نوآوران آنلاین- نمایشنامهنویسی در ایران با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. برخی از دلایل بروز این مشکلات را تشریح میکنم.
در بخش نخست تاثیر شرایط ایران بر نمایشنامهنویسی را مورد بررسی قرار میدهم:
1) سیاست تکثر جشنوارهها: یکی از بزرگترین آسیبها را جشنوارههایی که یکی پس از دیگری آغاز میشوند به نمایشنامهنویسی ما زدهاند. فلهای برگزار شدن جشنوارهها، سبب شد نمایشنامهنویسهای فلهای هم بهوجود آیند! در برخی از جشنوارهها بهعنوان داور حضور داشتهام و میدیدم چیزهایی بهعنوان نمایشنامه به این جشنوارهها می آیند که در آنها حتی اصول اولیه نمایشنامهنویسی هم رعایت نشده است و کاملا معلوم بود بازیگری جوان که ساختار نمایشنامه و درام را نمیشناسد، تصمیم گرفته است در این حوزه ورود کند و نتیجه آن، تولید انبوهی متن بود که اصلا نمیتوانیم واژه نمایشنامه را برای آنها استفاده کنیم. اساسا واژه «تولید نمایشنامه» از آنجا فراگیر شد. نمایشنامه تولید نمیشود بلکه خلق میشود. خلق در تئاتر امروز ما فراموش شده است.
2) شغل محسوب نشدن نمایشنامهنویسی: در ایران شغلی بهنام نمایشنامهنویسی یا اساسا نویسندگی وجود ندارد. حق مولف در ایران شوخی است و از همه بدتر جایگاه اجتماعی نویسنده از بین رفته است. اساسا به این دلیل نمایشنامهنویسان ما به بازی در تئاتر یا کارگردانی روی میآورند که جایگاه مناسب اجتماعی خود را بهعنوان نمایشنامهنویس ندارند. از سویی دیگر در گذشته نمایشنامهنویسان ایرانی، کارگردانهایی ار در کنار خود داشتند که آثار آنها را بهاجرا برسانند اما درحال حاضر این اتفاق رخ نمیدهد. همچنین نمایشنامهها منتشر میشدند و به چاپهای بیستم و سیام میرسیدند که باز هم در حال حاضر این اتفاق رخ نمیدهد. نمایشنامهها در صورتیکه برنده جایزه شده باشند و یا نویسنده آنها برند باشد، در تیراژ 500 نسخه چاپ میشوند و نمایشنامهنویس ناچار است همه آنها را خود بخرد و در اختیار اهالی تئاتر قرار دهد. در سطح جهانی، نمایشنامهنویس دو الی سه سال زمان صرف میکند و نمایشنامهای را خلق میکند، این نمایشنامه، دوسال در برادوی و توسط کارگردانی که با نمایشنامهنویس تعامل دارد، اجرا میشود و نمایشنامه نیز در ابعادی وسیع در روز افتتاح اجرای آن، منتشر میشود و نمایشنامهنویس همواره نتیجه فعالیتش را میبیند و باز خلق میکند.
بخش دوم به دو مساله که نمایشنامهنویسان را از درون دچار آسیب کرد و سبب شد آنها خودشان را از گود خارج کنند اختصاص دارد.
1) حضور هر ساله در جشنوارهها: نمایشنامهنویسان ما اصرار دارند در تمام دورههای پدیدهای بهنام جشنواره تئاتر فجر حضور داشته باشند و به این واسطه نمایشنامههای خود را به اجرای عمومی برسانند. درنتیجه این امر ضرورتی بهنام «هر سال نمایشنامه نوشتن» پدید آمد. برخی از نمایشنامهنویسان بهاصطلاح «کم آوردند» و نمایشنامهنویسی را کنار گذاشتند. اما داستان به همینجا ختم نشد. در دورهای شرایط تئاتر به بدترین وضعیت خود رسید و سیاستگذاری تئاتر بهصورتی شد که به متون ایرانی اجازه حضور در جشنوارهها را نمیدادند و متون اقتباسی و بدون ایراد خارجی در اولویت اجرا قرار گرفتند. در این شرایط هم نمایشنامهنویسان در صحنه ماندند و به کارگردانان متون اقتباسی تبدیل شدند که این متون بهغایت بیخاصیت بودند و اصلا ربطی به فرهنگ ما نداشتند.
2) عجول بودن نمایشنامهنویسان ما برای اجرای نمایشنامههایشان: زمانی یکی از نمایشنامهنویسان ما مصاحبهای انجام داد و گفت «چون سه ماه از نگارش نمایشنامه جدیدم گذشته است و این نمایشنامه بهاجرا نرسیده، مایوس شدهام و دیگر نمایشنامه نمینویسم» این مساله کجای نمایشنامهنویسی جهان جای میگیرد؟ آنتوان چخوف چندین سال ممنوعالفعالیت بود و استانیسلاوسکی با سختی فراوان آثار چخوف را بهصورت تکاجرا بهروی صحنه میبرد، یا تا مدتها به آثار ساموئل بکت اجازه اجرا نمیدادند اما این مسائل موجب نشد که بکت یا چخوف دیگر نمایشنامه ننویسند! اما نمایشنامهنویسان ما سرخورده شدند و اگر امکانی برای بازیگری یا کارگردانی نمایشها داشتند،کاملا به آن سو رفتند و نمایشنامهنویسی را کنار گذاشتند و به اجرای تئاتر اقتباسی روی آوردند.