سرویس اجتماعی
دکتر ویدا فلاح
روان شناس
بر کسی پوشیده نیست که با چیزی نباید مقابله کرد. حتی با رفتارهای فردی طرف مقابل و برخی واقعیات زندگی مان نباید مقابله کنیم. مقابله کردن یعنی جنگیدن و اعتراض کردن و این اقدام اشتباه بزرگی است و تمامی ندارد و این رویه موجب از دست دادن انرژی بسیار زیادی از طرفین می شود و نهایتاً موجب می شود که توان تأثیرگذاری و استفاده از آن رویداد را نداشته باشیم. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار دهیم این است که در ارتباطات مان با دیگران بر هیجانات کنترل داشته باشیم و بپذیریم که ناراحتیم و حتی باید تلاش کنیم جنس این ناراحتی را شناسایی کنیم و به رشدی در زمینه روحی و روانی دست یابیم که تشخیص دهیم در حال حاضر آزرده و افسرده یا این که خشمگین هستیم. اگر توجه مان به بدن مان که جایگاه احساس مان است باشد و بپذیریم که این احساس در ذهن است تا حدی می توانیم توجه مان را از موضوعی که ما را ناراحت کرده است، دور کنیم و می توانیم خودمدیریتی را بعد از خودنظارهگری ایجاد کنیم، اما متأسفانه در این زمینه افراد در تله پاسخگویی گرفتار می شوند؛ به این معنا که در شرایطی که حال شان بد می شود عطش این را دارند که حتماً سریع تر پاسخی دهند و توجه به بدن و هیجانات شان نمی کنند و فقط دنبال این هستند که پاسخ دندان شکنی دهند و برنده شوند. زمانی که شما میل به برنده شدن دارید و قصد دارید اثبات کنید شما برحق هستید و طرف مقابل تان باید عذرخواهی کند، دقیقاً همان جایی است که رابطه آسیب می بیند یعنی یک فرد بالغ با هیجاناتش مقابله نمی کند؛ اما برای کم کردن شدت هیجاناتش به هیجان فرد طرف مقابل توجه می کند و حتی در حین گفتوگو می گوید: "من و تو الان کمی ناراحتیم و بهتر است گفتوگو را متوقف کنیم و بعداً ادامه دهیم". حتی اگر طرف مقابل درخواست ادامه گفتوگو داشت، باید مانع شویم و او را به سمت آرامش هدایت کنیم؛ چراکه هیجانی شده ایم و گیرنده و فرستنده خوبی نیستیم. وقتیکه هیجان شدید می شود افراد صرفاً فرستنده اند و قدرت گیرندگیشان قوی نیست و به همین دلیل دچار سوءتفاهم می شوند و برداشت متفاوتی از اظهارات خواهند داشت. به همین دلیل باید گفتوگو را در حین هیجانات شدید متوقف کنیم و تصمیمی نیز اتخاذ نکنیم و تهدیدی نیز مطرح نکنیم؛ چراکه ممکن است در آن زمان تهدیدی کنیم و بعداً در زمان آرامش پشیمان شویم، اما حرفی که در زمان عصبانیت زده شده است، پیامدهای خاص خود را دارد. در گفت و گو نکاتی وجود دارد که حتی اگر یک طرف آن ها را رعایت کند، می تواند گفت و گو را به سمت تفاهم و توافق پیش ببرد. در گفت و گوی عاقلانه، شنونده بودن حرف اول را می زند. یعنی باید واقعاً توجه کنیم که طرف مقابل چه احساسی دارد و می خواهد شما را تحت تأثیر چه پیامی قرار دهد و به همین دلیل باید خوب گوش کنیم و شنونده خوبی باشیم. بدون این که پاسخی در ذهن مان تولید کنیم. حتی در بین گفت و گو می توانید سؤال کنید که "منظور تو این بود که ..."، "یعنی می خواهی به من بگویی که ...". درحقیقت باید اجازه و فرصت دهیم طرف مقابل بیشتر توضیح دهد. به این ترتیب بدون این که بخواهیم عجله کنیم باید در پاسخ دادن، حوصله کنیم و با حرکات چشمی نشان دهیم که در حال تفکر در خصوص سخنان او هستید و بگویید که "باید در مورد صحبتت بیشتر فکر کنیم"، اغلب اوقات گفت و گوها مشخص است که حول چه موضوعی است و چه هدفی دنبال می شود. هدف اصلی در گفتوگوی عاقلانه این است که تلاش کنیم طرف مقابل را تغییر دهیم، بلکه هدف این است که دیدگاه ها، عقاید و باورها را با یکدیگر تبادل کنید تا محتوای کیفی دنیای یک دیگر را بهتر بشناسید. اگر بتوانید بدون سعی در تاکید در اثبات درستی اظهارنظرتان رفتار و گفتوگو کنید، طبیعتاً گفتوگو جذاب تر خواهد بود و کمترین تنش را خواهید داشت.