نوآوران آنلاین-همسرم آدم آرام، خونسرد و کمحرفی بود و نسبت به روابط عاطفی و زناشویی خیلی سرد و خشک برخورد میکرد. من خیلی برونگرا و پرجنبوجوش بودم. با تمام این اوصاف، او مرد باایمان و خداترسی بود و در زندگی از لحاظ رفاهی چیزی برایمان کم نگذاشته و تمام تلاشش را برای رفاه ما انجام میداد ولی مشکل بزرگ من چیز دیگری بود. دوست داشتم شوهرم به من محبت کند و با من حرف بزند اما هربار میخواستم سر صحبت را بازکنم، میگفت خسته است و بگذارم برای بعد!
11 سال است که همهاش گذاشتهام برای بعد و حرفهایم مانند گرهای در قلبم تبدیل به عقده شده. اوایل فکر میکردم به مرور زمان و با آمدن فرزند، شاید شرایط بهتر شود ولی فرقی نکرد و رابطهاش با من روزبهروز سردتر شد.
ناگفته نماند چون همسرم خودش فرد تحصیلکردهای است، از همان ابتدا با من شرط کرد، درسم را ادامه دهم و تحصیلات عالی کسب کنم. همین شد که بعد از 4 سال زندگی مشترک، با اصرارهای همسرم به دانشگاه رفتم و در رشته مورد علاقهام تحصیل کردم.
ترم سوم بود که خیلی اتفاقی متوجه نگاههای یکی از همکلاسیهایم به نام سامان شدم. او به بهانههای مختلف خودش را به من نزدیک و خواستههایش را مطرح میکرد. اول خیلی جا خوردم و به او گفتم متأهل هستم و 2 فرزند نیز دارم ولی میگفت فقط خودم برایش مهم هستم و دائما به من ابراز علاقه میکرد. من نیز بهدلیل ابراز محبتهایش و بهایی که به من میداد، کمکم به او علاقهمند شدم. از آنجایی که سامان را در جریان تمام مشکلات زندگیام گذاشته بودم، جای تمام عقدههای عاطفی و رنجی را که از زندگی مشترک با همسرم برده بودم، برایم پر میکرد. گویی تازه متولدشده و روزبهروز شادتر میشدم.
متاسفانه رابطه پیامکی و تلفنی من با سامان مرا در گرداب خیانت Cheat فرو برد. دچار عذاب وجدان شدهام و نگرانم مبادا شوهرم دیر یا زود از قضیه بو ببرد.
هرچند او به کارهای من مشکوک شده، ولی به روی خودم نیاوردم و همچنان در خواب زمستانی فرو رفتهام و پشت پا به زندگی و خوشبختیام زدهام.
خودم میدانم پایان این روابط تباهی و غرق شدن در فساد و از هم پاشیده شدن زندگیام است اما توان قطع رابطه با سامان را ندارم. سامان با اینکه ازدواج کرده ولی قصد ندارد به این رابطه پایان دهد.