نوآوران آنلاین- زندگی مهین و امیرحسین، بعد از گذشت 35 سال در نهایت به دادگاه خانواده کشیده شد. این زوج که صاحب فرزند نمیشوند، به خاطر اختلاف بر سر همین موضوع راهی دادگاه خانواده تهران شدند.
مهین تصور میکرد شوهرش به خاطر بچه سراغ زن دیگری میرود و همین تصورات زندگی مشترک آنها را از هم پاشید.
امیرحسین زمانی که در مقابل قاضی Judge دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: 35 سال است با مهین زندگی میکنم. از همان سالهای اول زندگی مشترکمان متوجه شدیم که صاحب فرزند نمیشویم. آن زمان نمیدانستیم مشکل از کداممان است، ولی با این حال هیچکدام تصمیم به جدایی نگرفتیم. من و مهین عاشق هم بودیم و با وجود اینکه در زمانهای گذشته مساله بچه برای فامیل خیلی مهم بود، ولی ما این موضوع را نادیده گرفتیم و در کنار هم ماندیم. چندبار هم تصمیم گرفتیم کودکی را به فرزندی قبول کنیم ولی به دلایلی موفق به انجام این کار نشدیم.
ما این همه سال در کنار هم ماندیم، ولی چند سال اخیر مهین زندگی را به کاممان تلخ کرده است. او مرتب تصور میکند که من میروم و یک زن دیگر میگیرم. هر حرفی میزنم میگوید میخواهی بروی زن بگیری! تا جایی که فکر میکنم دچار بیماری روانی شده است. نسبت به من شکاک شده و از هر کار و رفتارم برداشت بد میکند. در صورتی که به او میگویم شاید مشکل از من باشد. حتی پیش دکتر رفتیم و پزشکان هم این را تائید کردهاند که به احتمال زیاد من نمیتوانم صاحب فرزند شوم. با این حال این زن دست از رفتارهای غیرعادیاش بر نداشته و هر روز که میگذرد بدتر میشود. دیگر جرات نمیکنم از خانه بیرون بروم. در این سن و سال مرا متهم به خیانت Cheat میکند. هر بار با بستگان و دوستانم صحبت میکنم تصور میکند آنها از من میخواهند که بروم و یک زن دیگر بگیرم. بارها با او صحبت کردهام و به او اطمینان دادم که من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم با زن دیگری ازدواج کنم. حتی به خاطر او به دکتر رفتم تا مشخص شود این منم که نمیتوانم صاحب فرزند شوم، ولی فایدهای ندارد. همسرم با این رفتارش مرا عذاب میدهد. برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.
در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی آن سالها وقتی متوجه شدیم صاحب فرزند نمیشویم به همسرم گفتم اگر میخواهد جدا شویم همین الان این کار را انجام دهیم، ولی او ادعا کرد عاشق من است و میخواهد در کنار هم به زندگیمان ادامه دهیم، ولی چند سالی است رفتارش تغییر کرده و جوری رفتار میکند که انگار نمیتواند مرا تحمل کند. حتی خودش چند بار گفت که دلش فرزند میخواهد و اگر آن زمان دوباره ازدواج کرده بود الان بچه داشت. یکی دو بار هم گفت که میخواهد صاحب فرزند شود و من از همانجا متوجه شدم او قصد ازدواج دوباره دارد. با اینکه دکتر تشخیص داده مشکل از شوهرم است ولی او امیدوار است این تشخیص اشتباه باشد. برای همین پیشنهاد جدایی را مطرح کرده است.
در پایان قاضی با صحبتهایش این زوج را با هم آشتی داد و از آنها خواست اگر اختلافشان ادامه پیدا کرد نزد یک مشاور خانواده بروند.
نباید اختلافات کهنه شود
دکتر مهیار، روانشناس در این باره میگوید: به اعتقاد من زندگی مشترک و عشق و دوست داشتن، نیاز به مراقبت دارد. باید از رابطههای خوب در زندگی مشترک، مراقبت کرد. اینکه زوجها فقط عاشق هم باشند و یک زندگی مشترک پر از آرامش را آغاز کنند، پایان ماجرا نیست. باید مواظب بود که این عشق و زندگی مشترک به مرور زمان از بین نرود. از طرفی اگر به مرور زمان نسبت به حل برخی از اختلافات و مشکلات اقدامی نشود، میتواند زندگی مشترک را نابود کند. برخی زوجها هستند که یکسری اختلافات و مشکلات زندگی مشترکشان را نادیده میگیرند و فقط به علاقهای که به طرف مقابلشان دارند، اعتماد کرده و نسبت به اختلاف و مشکل پیش آمده بیتفاوت هستند. همین موضوع ممکن است در آینده عواقب بدی داشته باشد. بنابراین بهتر است در صورت بروز مشکل یا اختلاف هرچند کوچک، نسبت به حل آن اقدام کرد و نباید اجازه داد مشکل یا اختلاف کهنه شده و به مرور زمان رشد کند. چراکه در این صورت حل آن ممکن است دشوارتر از گذشته شود. هرچه دیرتر نسبت به حل مشکلات اقدام کنید در آینده با سختیهای بیشتری مواجه میشوید. به همین دلیل بهتر است زنان و مردان در زندگی مشترکشان در کنار هم مشکلات و اختلافات را حل کنند و نسبت به آنها بیتفاوت نباشند.