نوآوران آنلاین-اوایل فروردین ماه امسال مرد ۳۵ ساله ای به نام بهزاد با مراجعه به اداره پلیس از خواستگار سابق همسرش به نام مرتضی به اتهام آدم ربایی شکایت کرد و گفت: «سه سال است با همسرم – نیلوفر - ازدواج کرده ام و با هم زندگی خوبی داشتیم تا اینکه مدتی قبل متوجه تماس های مشکوک او با مرد غریبه ای شدم. وقتی ماجرا را پیگیری کردم، فهمیدم آن مرد خواستگار سابق همسرم است. آن ها قبل از ازدواج ما با هم رابطه داشتند، اما بعد از ازدواج مرتضی دست بردار نبود و برای همسرم ایجاد مزاحمت می کرد. چند بار با او صحبت کردم تا دست از مزاحمت بردارد، اما قبول نکرد.»
شاکی در ادامه گفت: «این گذشت تا اینکه آخرین بار وقتی می خواستم به محل کارم بروم او با ماشین مقابل در خانه مان آمد و مرا به زور سوار ماشینش کرد و برد. مرتضی سه شبانه روز مرا در مخفیگاهش در حاشیه تهران حبس کرد و شکنجه می داد. او حتی مرا تهدید به مرگ هم کرد، اما به هر سختی بود، توانستم از دست او فرار کنم.»
با ثبت اظهارات شاکی، پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد و در اولین گام از تحقیقات، همسر شاکی را تحت بازجویی قرار داد. او در جواب به مأموران گفت: «مدتی بود خواستگار سابقم با من تماس می گرفت و از من می خواست با او قرار ملاقات بگذارم، اما قبول نکردم و خواستم با من تماس نداشته باشد. آخرین بار او با همسرم تماس گرفت و بعد از آن تماس، همسرم از خانه بیرون رفت و تا سه روز از او خبری نشد.» آن زن در پاسخ به سؤال مأموران مبنی بر اینکه همسرتان خودش خانه را ترک کرد، گفت: «بهزاد ادعا می کند از سوی خواستگار سابقم ربوده شده است، ولی آن روز خودش خانه را ترک کرد و من مرتضی را اطراف خانه ندیدم.»
بعد از توضیحات همسر شاکی، مأموران مرتضی را شناسایی و بازداشت کردند. او در مراحل بازجویی جرمش را انکار کرد و گفت: «من با بهزاد درگیر شدم، اما آدم ربایی در کار نبود و او دروغ می گوید.»
به این ترتیب پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم مقابل هیئت قضایی به ریاست قاضی توکلی و مستشار محمدی پای میز محاکمه قرار گرفت. ابتدای جلسه شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و در ادامه متهم با انکار جرمش گفت: «من و نیلوفر سه سال با هم دوست بودیم و حتی به خواستگاری او هم رفته بودم، اما به دلایلی نتوانستیم با هم ازدواج کنیم. بعد از آن ماجرا من از ایران رفتم و چند سال بعد برگشتم. نمی دانستم نیلوفر ازدواج کرده است به همین دلیل با او تماس گرفتم تا همدیگر را ببینیم، اما شوهرش جوابم را داد و شروع به ناسزاگویی کرد. او از من خواست تا با هم قرار ملاقات بگذاریم. قبول کردم و آن روز وقتی همدیگر را دیدیم با هم درگیر شدیم و حین درگیری بلافاصله محل را ترک کردم و دیگر با نیلوفر تماس نگرفتم.» متهم در آخر گفت: «باور کنید مرتکب آدم ربایی نشدم و بهزاد دروغ می گوید.»
بعد از آخرین دفاعیات متهم، هیئت قضایی با توجه به پرینت مکالمات تلفنی و همچنین تناقض گویی های شاکی دریافت مرتضی هیچ تماسی با او نداشته است به این ترتیب شاکی بعد از تفهیم این موارد از سوی هیئت قضایی در جایگاه قرار گرفت و گفت: «وقتی فهمیدم مرتضی با همسرم تماس دارد نگران شدم که مبادا زندگی ام از هم بپاشد بنابراین سناریوی آدم ربایی را مطرح کردم تا او را گرفتار کنم و زندگی ام را نجات دهم.»
در پایان هیئت قضایی بعد از شور، مرتضی را از اتهام آدم ربایی و شروع به قتل تبرئه کردند و این حکم در شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور تأیید شد.