی سخت بود.

+خانواده‌ت بودن؟

نه

+چرا؟

چون نمی‌خواستم اعدامم را ببینند.

+شاید اونها دوست داشتند تو را برای آخرین  بار ببینند.

که چی بشه وقتی قراره اعدام بشم؟

+می‌دونستن میخوای اعدام بشی؟

نه. خبر نداده بودم.

+آخرین خواسته‌ات چی بود؟

خواسته‌ای نداشتم. نمی‌خواستم اعدام بشم ولی می‌دونستم که اعدامم می‌کنن.

+درخواست فرصت دوباره نداشتی؟

یادم نیست.

+تقاضا کردی اعدامت نکنن و ببخشن؟

گفتم ببخشید، نبخشیدن

+الان خوشحالی که زنده‌ای؟

بله.

+فکر می‌کنی خدا خیلی دوستت داشته؟

بله.

+سیگار می‌کشی؟

نه. حشیش می‌کشم اگه باشه.

+تو زندان هم می‌کشی؟

نه. تو زندان نیست

+دوست داری بری خونه؟

آره

+الان پچه‌هاتو ببینی می‌شناسی؟

بله

+چقدر سواد داری؟

دوم ابتدایی

+بعدش رفتی سرکار؟

بله.

+چند ساله حبسی؟

۱۰ سال

+الان تو چه سالی هستیم؟

نمیدونم

+پس از کجا میدونی ۱۰ ساله زندانی؟

بقیه میگن

+از مرگ می‌ترسی؟

دیگه نه. مرگ حق ماست.

+الان که بچه‌هات بزرگتر شدن و هزینه‌هاشون بیشتر شده اگر بری بنایی و مشکل مالی داشته باشی باز میری سراغ موادمخدر؟

نه دیگه نمیرم؛ دیگه به هیچ عنوان نمیرم سراغ مواد.

+می‌ترسی یا از مواد بدت میاد؟

بدم میاد

+چون از مرگ می‌ترسی خلاف نمیکنی؟

بله.

سوالی داری؟

نه. فقط میخوام بدونم کی آزاد می‌شم. دوست دارم عید بچه‌هایم را ببینم.

بچه‌هایت از دستت ناراحت هستن؟

بله. چون اومدم زندان.

همسر علیرضا فراری از مصاحبه!

بعد از گفت‌وگو با علیرضا و دکتر صدقی، سراغ همسر علیرضا رفتیم تا درباره سختی‌هایی که در زندگی با علیرضا به ویژه پس از اعدام و زنده‌شدن مجدد او متحمل شده گفت‌وگو کنیم اما او علی‌رغم وعده‌ متعددی که برای مصاحبه داد، سرانجام از این کار خودداری کرد.

همسر علیرضا در این دو روز به هیچ وجه حاضر به مصاحبه نشد؛ تلفنی موافقت می‌کرد ولی در محلی که خودش برای مصاحبه اعلام کرده بود حاضر نمی‌شد؛ یک بار مخالفت مسئولان زندان را بهانه می‌کرد اما مسئولان زندان می‌گفتند انجام مصاحبه را کاملا به اختیار خودش گذاشته‌ایم. بار دیگر درخواست طلاق از علیرضا برای معاف شدن پسرش را عنوان کرد که شاید این مصاحبه دردسری برایشان درست کند. شاید او هم از زندگی با علیرضا خسته شده بود و می‌خواست با درخواست طلاق و معاف کردن پسرش از خدمت سربازی، آرامشی حداقلی به زندگی خود و دختران دوقلویش برگرداند.

به هر حال علیرضا آن‌چیزی که می‌خواستیم و می‌خواست را به یاد نمی‌آورد؛ شاید آزادی او بتواند زبان او را باز کند!

یکی از مددکاران زندان را که حالا در مجموعه‌ای دیگر مشغول است پیدا کردیم و درباره علیرضا صحبت کردیم، حرف‌های او هم مؤید این بود که علیرضا شرایط خوبی ندارد و توانایی کنترل خود را ندارد، با کسی صحبت نمی‌کند و چیزی زیادی در حافظه‌اش باقی نمانده که روایت کند؛ حافظه علیرضا گویی در زبان دیگران هم ذخیره شده است؛ شب عروسی، ازدواج،‌ دختران دوقلو، بنایی، بی‌پولی، زندان و دیگر هیچ!

یادم نیست.

+اینجا کاراتو کی انجام میده؟

نمیدونم.

+خواب می‌بینی؟

بله

+چه خوابی؟

نمیدونم. یادم نیست ولی خواب می‌بینم.

+کاشی‌کاری رو از کجا یاد گرفتی؟

از قبل یادم بود. از بابام یاد گرفتم.

+پدر و مادرت، برادرات ملاقات میان؟

نه

+پدرومادرت زنده هستن؟

نمیدانم. خبر ندارم. تماس نگرفتم باهاشون. یادم هست با خانواده‌م آبعلی بودیم. بجنورد دستگیر شدم.

+پرونده سرقتت رو یادت میاد؟

نه

+شاکی داری؟

نمیدونم.

+خب بالاخره باید یک فکری برای اون پرونده کرد.

یه کاری میکنم رضایت بده

+چه کار می‌کنی؟

التماسش می‌کنم

+میگن راننده تاکسی و زنش رو بدجور زدی!

یادم نمیاد

+از اینجا بری بیرون میخوای چه کار کنی؟

کاشی کاری

+با پولش؟

نمیدونم. هرچی لازم داشته باشم میخرم ولی نمیدونم چی. هرچی خانواده‌م بخوان برایشان می‌خرم.

+دخترات چند سالشونه؟

نمیدونم.

+روز اجرای حکم اعدامت رو یادت هست؟

هیچ چیزی یادم نمیاد. از بعدشم چیزی یادم نمیاد.

+کودکی کجا بودی؟

آبعلی. اونجا زندگی می‌کردیم شغل پدرهم بنایی بود. اونجا بنایی می‌کرد.

+برادرانت چه کاره هستن؟

کارگر هستن. یکیشون چاه‌کن هست و بقیه رو اصلا یادم نمیاد

+چه قدر از مواد درآمد داشتی؟

هیچی. همشو خرج کردم.

+چطوری وارد فروش موادمخدر شدی؟

توسط یکی از دوستام به نام «نقطه» وارد فروش موادمخدر شدم

+نقطه؟ اسم مستعار بود؟

نه اسم اصلیش بود

+وقتی تو سردخونه به هوش آمدی رو یادت هست؟

نه هیچی یادم نمیاد

+از زندان آزاد بشی کجا میری؟

میرم روستای خودمون. غلامان.

+خانوادت اونجا هستن؟

نمیدونم.

+مرخصی که میری چه کار می‌کنی؟

نمیدونم.خیلی وقته نرفتم. اگه آزاد بشم میرم سراغ کاشی‌کاری

+خاطره‌ای برای گفتن داری؟

هیچی.

+تو زندان چه کار می‌کنی؟ بازی، ورزش؟

نه هیچی. با دوستام می‌گیم و می‌خندیم.

+چرا کنار بنایی، رفتی سراغ مواد؟

مشکلی مالی داشتم، مستأجر بودم. ۳ تا بچه داشتم.

+از چوبه دار چیزی به خاطر داری؟ سخت بود اعدام؟

چیزی یادم نمیاد. ولی خیلی سخت بود.

+خانواده‌ت بودن؟

نه

+چرا؟

چون نمی‌خواستم اعدامم را ببینند.

+شاید اونها دوست داشتند تو را برای آخرین  بار ببینند.

که چی بشه وقتی قراره اعدام بشم؟

+می‌دونستن میخوای اعدام بشی؟

نه. خبر نداده بودم.

+آخرین خواسته‌ات چی بود؟

خواسته‌ای نداشتم. نمی‌خواستم اعدام بشم ولی می‌دونستم که اعدامم می‌کنن.

+درخواست فرصت دوباره نداشتی؟

یادم نیست.

+تقاضا کردی اعدامت نکنن و ببخشن؟

گفتم ببخشید، نبخشیدن

+الان خوشحالی که زنده‌ای؟

بله.

+فکر می‌کنی خدا خیلی دوستت داشته؟

بله.

+سیگار می‌کشی؟

نه. حشیش می‌کشم اگه باشه.

+تو زندان هم می‌کشی؟

نه. تو زندان نیست

+دوست داری بری خونه؟

آره

+الان پچه‌هاتو ببینی می‌شناسی؟

بله

+چقدر سواد داری؟

دوم ابتدایی

+بعدش رفتی سرکار؟

بله.

+چند ساله حبسی؟

۱۰ سال

+الان تو چه سالی هستیم؟

نمیدونم

+پس از کجا میدونی ۱۰ ساله زندانی؟

بقیه میگن

+از مرگ می‌ترسی؟

دیگه نه. مرگ حق ماست.

+الان که بچه‌هات بزرگتر شدن و هزینه‌هاشون بیشتر شده اگر بری بنایی و مشکل مالی داشته باشی باز میری سراغ موادمخدر؟

نه دیگه نمیرم؛ دیگه به هیچ عنوان نمیرم سراغ مواد.

+می‌ترسی یا از مواد بدت میاد؟

بدم میاد

+چون از مرگ می‌ترسی خلاف نمیکنی؟

بله.

سوالی داری؟

نه. فقط میخوام بدونم کی آزاد می‌شم. دوست دارم عید بچه‌هایم را ببینم.

بچه‌هایت از دستت ناراحت هستن؟

بله. چون اومدم زندان.

همسر علیرضا فراری از مصاحبه!

بعد از گفت‌وگو با علیرضا و دکتر صدقی، سراغ همسر علیرضا رفتیم تا درباره سختی‌هایی که در زندگی با علیرضا به ویژه پس از اعدام و زنده‌شدن مجدد او متحمل شده گفت‌وگو کنیم اما او علی‌رغم وعده‌ متعددی که برای مصاحبه داد، سرانجام از این کار خودداری کرد.

همسر علیرضا در این دو روز به هیچ وجه حاضر به مصاحبه نشد؛ تلفنی موافقت می‌کرد ولی در محلی که خودش برای مصاحبه اعلام کرده بود حاضر نمی‌شد؛ یک بار مخالفت مسئولان زندان را بهانه می‌کرد اما مسئولان زندان می‌گفتند انجام مصاحبه را کاملا به اختیار خودش گذاشته‌ایم. بار دیگر درخواست طلاق از علیرضا برای معاف شدن پسرش را عنوان کرد که شاید این مصاحبه دردسری برایشان درست کند. شاید او هم از زندگی با علیرضا خسته شده بود و می‌خواست با درخواست طلاق و معاف کردن پسرش از خدمت سربازی، آرامشی حداقلی به زندگی خود و دختران دوقلویش برگرداند.

به هر حال علیرضا آن‌چیزی که می‌خواستیم و می‌خواست را به یاد نمی‌آورد؛ شاید آزادی او بتواند زبان او را باز کند!

یکی از مددکاران زندان را که حالا در مجموعه‌ای دیگر مشغول است پیدا کردیم و درباره علیرضا صحبت کردیم، حرف‌های او هم مؤید این بود که علیرضا شرایط خوبی ندارد و توانایی کنترل خود را ندارد، با کسی صحبت نمی‌کند و چیزی زیادی در حافظه‌اش باقی نمانده که روایت کند؛ حافظه علیرضا گویی در زبان دیگران هم ذخیره شده است؛ شب عروسی، ازدواج،‌ دختران دوقلو، بنایی، بی‌پولی، زندان و دیگر هیچ!

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.