نوآوران آنلاین-وی در جریان بازسازی صحنه قتل، در اعترافاتی هولناک گفت که چون پول تعمیر دوچرخهاش را نداشت، تصمیم گرفت ملیکا را به قتل برساند و گوشوارههایش را سرقت کند.این حادثه هولناک عصر سهشنبه چهارم مهرماه امسال درواقع در استان خوزستان اتفاق افتاد.
ماجرا از این قرار بود که ملیکا برای بازی از خانهشان بیرون رفته بود اما ناگهان ناپدید شد و 4 ساعت بعد در جریان عملیات جستوجو، مأموران پلیس جسدش را که در خانهای متروکه در نزدیکی خانهشان دفن شده بود، کشف کردند. شواهد نشان میداد دختربچه خفه و گوشوارههایش سرقت شده است.
انتشار خبر قتل ملیکا، تداعیکننده حوادث تلخی چون قتل آتنا، بنیتا و فاطمه بود؛ دختربچههایی که در حوادث مشابهی قربانی شده بودند. این خبر بار دیگر افکار عمومی را جریحهدار کرد و همه کنجکاو بودند بدانند پشت پرده این جنایت هولناک چهکسی قرار دارد و چه انگیزهای او را به سوی قتل دختری 8ساله سوق داده است. انتظارها برای کشف حقیقت 3روز طول کشید.
در این مدت به دستور مرعشی، دادستان هفتکل از چندین مظنون بازجویی شد اما شواهد نشان میداد که هیچکدام از آنها در این جنایت نقش ندارند تا اینکه در کمال ناباوری مأموران پسری 14ساله به نام رضا را به عنوان مظنون به قتل دستگیر کردند.
بررسیها نشان میداد او یک روز پس از قتل 2گوشواره دخترانه را برای فروش به یک طلافروشی برده اما مرد زرگر حاضر نشده بود گوشوارهها را از او بخرد.
این مهمترین مدرک برای دستگیری پسر 14ساله بود. به این ترتیب او بازداشت شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت در اعترافاتی هولناک به قتل ملیکا اقرارکرد و گفت با انگیزه سرقت گوشوارههایش او را به قتل رسانده است.
قتل ملیکا ناگوار، اما ناگوارتر این بود که پسری 14ساله او را به قتل رسانده است. حتی کارآگاهان جنایی نیز باور نداشتند رضا بهتنهایی دست به این جنایت زده باشد. به همین دلیل بازجوییهای فنی از وی ادامه یافت تا اینکه اسرار پشت پرده این جنایت و انگیزه رضا از قتل ملیکا فاش شد.او روز دوشنبه در جریان بازسازی صحنه جنایت در حضور دادستان و افسر پرونده جزئیات جنایت را گفت و نشان داد که چطور دختربچه را خفه کرده است.
او درباره انگیزهاش گفت: «ملیکا در محلهمان زندگی میکرد و او را میشناختم. مدتی بود دوچرخهام خراب شده بود، اما پدرم برای تعمیر آن به من پولی نمیداد. میدانستم ملیکا گوشواره دارد و نقشه کشیدم تا گوشوارههایش را بدزدم. میخواستم آنها را بفروشم و با پولش دوچرخهام را تعمیر کنم.»
او ادامه داد: «روز حادثه ملیکا را در کوچه دیده بودم. گوشهای کمین کردم و منتظر شدم تا او تنها شود. چند ساعت بعد وقتی هوا تاریک شده بود او را دیدم که با دوستانش به سوی خانهشان میرود. دوستانش در نزدیکی خانه، از او جدا شدند و رفتند. من هم فرصت را مناسب دیدم و جلو رفتم.
به ملیکا گفتم یکی از دوستانش منتظر است تا با او بازی کند. با هم به خانه متروکهای که در آن نزدیکی بود رفتیم. در خانه قفل نبود. آن را باز کردم و دو نفری وارد شدیم. گفتم مدل بازی اینطور است که باید دستهایت را ببندم. او هم قبول کرد و من با بند کفش دستهایش را بستم. او دیگر نمیتوانست کاری کند. آن موقع بود که گوشوارههایش را از گوشش در آوردم. سپس دستانم را دور گلویش فشار دادم و او را خفه کردم.»
متهم به قتل فکر میکرد دختربچه در همان دقایق اولیه جان باخته است. به همین دلیل خیلی زود برای دفن کردنش دست بهکار شد. او در اینباره گفت:« او دیگر نفس نمیکشید و من هم چالهای کندم، خاکها را رویش ریختم و از آنجا فرار کردم.» اظهارات متهم درباره دفن کردن جسد در حالی است که نتایج اولیه گزارش پزشکی قانونی نشان میدهد در ریه ملیکا خاک و گل وجود داشته است.
این موضوع نشان میدهد که در لحظات اولیه دختربچه هنوز زنده بوده و در ادامه بهدلیل دفن شدن جان باخته است.
متهم به قتل 14ساله در ادامه بازسازی صحنه جنایت گفت که قصد داشته گوشوارهها را بفروشد. او گفت:« یک روز بعد گوشوارهها را به یک طلافروشی بردم اما صاحب طلافروشی حاضر نشد آنها را از من بخرد. من هم در راه برگشت گوشوارهها را شکستم و در کوچه انداختم.»
قاتل همدستی ندارد
حجتالاسلام والمسلمین مرعشی، دادستان هفتکل درخصوص آخرین وضعیت رسیدگی به این پرونده گفت: «در جریان رسیدگی به این پرونده از افراد زیادی تحقیق شد تا اینکه سرانجام پسر 14ساله که یکی از مظنونان بود به قتل اعتراف کرد.»
وی درخصوص اینکه آیا ممکن است متهم همدست دیگری نیز داشته باشد، گفت: «او قد و هیکل نسبتا درشت و قدرت بدنی خوبی دارد و تحقیقات مفصلی برای شناسایی همدست احتمالی وی انجام شد اما بررسیها نشان میدهد او بهتنهایی مرتکب قتل شده است.»
دادستان هفتکل ادامه داد:« پسر نوجوان پیش از این هیچ سابقه کیفری نداشت و تحقیقات نشان میدهد که او نوجوان آرامی بود و در خانوادهای در سطح متوسط زندگی میکرد.»
قتل با نقشه قبلی
با گذشت 8روز از قتل ملیکا، پدر و مادر او بیش از گذشته جای خالی دخترشان را احساس میکنند. پدر ملیکا میگوید: «از دست دادن دخترم بزرگترین مصیبت زندگیام است. با اینکه او با مادرش زندگی میکرد اما من هر روز به دیدنش میرفتم.
اما حالا 9روز است که او را ندیدهام و نمیتوانم دوریاش را تحمل کنم.»
وی ادامه داد: «با اینکه قاتل دخترم پسری 14ساله است اما او بیشتر از افراد بزرگسال میفهمد چرا که قتل را با نقشه قبلی انجام داده است. او اعتراف کرده که برای قتل دخترم نقشه داشته و مدتها برای دزدیدن گوشوارههایش فکر کرده بود. او ملیکا را فریب داد و به خانه متروکه کشاند و با این کارش ما را داغدار کرد.»
رضا پسر آرامی بود
اعترافات هولناک متهم به قتل همه را در بهت و حیرت فرو برده است. رضا 14ساله در حالی دست به قتل ملیکا زده که همه میگویند پسر آرامی بود. یکی از مسئولان مدرسهای که رضا در آنجا درس میخواند، میگوید: «او پسر خوبی بود و وضعیت درسهایش هم متوسط بود. هیچکسی از رضا شکایتی نداشت. او سال قبل هم دانشآموز ما بود و در همه این مدت هیچ رفتار بدی نداشت و کسی از او شکایت نکرد.»
وی ادامه داد: «یک روز بعد از قتل ملیکا بود که ماجرا را شنیدم. محل جنایت یکی از روستاهای اطراف هفتکل بود و میدانستم از بین دانشآموزان فقط رضاست که در آن روستا و محله زندگی میکند.
برای همین صبح که به مدرسه آمد، سراغش رفتم و از او پرسیدم ماجرایی که در محلهتان رخ داده، چیست؟ او با خونسردی و بدون اینکه ذرهای هیجانزده شود گفت که «بله یک دختر را کشته و خاک کردهاند.» او همهچیز را خونسردانه توضیح داد و در آن لحظه نمیدانستم خودِ او قاتل است.
بعدا وقتی ماجرا را شنیده و فهمیدیم که او به قتل اعتراف کرده، شوکه شدیم. همه مسئولان مدرسه شگفتزده شدیم. هنوز هم باورمان نمیشود پسر آرامی که شرایط و زندگی کاملا عادی و آرامی داشت دست به این جنایت زده باشد.