نوآوران آنلاین-4 مرداد سال 89 مردی با پلیس اسلامشهر تماس گرفت و از زخمی شدن پسر 19 سالهای خبرداد.
ماموران با حضوردر محل حادثه و تحقیقات اولیه متوجه شدند راکبان موتورسیکلتی جوان زخمی را به بیمارستان بردهاند. ماموران با حضور در بیمارستان و با تحقیق از آن دو نفر متوجه شدند آنها هنگام بازگشت به خانهشان بودندکه جوان زخمی را یافتهاند و در جریان تحقیقات صحت گفتههایشان تائید شد. در این مرحله خانواده جوان زخمی هم شناسایی شدند و با تحقیق از آنها معلوم شد پسرشان، سعید مقابل مغازه دوستش بوده و آنجا سوار موتور دوست دیگرش شده که نام او نیز سعید است و دیگر بازنگشته است. آنها همچنین عنوان کردند در تماس دوستان وی متوجه ماجرا شدهاند. تحقیقات حکایت از این داشت که این دو نفر با هم اختلافهایی داشته و آخرین نفر هم سعید با همان جوان موتورسوار دیده شده است که او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. این در حالی بود که سعید یک هفته بعد از بستری شدن در بیمارستان فوت کرد و روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد .
بعد از چند روز عامل جنایت دستگیر شد و به افسر تحقیق گفت: با مقتول دوست بودم. او سیمکارتی جدید خریده بود. چند بار از او خواستم این سیمکارت را به من بدهدکه حاضر نشد این کار را بکند. آن روز او را سوار موتورم کرم و به راه افتادیم تا دوباره درباره همان سیمکارت با هم حرف بزنیم.
وی افزود: او سیمکارت را نداد و من عصبانی شدم، با چاقویی که در دستم بود چند ضربه به سر و شکم او زدم و رهایش کردم. رفتم و وقتی بازگشتم دو موتورسوار او را یافته بودند. همان موقع به گوشی سعید زنگ زدم یکی از آن دو جوان تلفن او را پاسخ داد که از آنها خواستم وی را به بیمارستان منتقل کنند. آنها او را با خود بردند. من هم فراری بودم تا اینکه دستگیر شدم.
سعید متهم به قتل بعد از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد. مدتی بعد او در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و با توجه به خواست والدین مقتول، او به قصاص محکوم شد.
این حکم در شعبه 16 دیوان عالی کشور به تائید رسید و پرونده برای اجرا به واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد و به این ترتیب شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص سعید آغاز شد.
او دو بار پای چوبه دار رفت اما هردو بار توانست برای جلب رضایت خانواده مقتول، مهلت بگیرد.
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران در این باره گفت: سرانجام تلاش واحد صلح و سازش اجرای احکام دادسرای جنایی تهران به ثمر نشست ودر نیمه شعبان خانواده مقتول برای رضای خداوندو این که مادر دیگری داغدار نشود، قاتل فرزندشان را بعداز هشت سال بیهیچ چشمداشتی بخشیدند. جوان نجاتیافته از قصاص قرار است بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود.
عینا... میرزایی پدری که قاتل فرزندش را بیهیچ چشمداشتی بخشید، به جامجم گفت: پسرم سعید که 19 بهار از زندگیاش گذشته بود نخستین فرزندم بود و بجز او یک دختر و پسر هم دارم. چهارم مرداد 89 بود که یکی از دوستان پسرم با من تماس گرفت و خبرداد او تصادف کرده است. من هم به بیمارستانی در اسلامشهر رفتم؛ اما زمانی که در آنجا حاضر شدم پی بردم تصادفی در کار نبوده و او را با ضربههای چاقو زخمی کردهاند. پسرم یک هفته در بیمارستان ماند و بعد فوت شد. باورم نمیشد دوست و هممحلی پسرم که او نیز سعید نام داشت به این کار دست زده است.
وی افزود: در این هشت سال که سعید برای همیشه ما را ترک کرده بود غم بزرگی در زندگیمان بود. آرزو داشتیم لباس دامادی برتنش کنیم که نشد. در این سالها مادر مقتول، همسایهها، امامجمعه شهرمان و خیلی افراد دیگر برای گرفتن رضایت به خانهمان آمدند. ما حرفهایشان را گوش میدادیم اما نمیشد بدرستی تصمیمی گرفت.
پدر داغدیده ادامه داد: قراربود 29 شهریور سال گذشته قاتل پسرم برای نخستین بار پای چوبه دار برود اما شب قبل از آن مردی که از دوستان و هممحلیهایمان بود به خانهمان آمد. او با ما درباره گذشت حرف زد و درباره خوابی برایمان گفت زمانی که در کربلا بوده آن را دیده است. او پسرم را خندان و در حالی که جعبه شیرینی به دست داشته دیده بود. پسرم از او خواسته بود جعبه شیرینی را برای خانواده مان بیاورد. من با شنیدن این حرفها احساس کردم پسرم راضی به قصاص نیست. وی گفت: روز بعد که برای اجرای حکم به زندان رفتیم، چون در آستانه ایام محرم بودیم من و همسرم حکم را اجرا نکرده و برای جوان اعدامی دو ماه فرصت برای جلب رضایت دادیم. این دو ماه که پایان گرفت، دوباره به او دو ماه دیگر فرصت دادیم. در این سالها مادر داغدیده قاتل که سرپرست خانوادهاش بود بارها و بارها برای رضایت گرفتن به خانهمان آمده بود. مادر قاتل در این سالها پیرتر شده بود. همسرم با دیدن این زن رنجکشیده دلش نمیآمد مادر دیگری داغدار پسرش شود .
پدر داغدیده ادامه داد: به همین خاطر تصمیم گرفت قاتل فرزندمان را ببخشد، دراین باره با من حرف زد و من هم تصمیم گرفتم برای رضای خداوند، شادی روح پسرم قاتل پسرمان را بعداز هشت سال و در نیمه شعبان ببخشیم. اما شرط گذاشتیم خانواده قاتل از اسلامشهر بروند و هیچوقت جوان بخشیده شده با ما ملاقاتی نداشته باشد. مادرش این شرط را پذیرفت و از شهرمان رفت. امیدوارم این جوان قدر این بخشش را بداند و راه درستی را در زندگی پیش بگیرد .