نوآوران آنلاین-
اما کاشفان زیر با خطر بزرگی روبرو شدند. آنها نه تنها جان خود را از دست دادند، بلکه توسط آدمخوارها خورده شدند. در مورد برخی از آنها هنوز شک هایی درباره اینکه آیا توسط آدمخوارها خورده شده اند یا نه وجود دارد، اما بقیه بدون شک غذای آنها شده اند.
کاشف آلمانی، «استفان رامین» و نامزدش «هایک دورش» مسافران باتجربهای بودند. آنها سفر به دور دنیا را با قایق را آغاز کردند و در ۳۰ آگوست ۲۰۱۱ به جزایر مارکیز در فرانسه رسیدند. آنها عاشق این مکان شدند و دو برابر مدتی که برنامه ریزی کرده بودند در آن ماندند. در این مدت استفان برنامهای ترتیب داد تا با یک راهنمای محلی به نام هایتی به شکار بز برود. آنها دورش را چند ساعت تنها گذاشتند.استفان رامین
هنگام بازگشت هایتی در قایق تنها بود و گفت: اتفاق بدی در جنگل افتاده است. رامین به شدت آسیب دیده و باید به سرعت نزد او بروند. وقتی به آنجا رسیدند هایتی تفنگش را به سمت دورش گرفت و گفت: تو الان میمیری. همان طور که آن دو گلاویز شدند هایتی دورش را به یک درخت بست، جایی که او ساعتها برای رهایی تلاش کرد.
هایتی در حال بازگشت بود که دوروش توانست طنابها را باز کند. او چراغ قوه خود را در فاصله دور دید و در آن لحظه تصمیم گرفت با سرعت به سمت ساحل بدود و خودش را به قایق رساند و جان سالم به در برد. وقتی پلیس Police منطقه را جستجو کرد بقایای رامین را در آتش پیدا کرد. هایتی او را کشته بود. این ماجرا در مطبوعات بین المللی به عنوان احتمال آدمخواری منتشر شد.
جورج براون
در سال ۱۸۷۸ کشیش مسیحی جورج براون چهار مبلغ مذهبی از مردم فیجی را به پاپوآ گینه نو فرستاده شد. مانند همه سفرهای تبلیغات مذهبی، مرز باریکی بین یک گفتگوی موفقیت آمیز و اهانت شدید وجود داشت. به نظر میرسد اعضای قبیله تولای در این سفر تحت تاثیر گفته های آنها قرار نگرفتند؛ و درنهایت هر چهار مبلغ را به دستور رهبر قبیله به قتل Murder رسانده و خوردند.
ظاهرا جورج براون اصول اولیه فلسفه مسیحیت را فراموش کرده و متقابلا به ساکنین جزیره حمله کرده است. او کل دهکدهای که با این قتلها ارتباط داشت را سوزاند و حداقل ۱۰ نفر را کشت. در نهایت مقامات بریتانیا براون را از هر گونه جرمی تبرئه کردند. در سال ۲۰۰۷، قبیله تولای که دیگر آدمخواری را کنار گذاشته بود به خاطر این قتلها رسما عذرخواهی کرد.
آندره کروچین
در سال ۲۰۱۲، آندره کروچین و سه تن از دوستانش یک سفر ماهیگیری به منطقه تایگا در سیبری رفتند. وقتی جیپ و تمام وسایل آنها در رودخانه غرق شد، همه چیز خیلی سخت شد. قرار بود این سفر چند هفته طول بکشد، اما حدود چهار ماه طول کشید. کروچین در آن زمان مرد و یک نفر دیگر هرگز پیدا نشد.
از این چهار کاشف دو نفر به نامهای «الکسی گورولنکو» و «الکساندر عبدالایف» جان سالم به در بردند. پس از اینکه آنها پیدا شدند، بقایای کروچین هم پیدا شد. مشخص بود که او سلاخی شده است. در این زمان گورولنکو داستان را عوض کرد. او ادعا کرد پای مجروح کوروچین منجر به مرگ او شده و بعد آنها تصمیم گرفته اند او را بخورند تا زنده بمانند. آنها جسد کروچین را با زحمت با خود برده و گوشتش را تکه تکه کرده و میخورده اند.
الکساندر به هیچ جرمی متهم نشد و گورولنکو هم بعد از محاکمه از زندان Prison تبرئه شد. همسر کوروچکین بسیار عصبانی شد و گفت: «می توانید تصور کنید چه چیزی برای من مانده؟ یک پا، یک انگشت و پشت جمجمه او با مقداری مو. این همه چیزی است که از مردی که دوستش داشتم برای من باقی مانده است.» پس از آن دادگاه عالی روسیه گورولنکو را به ۱۲ سال زندان محکوم کرد.
جووانی دا وراتزانو
جووانی یک کاشف ایتالیایی فعال در اوایل دهه ۱۵۰۰ بود. شاه فرانسیس اول فرانسه او را پس از اکتشاف شمال آفریقا شناخت و مامور کرد به آمریکا سفر کند. جووانی مانند بسیاری از هم عصرانش به دنبال پیدا کردن راهی مشخص به اقیانوس آرام و آسیا برای ایجاد مسیرهای تجاری ارزشمند بود.
او در دو اکتشاف اولش، مین، نوا اسکوشیا و نیوفاندلند را بررسی کرد. در سفر سومش به برزیل با یک کشتی پر از تختههای عجیب و غریب به فرانسه بازگشت. وراتزانو در سال ۱۵۲۸ آخرین سفر دریایی خود را به مقصد آمریکا و باز هم به دنبال یک راه تجاری انجام داد. این بار کاشف ایتالیایی قبل از اینکه به کارائیب برود به فلوریدا سر زد. او جایی در نزدیکی گوادلوپ، وراتزانو جزیرهای دیده و تصمیم میگیرد با قایق پارویی به آنجا برود. خدمه کشتی اصلی او را از دور مشاهده میکردند و وقتی رهبر سفرشان توسط ساکنان جزیره کشته و خورده شده نتوانستند هیچ کمکی به او بکنند.
توماس بیکر و هفت نفر از همراهانش
فیجی کشوری است که اروپاییان در طول تاریخ از سفر به آن منع میشدند و به آن جزیره آدمخوارها میگفتند. کشیش، توماس بیکر در سال ۱۸۵۹ به آنجا رفت. او تا جولای ۱۸۶۷ جان سالم به در برد تا اینکه به اعماق جزیره اصلی این کشور «ویتی لوو» رفت و سعی کرد رهبر محلی را به مسیحیت دعوت کند. بیکر یک شانه به رئیس هدیه داد. همان طور که آنها صحبت میکردند، گفتههای بیکر هیچ تاثیری روی رهبر محلی نداشت. او صریحا از مسیحیت امتناع کرد و بیکن شانه خود را پس گرفت.در حالیکه بیکر با ترشرویی شانه را پس میگرفت، سر او را لمس کرد که نشانه توهین و تهدید بود. بیکر و هفت همراهش کشته شدند و سپس توسط اهالی روستای نابوتائوتائو خورده شدند. روستاییان معتقد بودند که کارشان منجر به نفرین میشود به همین دلیل در سال ۲۰۰۳ از فرزندان بیکر رسما عذرخواهی کردند.
ریچارد پارکر
در سال ۱۸۸۴ چهار مرد از ساوتهمپتون سفر دریایی خود را آغاز کردند. هدف آنها این بود که کشتی را به صاحب جدیدش در استرالیا تحویل دهند. بعد از دو ماه قایق آنها غرق شد. خدمه سعی کردند با قایقهای اضطراری فرار Escape کنند، اما در اقیانوس اطلس جنوبی تنها با مقداری شلغم برای خوردن گیر افتادند. این مقدار برای یک دوره ۱۲ روزه جیره بندی شد.
به گفته سه ملوان دیگر، پسری به نام ریچارد پارکر هم آنجا بود که پس از تمام شدن منابع از آب دریا نوشیدو به شدت بیمار شد. توماس دادلی، کاپیتان کشتی بود که بعد از سه هفته سخت به خدمه کشتی «ادوین استفنز» گفت: این پسر در حال مرگ است. تو زن و پنج بچه داری و من زن و سه بچه دارم. گوشت انسان قبلا هم که خورده شده است.
مدتی بعد، دادلی گلوی پسر را با چاقو برید و سه خدمه باقی مانده تشنگی خود را با خون او برطرف کردند. سپس قلب Heart و کبد او را خوردند و گوشت او را تکه تکه کرده و برای مصرف آینده گذاشتند. وقتی در نهایت مردان نجات یافتند، دادلی هیچ تلاشی برای پنهان کاری نکرد. او معتقد بود از روی ضرورت و طبق یک قرارداد غیررسمی دریایی این کار را کرده است.
بیشتر انگلستان با آنها موافق بودند. حتی برادر بزرگتر پارکر که خودش ملوان بود، در محاکمه با آنها دست داد. با این حال، دو مرد مجرم شناخته شده و محکوم به اعدام execution شدند. چند روز بعد، محکومیت آنها به شش ماه حبس کاهش یافت. ملوان دیگری که از گوشت پارکر خورده بود، اما در قتل او دست نداشت به هیچ جرمی متهم نشد.
الیور فلوز تامکینز و جیمز چالمرز
الیور فلوز تامکینز و جیمز چالمرز مبلغان مذهبی ساکن در پاپوآ گینه نو بودند. چالمرز ۲۳ سال آنجا زندگی کرده بود و تامکینز حدود یک سال آنجا بود. در سال ۱۹۰۱ هر دوی آنها مردند. آنها آموزههای مسیحیت را میان ساکنان جزیره گوریباری منتشر میکردند. سفر آنها در امتداد رودخانه آیرد انجام شد. چالمرز، تامکینز و چند نفر از اعضای خدمه روز بعد به ساحل رفتند. آنها کشته و خورده شدند.
اون کافین
اون کافین در زمان مرگش ۱۷ سال داشت. او ملوان یک کشتی بود که برای شکار نهنگ اسپرم به اقیانوس آرام سفر کرده بودند. در نوامبر ۱۸۲۰ کشتی او توسط یک نهنگ عظیم الجثه غرق شد. خدمه سعی کردند با سه قایق نجات فرار کنند. همان طور که مردان یکی پس از دیگری میمردند، جنازه هایشان نگه داشته میشد تا به عنوان غذا جیره بندی شود. بعد از گذراندن دو ماه در این شرایط سخت، خدمه کشتی کافین تصمیم گرفتند قرعه کشی کنند چه کسی کشته شود تا دیگران او را بخورند و نام کافین در آمد. قایق آنها در نهایت در آمریکای جنوبی در ۲۳ فوریه ۱۸۲۲ پیدا شد.
جان ویلیامز
جان ویلیامز هم یک مبلغ مذهبی بود. او بیش از ۲۰ سال صرف گسترش مسیحیت در جنوب اقیانوس آرام کرد. او یکی از مشهورترین و موفقترین مبلغان مذهبی زمان خودش بود. هرچند خطر همیشه بخشی از کار او بود. در سال ۱۸۳۹ ویلیامز با یکی از همراهانش به نام جیمز هریس، از چهارمین جزیره بزرگ کشور، ارومانگو دیدن کرد. تاجران اروپایی چند روز قبل آنجا بودند و چند نفر از مردم محلی را کشته بودند. در نتیجه مردم محلی به ویلیامز و هریس به چشم یک تهدید نگاه میکردند. هریس کشته شد و ویلیامز به سمت دریا فرار کرد، اما او هم با کمان کشته شد. سپس هر دو خورده شدند.در سال ۲۰۰۹ فرزندان ویلیامز به محل قتل او سفر کردند. همانند قبیلهای که توماس بیکر را کشته بودند، مردم ارومانگو هم معتقد بودند باید از خانواده مرحوم رضایت بگیرند تا نفرین نشوند.