نوآوران آنلاین- در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی و با حضور یک قاضی مستشار برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
وی گفت: سامان و ساسان که برادر هستند متهم هستند سال 94 یکی از بستگان خود به نام حمید را ربودند تا وی را مجبور کنند به نفع آنها و علیه پدربزرگش در دادگاه شهادت بدهد. دو برادر، شاکی را با چاقو زخمی کردند. اکنون باتوجه به مدرکهای موجود در پرونده برای آنها به اتهام آدمربایی و ضرب و جرح تقاضای اشد مجازات دارم.
سپس شاکی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: دو برادر با پدربزرگم اختلاف داشتند و پروندهشان در دادسرا تحت رسیدگی بود. آنها به من پیشنهاد داده بودند در ازای دریافت پول به نفع آنها در دادگاه شهادت بدهم. من هم قبول کردم اما مرا ربودند، به زور سوار ماشین کردند سپس با چاقو زدند. به همین خاطر برایشان تقاضای کیفر دارم.
سپس سامان که کشتیگیر و صاحب مقام کشوری در این رشته است و حالا با قرار وثیقه آزاد شده، روبهروی قضات دادگاه ایستاد و گفت: چند سال پیش با دخترداییام ازدواج کردم اما بعد از مدتی او را طلاق دادم. اما داییام کینه مرا به دل گرفت و چند نفر را اجیر کرد از من انتقام بگیرند. مردان غریبه شبانه در خیابان به من حمله کردند و مرا بشدت کتک زدند. من از داییام شکایت کردم. پروندهمان در جریان بود تا اینکه یکی از بستگانم به نام فرامرز پیغام فرستاد حمید حاضر است در دادگاه به نفع من شهادت دهد. او برای شهادت دو میلیون تومان پول از من خواست و من پذیرفتم اما حمید هر بار بهانهای میآورد. او آخرین بار گفت در ازای دریافت 10 میلیون تومان حاضر است در دادگاه حاضر شود و علیه پدر بزرگش شهادت دهد.
سامان ادامه داد: آخرین بار با حمید مقابل یک محضر قرار گذاشتیم.قرار بود حمید همراه فرامرز سر قرار بیاید. چون حمید به شیشه معتاد بود و سابقه داشت از برادر کوچکم به نام ساسان خواستم همراه من بیاید و از دور مراقب اوضاع باشد. قرار بود حمید بعد از دریافت مبلغ 10 میلیون تومان علیه پدربزرگش شهادت دهد. اما وقتی مقابل محضر رسیدیم متوجه شدیم محضر تعطیل شده است. به همین خاطر برای صبح روز بعد با هم قرار گذاشتیم.من از حمید جدا شدم و یک ماشین کرایه کردم تا به سمت خانه برگردم. همان موقع بود که فرامرز با من تماس گرفت و گفت حمید چاقو خورده است. با برادرم تماس گرفتم. من و ساسان، حمید را سوار ماشین کردیم تا او را به بیمارستان برسانیم. وقتی به بیمارستان رسیدیم من برای انجام کاری از بیمارستان بیرون رفتم. سپس ساسان، حمید را به خانهمان آورد تا از او مراقبت کنیم. بعد از چند ساعت که حال حمید بهتر شد او به خانه شان برگشت و چند روز بعد علیه من و برادرم شکایت کرد. پدربزرگ حمید او را مجبور کرد علیه ما شکایت کند. او به دروغ داستان ساختگی آدم ربایی را مطرح کرد و گفت من و برادرم او را ربوده و با چاقو زخمی کردهایم.
سپس ساسان که او نیز مربی کشتی در یک باشگاه معروف است روبهروی قضات ایستاد و حرفهای برادرش را تائید کرد. وی گفت: باور کنید من و برادرم حمید را به زور جایی نبردیم. قرار بود در ازای شهادت حمید به نفع برادرم 10 میلیون تومان به او پول بدهیم. ما نمیدانیم چه بلایی سر حمید آمده و چه کسی او را در خیابان با چاقو زخمی کرده است.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.