نوآوران آنلاین- چه خوش مان بیاید چه نه، دونالد ترامپ کاندیدای پیروز انتخابات آمریکا و در آستانه ورود دو باره به کاخ سفید به عنوان رئیس جمهور بزرگ ترین قدرت اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی دنیاست.
از نظرگاه فردی، پیروزی ترامپ می تواند بار دیگر بسیاری را نسبت به جایگاه پرنسیپ های اخلاقی در سیاست نا امید کرده باشد؛ اما در عین حال با صراحت و وضوح بیشتری به ما یادآور می شود که سیاست هم چنان بیش و پیش از هر شاخص دیگری، عرصه تعاملات مبتنی بر منفعت و قدرت محض است؛ قدرتی که لزوماً تابع اصول عام و ثابت اخلاقی نیست و بنا به اقتضا، استانداردهای اخلاقی را در مسیر تحقق و اِعمال خود، باز تعریف می کند و در این مورد خاص، نشان دهنده این واقعیت است که اولویت اصلی برای غالب رأی دهندگان آمریکایی، بیش از هر چیز منافع مستقیم و ملموسی بوده است که تصور می کردند از این انتخاب خود به دست خواهند آورد، حتی اگر انتخاب فردی با محکومیت های اخلاقی، مالی و دارای پرونده های مختلف قضایی باشد.
از نظرگاه عمومی و نهادی، پیروزی ترامپ را می توان به نوعی غلبه لیبرالیسم کلاسیک و فرد محور آمریکایی بر موج گرایش های سوسیالیستی در لایه های اجتماعی این کشور در رقابتی البته نزدیک و تنگاتنگ ارزیابی کرد؛ غلبه این نگاه که "یا قوی باش و بمان، یا انتظاری نداشته باش و حذف شو"، در حوزه سیاست خارجی هم قابل پیش بینی است که این نگاه با صراحتی بیش تر به این شکل صورت بندی شود: "یا قوی باش و بمان، یا معامله کن و بمان".
اما نسبت حاکمیت ایران و جمهوری اسلامی با نتیجه این انتخاب و به قدرت رسیدن مجدد ترامپ چه خواهد بود؟
فارغ از تعارفات ظاهری دیپلماتیک و تلاش برخی مقامات سیاسی و حکومتی در بی تفاوت نشان دادن خود نسبت به پیروزی ترامپ - که البته تلاش بیهوده، غیر قابل پذیرش و غیر موجهی است – واقعیت مسلم این است که صحنه سیاست جهانی و معادلات مؤثر در عرصه بین الملل، با ورود ترامپ به کاخ سفید دچار تغییر خواهد شد و همه بازیگران، از جمله تصمیم سازان و سیاستگذاران در جمهوری اسلامی مجبور به بازنگری موقعیت و مواضع خود و برنامه ریزی برای مواجهه با شرایط جدید خواهند بود. این بازنگری، اگر واقع بینانه، مبتنی بر داشته ها و منابع قابل حصول قدرت و با هدف تامین منافع عمومی باشد، می تواند در دل هر تهدیدی فرصت های جدید خلق کند؛ قدرتی که به جای توسل به تظاهر و توهم یا شعار و هیاهو، با تکیه بر انسجام و اقتدار درونی و اجماع ملی، با تدبیر جان بگیرد و پا سفت کند.
به قدرت رسیدن ترامپ همزمان با استقرار دولت پزشکیان و آغاز تدریجیِ حرکت های اصلاحی در برخی شئون سیاستگذاری و اجرایی کشور، از قضا امکان بازنگری مصلحت گرا و عقلانی را در حوزه سیاست خارجی با در نظر گرفتن ملاحظاتی افزایش می دهد:
۱( تنها شاقول تراز و ملاک بی تغییر در سیاست عملی، اقدام در جهت منافع ملی و همسویی با مصالح و خواست و اراده عامه است و هر برنامه، موضع و تصمیمی با توجه به عوامل متغیر در میدان عمل، در این راستا قابل تصحیح، تنظیم و بازبینی است.
در عالم سیاست هیچ پدیده ای در ذات خود غیر قابل تغییر نیست. اگر امروز امری تابو و مرز ممنوعه تلقی می شود به دلایلی، روزی این تابو شکسته خواهد شد به مصلحتی.
میدان سیاست، عرصه ظهور غیر منتظره هاست.
زمانی با اعلام صریح رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی، بنا بر این بود که حتی اگر روزی از صدام و آمریکا بگذریم، از آل سعود نگذریم؛ اما در عمل و بنا به مصلحت، هم از صدام گذشتیم هم از آل سعود. هم با صدام مراوده کردیم، هم با آل سعود همنشین شدیم. مصلحت امروز هم، هر چه حکم کند.
۲( مواجهه اصلی جمهوری اسلامی در عرصه بین الملل با آمریکاست و سال هاست که بسیاری از مسائل، مشکلات و محدودیت ها و هزینه های تحمیل شده بر کشور، در ذیل این منازعه و رویارویی تبیین و توجیه می شود. در طول این سال ها و حتی در پر چالش ترین مقاطع، همواره کانال های ارتباطی بین دو طرف برقرار بوده و به طور مستمر برای کنترل و مدیریت تنش ها تلاش شده؛ اما هیچ گاه به تفاهمی جامع برای رفع منازعه منجر نشده است. برجام، موفق ترین تلاش دو طرف برای دستیابی به یک تفاهم عملی و به نوعی تمرین یک تعامل راهبردی بود؛ فرصتی که به دلیل ضعف جایگاه حزب دموکرات در آمریکا و عدم اجماع منابع قدرت سیاسی در ایران، از دست رفت.
اگر در آن زمان جمهوری خواهان قدرت را در کاخ سفید در دست داشتند و پزشکیان رئیس جمهور ایران بود، شاید اوضاع به گونه ای دیگر رقم می خورد، سطح تنش ها به حداقل می رسید و چه بسا بسیاری فجایع و رویدادهای تلخ از جمله آن چه طی این مدت بر خاورمیانه گذشت، رخ نمی داد یا از میزان آن کاسته می شد.
۳(با توجه به جایگاه و نفوذ عملی و در نظر گرفتن قدرت ریشه دارتر حزب جمهوری خواه در ارکان مختلف حاکم بر ایالات متحده، هر نوع تعامل و تفاهم احتمالی با آمریکا در صورتی که نمایندگان این حزب طرف مذاکر ه و معامله باشند، شانس پایداری و ضمانت عملی بیشتری خواهد داشت.
دونالد ترامپ پدیده ای در جامعه سیاسی آمریکاست که اگر چه به عنوان یک سیاستمدار حرفه ای و در یک فرآیند معمول حزبی ظهور نکر؛ اما امروز با نفوذترین و پر قدرت ترین نماد حزب جمهوری خواه است. با این که چهره ای تندرو، خود محور و غیر قابل پیش بینی قلمداد می شود؛ اما در عین حال بسیار عملگرا و البته تشنه و مشتاق دستاوردهای نمادین در کمترین
زمان ممکن است. او با وعده پایان دادن به جنگ در اوکراین و حل منازعات خاورمیانه به میدان آمده و دقیقاً از همین مسیر می توان او را به پای میز گفت و گو و مذاکره ای منفعت ساز نشاند.
طبیعی است که ما به عنوان ناظر و تحلیلگر، اطلاعات دقیقی از صحنه عمل و بسیاری عوامل مؤثر در پشت صحنه نداریم. این وظیفه متولیان امور و مسئولان حکومتی است که با در نظر گرفتن تمام ظرفیت ها و با اشراف بر نقاط ضعف و قوت، همه برگه های لازم را برای میز مذاکره آماده کنند.
در این میان، دکتر پزشکیان به عنوان رئیس جمهوری میانه رو، واقع بین و در عین حال مورد اعتماد نظام، مسئولیتی مهم و تاریخی بر دوش دارد و انتظار می رود تمام ظرفیت های ممکن را برای ایجاد همگرایی ارکان قدرت و اتخاذ تصمیمی سرنوشت ساز برای آینده ایران به کار گیرد.
نگذاریم فرصت ترامپ به تهدید تبدیل شود.