نوآوران آنلاین- مریم 35ساله که چهار سال پس از گم شدنش توسط پلیس دستگیر شده است و پس از بازداشت موقت به دادسرا انتقال یافته به بازپرس پرونده گفت: آن روزها 24سال داشتم که با مسعود ازدواج کردم. او مردی خوشگذران بود و تعهدی نسبت به خانه و زندگی نداشت، اما مردی خوش رفتار و خوش اخلاق بود.
وی ادامه داد: نمی توانستم خوش گذرانی هایش را تحمل کنم به همین خاطر من هم سعی کردم از او انتقام بگیرم این گونه بود که پایم به مجالس شبانه و پارتی ها باز شد، در همین مجالس بود که با پسری جوان که از من نیز کوچکتر بود آشنا شدم. نامش پیمان بود. در یکی از همین مجالس بود که به تعارف او از موادمخدر استفاده کردم و سپس به اتاقی رفتیم که هیچ کس در آن نبود.
مریم خاطرنشان کرد: برای انتقام از شوهرم با پیمان به اتاق خواب رفتم، بدون آنکه شوهرم با خبر باشد همه چیزهایی که با او تجربه کردم با پیمان نیز تجربه کردم و...
اما ارتباط با پبمان دوام چندانی نداشت و پس از اینکه متوجه اعتیاد شدید من شد مرا رها کرد و رفت، برای تامین هزینه های سنگین مواد مخدر صنعتی که به دور از چشم مسعود مصرف می کردم به ناچار به سوی کارهای خلاف رفتم این وضعیت بیشتر از یک سال دوام نداشت چرا که مسعود به ماجرا پی برد و مرا از خانه اش بیرون کرد. تنها و سرگردان، چند شب را نزد دوستان معتادم سپری کردم، اما پس از آن با حضور در مناطق آلوده شهر به کارتن خوابی روی آوردم. هزینه های اعتیادم را با گدایی تامین می کردم تا این که در یکی از طرح های جمع آوری معتادان دستگیر و روانه کمپ ترک اعتیاد شدم، اما پس از گذراندن دوران ترک مواد مخدر هنوز به درستی خودم را نیافته بودم و از سوی دیگر نیز روی بازگشت به خانه ام را نداشتم این در حالی بود که برادرم گم شدن مرا به پلیس Police اطلاع داده بود. به همین خاطر به عنوان خدمتکار، به مدت 3سال در همان کمپ مشغول کار شدم، تا این که روزی به سمت خانه ام رفتم و فهمیدم مسعود ازدواج کرده است.
بازپرس پرونده با شنیدن صحبت های مریم دستور داد تا خانواده اش در دادسرا حاضر شوند.