اگر بخواهیم جملات غیر منطقی او را نقل و دستمایه ریشخند کنیم، محدود به این چند فقره نیست و بخشی هم به خاطر سرعت و هیجان و فضای استادیوم قابل بخشودگی است؛ مثل آن جا که گفت: «داریوش شجاعیان میتوانست یک گل آسیایی بزنه اما نتونست. شاید هم نخواست.»
گل آسیایی دیگر چیست؟ حالا اگر میگفتی گل اروپایی تا از سطح بالاتر فوتبال حکایت کند باز یک چیزی. اما آسیایی دیگر چه صیغهای است؟
یا مگر میشود هم بتوانی و هم نتوانی؟ و مگر میشود بازیکن فوتبال بتواند گل بزند و تیم خود را جلو بیندازد اما نخواهد؟
نمیخواهم مته به خشخاش بگذارم و سوتیهای جواد خان خیابانی را ردیف کنم که از نویسنده این سطور نیز ممکن است اشتباهی در نوشتن و نقل نکتهای تاریخی سر بزند با این تفاوت که امکان اصلاح و تصحیح دارد و او ندارد و در شبکههای اجتماعی دست به دست و بازنشر میشود.
همچنین میدانیم او تلقی افراطی از ایراندوستی و گزارش هیجانی و واژه حماسی دارد و وقتی تیم مقابل، عربی باشد از خود بیخود میشود و تصور میکند تمام بار ناسیونالیسم ایرانی بر دوش اوست و همه ناکامیهای تاریخی را میتوانیم با گذار توپ گرد از خط دروازه حریف جبران کنیم.
باز خوب است که خیابانی رنگ و انگ ملی میدهد که در فوتبال و البته درباره بازیهای ملی و نه باشگاهی مسبوق به سابقه است.
نسل ما گزارشگری به نام «کوتی» را به یاد دارد که وقتی در مسابقه ایران و عربستان به نفع ما پنالتی شد و بازیکن ما قصد ضربه داشت، فریاد میکشید: «اللهاکبر» و از یاد برده بود که روی پرچم تیم مقابل هم دو شعار اصلی اسلام نوشته شده و کافر نیستند و روزنامه جمهوری اسلامی هم انتقاد کرد و نوشت این که توپی در یک بازی از یک خط بگذرد یا نگذرد چه ربطی به دعای مادران ما و اراده الهی دارد؟ بازی، بازی است و نباید فراموش کنیم که مسابقه فوتبال یا هر ورزش دیگر بازی است نه جدال حق و باطل و اگر برد ما علامت حقانیت ما باشد باخت ما که کم هم اتفاق نمیافتد نشانه بطلان ما باید باشد لابد!
گزارشگر تلویزیون ایران اصرار داشت برد استقلال تا قبل از دریافت گل تساوی را نشانه برتری فوتبال ملی قلمداد کند اما وقتی خبردار شد در جایی دیگر ذوب آهن به هجوم های یک تیم عربی دیگر نه نمی گوید و یکی پس از دیگری گل می خورد دیگر نمی گفت بازی ها ملی است.
باشگاه، باشگاه است و تیم ملی، تیم ملی. صد هزار نفر برای استقلال تهران به ورزشگاه آزادی رفتند نه برای تیم ملی فوتبال. چرا که اگر به خاطر تیم ملی بود و رنگ تیم مطرح نبود همان ها باید به تماشای بازی های پرسپولیس هم بروند و بر عکس.
دولتی یا شبه دولتی بودن استقلال و پرسپولیس جناب خیابانی را دچار این توهم کرده که همان تیم ملی اند تا جایی که گل بازیکن سنگالی استقلال را هم ملی می داند.
بازیکنان باشگاه ها خصوصا در اروپا از ملیت های مختلف هستند و بعضا مالک باشگاه نیز اهل همان کشور نیست و مثال های مشهور متعدد است. البته که در چارچوب یک فدراسیون مشخص مثلا انگلستان یا ایتالیا فعالیت می کنند و به دولت خودشان مالیات می پردازند اما داستان باشگاه از تیم ملی جداست کما این که در ایران بارها شاهد جدال مربیان تیم ملی با مربیان باشگاهی بوده ایم.»
در بخش دیگری از این نوشته آمده است:
«این نوشته چه می خواهد بگوید اگر نه حاشیه ای است بر گزارش های ورزشی تلویزیون؟
آدمی از غریزه و احساس و خرد تشکیل می شود و از برنامه های مختلف تلویزیونی این احساس درمیگیرد که مجریان و کارشناسانی که در حوزه های متنوع فعالیت می کنند یا دعوت می شوند انگار با عقل مخاطب سر و کار ندارند و بیشتر در صدد تحریک و تهییج احساسات یا جنبه های غریزی غیر عقلانی اند.
در برنامه های سیاسی گاه سعی بلیغی نشان می دهند که شعور مخاطب را دست کم بگیرند و این جواد خیابانی عزیز هم که سوژه ما شده بد نیست بداند:
استقلال یا پرسپولیس همان تیم ملی فوتبال ایران نیستند و فوتبال همان ایران نیست.
تماشاگران برای تشویق تیم باشگاهی می روند و این ادعا که مردم پرچم ایران در دست دارند و بازیکنان نشانی از ایران با خود دارند خیال پردازی است چون بازی تیم ملی نیست و معلوم نیست چرا اصرار دارد بازی باشگاهی را بازی ملی معرفی کند و چرا نمی فهمد اگر پیروزی استقلال که البته به تساوی بدل شد، بُرد ملی باشد و شایسته جشن و سرور ملی آنگاه باخت سنگین ذوب آهن در همان دقایقی که او دُر افشانی می کرد لابد جای سوگ واری دارد! چرا نمی فهمد و چرا در این رسانه ۱۸۰۰ میلیارد تومان بودجه سالانه دارد ولی مدام اپ ها را تبلیغ می کند کسی نیست که این فهم را منتقل کند؟
این که صد هزار نفر در روز غیر تعطیل برای تشویق تیم مورد علاقه یا تماشای یک بازی فراتر از رقابت های داخلی به ورزشگاه بروند ربطی به علایق حماسی و ملی ندارد و تنها در چارچوب منطق فوتبال قابل تفسیر است و این را هم اگر جواد ما بداند بد نیست اما دو نکته اصلی تر که بد نیست بداند اینهایند:
انقلاب هوش تعریف رسانه را تغییر داده و انحصار صدا و سیما را شکسته و همه در حال رصد کردن و داوری اند.
هوادار استقلال برای تشویق تیم خود به ورزشگاه می رود. مربی خارجی دارد و بازیکن خارجی نیز.
طرفدار پرسپولیس هم برای تشویق تیم خود به ورزشگاه می رود. آن تیم هم مربی خارجی دارد و بازیکن خارجی نیز.
سال ها پیش فروغ فرخزاد سروده بود: نام آن پرنده که از قلب ها گریخته ایمان است و انگار نام پرنده ای که از قاب رسانه رسمی گریخته اگر هم عقل نباشد درک الزامات رسانه ای در دنیای مدرن است.»