نوآوران آنلاین- زن 40 ساله با بیان این که به دنبال راه چاره ای برای رهایی از شرایط اسفبار زندگی ام هستم افزود: همسرم مرا از خانه بیرون کرده است. وی به کارشناس اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد گفت: وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده ام طوری بود که تا سن 28 سالگی نتوانستم ازدواج کنم. تا این که قدیر به خواستگاری ام آمد. او مدعی بود همسرش به بیماری صعب العلاجی دچار شده و چند ماه بیشتر زنده نیست. با آن که قلبا راضی به چنین ازدواجی نبودم اما به دلیل شرایط خاص خانواده ام تصمیم به ازدواج با قدیر گرفتم او به بهانه این که تحمل دوری مرا ندارد اصرار می کرد که زودتر زندگی مشترکمان را شروع کنیم من هم که خام حرف های عاشقانه او شده بودم به همه آداب و رسوم پشت پا زدم و به امید یک زندگی بهتر پا به خانه بخت گذاشتم، اما هنوز چند ماه از این ازدواج نگذشته بود که متوجه شدم قدیر فقط برای پرستاری از همسرش با من ازدواج کرده است با این حال اعتراضی نکردم تا این که یک سال بعد قدیر نزد من آمد و از بهبودی همسرش سخن گفت.
او سپس از من خواست به صورت توافقی طلاق بگیرم در غیر این صورت مرا ترک می کند. این گونه بود که به اجبار از قدیر جدا شدم و به خانه پدرم بازگشتم. در حالی که هر روز افسرده تر می شدم نیش و کنایه های اطرافیان نیز آزارم می داد به همین دلیل تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم و به خواستگاری یکی از بستگان دوستم پاسخ مثبت دادم. «پیام» همسرش را طلاق داده بود به همین دلیل سه فرزندش را نزد من آورد تا آن ها را بزرگ کنم من هم برای آن که زندگی ام دوباره متلاشی نشود سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفتم ولی تنها یک ماه از ازدواجم می گذشت که فهمیدم پیام اعتیاد شدیدی به مواد مخدر Drugs دارد و همسرش نیز به همین دلیل از او طلاق گرفته است، دیگر راه بازگشت نداشتم تا این که احساس کردم با به دنیا آمدن پسرم زندگی من نیز تغییر خواهد کرد اما نه تنها وضعیت زندگی ام بهتر نشد بلکه پسرم نیز قربانی اعتیاد پدرش شد چرا که پیام با هر سرماخوردگی و یا به بهانه های مختلف به پسرم مواد مخدر می خوراند. وقتی فرزندم هفت ساله شد او را از رفتن به مدرسه بازداشت. چرا که مدعی بود او تحمل خماری در مدرسه را ندارد. همسرم همواره در جیب های پسرم مواد مخدر می گذاشت تا هر وقت دلش خواست استعمال کند حالا فرزند 9 ساله ام به معتادی حرفه ای و عصبی تبدیل شده است که از پدرش جدا نمی شود. در این شرایط وقتی همسرم را تهدید به شکایت کردم او وسایل شخصی ام را داخل کوچه انداخت و مرا از خانه بیرون کرد اما ای کاش قبل از ازدواج با بزرگ ترها مشورت می کردم و ...