نوآوران آنلاین-
رسیدگی به این پرونده از شهریورماه سال66 به دنبال کشته شدن یک زن سالخورده در خانه اش در شهرک احمدیه در دستور گار پلیس Police قرار گرفت. پسر قربانی به پلیس گفت: چند روز قبل یکی از بستگانمان در شهرستان فوت شد.به همین خاطر ناچار شدم برای شرکت در مراسم ترحیم به شهرستان بروم و مادرم را در خانه تنها بگذارم .اما وقتی به خانه برگشتم با جنازه مادرم روبه رو شدم که با ضربه های چاقو کشته شده بود.
به دنبال اظهارات این مرد پلیس به تحقیق پرداخت و چندین مظنون بازداشت شدند ولی چون مدرکی علیه آنها به دست نیامد همگی آزاد شدند. تحقیقات پلیسی با گذشت 30 سال از جنایت Crime مرموز همچنان ادامه داشت تا اینکه اطلاعات تازه ای به پلیس رسید که نشان می داد پسری به نام جمشید که در آن زمان 16سال داشته عامل قتل Murder پیرزن بوده است.
در بررسی ها روشن شد خواهر جمشید همسایه خانه پیرزن بوده که چند هفته بعد از جنایت خانه اش را فروخته و نقل مکان کرده است.پلیس به ردیابی جمشید پرداخت و رد وی را بعد از 30 سال در منطقه قلعه حاجموسی در جنوب تهران یافت و او را سوم تیرماه امسال بازداشت کرد.
جمشید که حالا 46ساله است در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد.
وی گفت: آن زمان 16سال داشتم. پدرم مشکل مالی داشت به همین خاطر با دوچرخه سیگار می فروختم و پولی پس انداز کرده بودم.پولم را به پدرم داده بودم تا برایم یک مغازه اجاره کند اما پولم را نداد و من را از خانه بیرون انداخت. من هم که جایی را نداشتم به خانه خواهرم در شهرک احمدیه رفتم و یکماه در خانه او زندگی کردم. در این مدت هر روز پیرزنی را می دیدم که همسایه خواهرم بود . او وضع مالی خوبی داشت.صاحب یک بز بود و با پسرش زندگی میکرد.
وی ادامه داد: روزی خواهرم گفت که یک نفربا موتور برای پیرزن 350هزار تومان پول آورده است. من هم بهدلیل مشکلات مالی که داشتیم وسوسه شدم تا این پولها را که آن زمان ارزش زیادی داشت، بهدست بیاورم. آن روز برای سرقت Stealing پولها وارد حیاط خانه پیرزن شدم. او مشغول خرد کردن سبزی بود.وقتی مرا دید تعجب کرد و علت حضورم را در حیاط خانه اش پرسید. من هم به دروغ گفتم دلم درد میکند و از او نبات خواستم .ولی پیرزن که به رفتار من مشکوک شده بود، گفت نبات ندارد .او به سمتم آمد و من را هل داد. روی زمین افتادم و ناگهان دستم به چاقویی خورد که پیرزن با آن سبزی خرد میکرد. آن را برداشتم و به پیرزن حمله کردم.
وی ادامه داد: من حتی نمیدانم چند ضربه به او زدم. جنازه اش را از حیاط به داخل خانه کشیدم وهمه جا را برای یافتن پول ها گشتم ولی پولی پیدا نکردم. سپس بلافاصله به خانه خواهرم رفتم و لباسهای خونآلودم را عوض و با دوچرخه فرار Escape کردم. مدتی بعد وقتی خواهرم فهمیدم که پیرزن همسایه را به قتل رساندهام، خانهاش را فروخت و از آنجا رفت.در این سالها دوبار ازدواج کردم و حالا صاحب یک دختر و پسر هستم ولی عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کرد. هیچ کاری در زندگیام درست انجام نمیشد و همیشه گرفتار و بدهکار بودم. هر مرتبه که معاملهای انجام میدادم شکست میخوردم و ضرر میکردم.حتی در این سالها یک بار هم به زندان Prison افتادم.خواهرم که از ماجرای قتل مطلع بود همیشه مرا تهدید می کرد.حتی بر سر تقسیم ارث پدری ام هم ناچار شدم به خاطر تهدیدهای خواهرم سکوت کنم و از حق و حقوقم کوتاه بیایم.
به دنبال اعتراف های جمشید و بازسازی صحنه جرم Crime بعد از 30 سال برای وی کیفرخواست صادر شد. پرونده وی دیروز به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرائم اطفال است فرستاده شد تا به جرم این مرد که در نوجوانی مرتکب آن شده است به زودی رسیدگی شود