نوآوران آنلاین- اکنون دیگر به جرات میتوان گفت که سروش صحت پس از چندین و چند تجربه سینمایی و تلویزیونی اخیرش در مقام کارگردان، به امضا و دستخط شخصیاش در کمدی دست یافته است و در عین حال این دستخط به هیچ عنوان بر اساس فرمولهای رایج سینمای کمدی ایران به دست نیامده است. بنا به دلایل عدیده «صبحانه با زرافهها» یکی از پختهترین فیلمهایی است که از این کارگردان تاکنون دیدهایم؛ فیلمی که نمیشود صرفاً برای آن از صفت کمدی استفاده کرد. در این فیلم با شکل و شمایلی از طنز موقعیت و کلامی روبرو هستیم که عمیقاً برآمده از شناخت دقیق و مشاهده عمیق فرهنگی کارگردان است. بیننده در لحظات زیادی از فیلم میتواند از ته دل به موقعیتهایی بخندد که شاید بارها و بارها برایش پیش آمده و خود را در موقعیت مذکور دریافته است. یکی از درخشانترین سکانسها در این موضوع سکانس رقصیدن در بخش مردانه عروسی است که هوتن شکیبا و بیژن بنفشهخواه به ملموسترین شیوه ممکن توانستهاند طبق فضاسازی کارگردان موقعیت را بسازند و شوخی منحصربهفرد آن را بهنمایش بگذارند. ظرافت کار آنجا محسوستر میشود که میبینیم لحن این سکانس با سکوتها و ریتم خاصی که صحت آن را در لیسانسهها به آزمون گذاشت و اکنون جزو سبک شخصیاش محسوب میشود، به نوعی از مینیمالیسم در طنز دست یافته است که نمونهای در سینمای خودمان دست کم برایش نمیتوانیم پیدا کنیم.
یکی دیگر از دلایلی که «صبحانه با زرافهها» را تبدیل به پختهترین تجربه صحت در زمینه کارگردانی در سینما کرده است، نقد اجتماعی تندوتیز فیلم و در عین حال دوری از شعارزدگی است. معمولاً در سینمای ایران رایج بوده است که فیلمها وقتی به حیطه نقد اجتماعی وارد میشوند، مایه غلیظی از شعار را برای خودشان فراهم میکنند و در همین مایه غلیظ جولان میدهند که بیننده آخر فیلم در ذهنش حس کند که فیلم چه حرفهای زیادی داشته که بزند و چه چیزها که نمیخواسته «بگوید»! اما در «صبحانه با زرافهها» نه تنها خبری از این حرفهای گلدرشت نیست بلکه اساساً گلی قرار نیست ببینیم که درشت باشد! تصویری که عموماً از اعتیاد در سینما و تلویزون رایج و مالوف بوده تصویری غلو شده از آدمهای بیشناسنامه بوده که آنچنان پیکر شخصیتپردازیشان نحیف بوده است که بهخصوص در سینمای کمدی در نهایت و در بهترین حالت میشد به آنها به عنوان کاریکاتورهایی قابل پذیرش نگاه کرد در حالیکه در فیلم صحت، اعتیاد در شخصیتهای طبقه فرادست جامعه و در آدمهایی دیده میشود که شخصیتپردازیشان چندبعدی و ضخیم است. آدمهایی که در حیطه کاری خود اعتبار دارند و حتی از وجهه آکادمیک برخوردارند اما در اعماق وجودشان خودتخریبی و شکست زبانه میکشد. آدمهایی که گویی از دل یکی از نمایشنامههای بکت پرواز کردهاند و صاف در یکی از کوچهپسکوچههای ولنجک فرود آمدهاند.
بازیها در این فیلم آنچنان به اندازه و به قاعده است که در عین خودنمایی نکردن و فوکوس نکشیدن دشوار است کسی بتواند نادیدهشان بگیرد. از هوتن شکیبا و هادی حجازیفر بازی درخشان زیاد دیدهایم. بهرام رادان را هم در یکی دو فیلم همچون بیپولی حمید نعمتالله استاندارد و بهقاعده دیده بودیم. پژمان جمشیدی هم بازی استاندارد کم در کارنامه ندارد اما بیژن بنفشهخواه را هرگز نمیشد اینچنین در قامت یک بازیگر ششدانگ تصور کرد. بنفشهخواه را بازیگری میدانند که پشت دوربین آنچنان آدمها را میخنداند که به زانو در میآیند اما هیچ کارگردانی این تواناییهای بنفشهخواه را مقابل دوربین به تصویر نکشیده بود. سروش صحت اما این بار از ظرفیتهای سرشار بنفشهخواه نهایت بهرهبرداری را میکند و آنها را شاید برای اولین بار در جلوی دوربین به ما نشان میدهد.
پایانبندی «صبحانه با زرافهها» یکی از اصلیترین نقاط قوت این فیلم است. پر بیراه نیست بگوییم اگر این قصه هر مدل دیگری به پایان میرسید، همه لطفش را از دست میداد. اینکه نویسنده و کارگردان بتوانند از دل تراژیکترین و مصیبتبارترین رخدادها، به مغز و قلب کمدی نزدیک شوند خود حدیث مفصلیست که مجالی مختص به خود میطلبد. عجالتاً بروید فیلم را ببینید و یکی دو ساعتی جهانی که سروش صحت و همکارانش خلق کردهاند دریابید...