نوآوران آنلاین-البته میخواستم از روز اول حقیقت را بداند و با چشم باز در مورد آینده تصمیم بگیرد. اما نمیدانستم که با این حماقت چه مشکل بزرگی برای خودم درست میکنم. میثم با سردرآوردن از مسائل خصوصی زندگیام، نقطه ضعف من را پیدا کرده بود و خوب میدانست چطور میتواند احساسات یک دختر ۱۸ساله که چهار ماه بعد از ازدواج اجباری با پسر یکی از اقوام، مهر طلاق صفحه شناسنامهاش را سیاه کرده است به بازی بگیرد. او به من قول ازدواج داد و میگفت با تمام وجود و از صمیم قلبش و تا آخر عمر در کنارم میایستد تا طعم خوشبختی واقعی را بچشم.
قرار شد به خواستگاریام بیاید. اما بیماری پدرش را بهانه کرد و گفت چند ماه باید تحمل کنم. من حرفهایش را باور کرده بودم و لحظه به لحظه انتظار میکشیدم تا هرچه سریعتر روز خواستگاری فرا برسد. دو روز قبل میثم از من خواست چند دقیقهای همدیگر را ببینیم. با خواهش و التماس و گفتن اینکه الهه تورو خدا !من را در رودربایستی قرار داد. به بهانه دیدن خواهرم از خانه بیرون زدم. او با ماشین سرکوچه منتظرم بودم. سوار ماشین شدم. تأکید کردم که خیلی زود باید به خانه برگردم. ما به راه افتادیم، میثم جلوی یک بستنی فروشی توقف کرد. پیاده شد تا برایم بستنی بخرد. با گوشی تلفن همراه مشغول صحبت شده بود. گوشهایم را تیز کردم تا ببینم با چه کسی حرف میزند. باور نمیکردم چه میشنوم. میثم با دوستانش قرار گذاشت که من را به مکانی خلوت بکشاند وهمگی به من تجاوز کنند او من را در ازای پول به دوستانش فروخته بود وقتی فهمیدم با چه مرد بدجنس و کثیفی آشنا شده ام پیاده شدم و پا به فرار Escape گذاشتم. آنقدر هلبودم که یادم رفت گوشی تلفن همراهم را از روی داشبورد ماشین بردارم. چند ساعت بعد به میثم زنگ زدم و از او خواستم گوشی تلفنم را بدهد. اما تهدیدهایش شروع شد و چهره واقعیاش را نشانم داد. موضوع را به مادر و خواهرم اطلاع دادم. با نگرانی و اضطراب به کلانتری آمدیم. صحبتهای کارشناس مشاوره کلانتری مادرم را آرام کرد. من خیلی اشتباه کردهام. باید از همان لحظه اول این آشنایی و قرار و مدار ازدواج را به خانوادهام میگفتم.
چون در ازدواج قبلیام با اصرار پدرم ناچار شدم سر سفره عقد بنشینم و بعد هم یک اختلاف فامیلی باعث جداییام شد از خانوادهام کینه به دل گرفته بودم. اما واقعا هیچ پدر و مادری بد فرزندش را نمیخواهد و باید در هرکاری با مشورت و تصمیمگیری درست پیش برود تا دچار خطا و خطر نشویم.
بنابه این گزارش، تحقیقات برای دستگیری میثم صورت گرفت و این پسر چاره ای جز اقرار ندید.