نوآوران آنلاین-سمیه، زن جوان در مقابل بازپرس قرار گرفت و گفت: روزی که قرار بود او برای ثبت نام خواهرم در دانشگاه به شهر دیگری برویم من هم همراه او رفتم تا در شهر غریب تنها نباشد. پس از آن که خواهرم در خوابگاه دانشجویی مستقر شد من با اتوبوس راهی شهرمان شدم.
این زن ادامه داد: داخل اتوبوس ناگهان پسر جوانی که در صندلی پشت سر من نشسته بود به من ابراز علاقه کردم و من که تحت تأثیر قرار گرفته بودم پاسخش را با یک بیت شعر دادم و بدین ترتیب ارتباط من و سامان آغاز شد. وقتی سامان فهمید که من متأهل هستم خیلی ناراحت شد و در حالی که بغض کرده بود گفت برای آن که بتوانیم با هم ازدواج کنیم من باید از همسرم جدا شوم.
وی بیان کرد: با آن که دختر خردسالی هم داشتم، اما نمی توانستم به ارتباط خیابانی خودم با سامان پایان بدهم. به همین خاطر با شوهرم سر ناسازگاری گذاشتم و او را مجبور کردم تا به صورت توافقی از همدیگر جدا شویم. او که به ارتباط من با سامان پی برده بود به ناچار با خواست من موافقت کرد و ما از هم جدا شدیم و من به خانه پدرم بازگشتم.
سیمه در ادامه اظهار کرد: در این مدت به خواسته سامان و به بهانه شناخت بیشتر پنهانی به صیغه او درآمدم و چندین بار به خانه مجردی او رفتم و هرکاری که خواست برایش انجام دادم تا از من راضی باشد.
وی گفت: منتظر ماندم تا او به طور رسمی از من خواستگاری کند ولی سامان پس از آن که مدتی از من سوء استفاده کرد آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت نمی تواند با من که صاحب دختری هستم و به سادگی با هر کسی دوست می شوم، ازدواج کند. این در حالی بود که فهمیدم از سامان باردار هستم.
این زن ادامه داد: وقتی اعضای خانواده ام در جریان ماجرا قرار گرفتند، برادر بزرگ ترم که خیلی عصبانی شده بود چاقویی برداشت و به سراغ سامان رفت. چند ساعت بعد، خبردار شدیم که برادرم به اتهام قتل سامان دستگیر شده است. سپس پلیس به سراغ من آمد و من را هم دستگیر کرد.
بازپرس پرونده در ادامه دستور انتقال این زن به مقر پلیس آگاهی را داد.